آمریکا و جلوگیری از رادیکالیزه شدن جنبش های اجتماعی
از سال 1967 آمریکا نقش پررنگ تر و تهاجمی تری در خاورمیانه عربی را دنبال نمود . این کشور در پیشبرد سیاست های خود مداوماً مواجه با اقدامات اتحاد جماهیر شوروی برای عقب راندن ایالات متحده (سیاست حداکثری شوروی) و یا جلوگیری از بسط نفوذ آمریکا (سیاست حداقلی شوروی) بود. از بین رفتن سیستم بین الملل حاکم بر صحنه جهانی در سال 1991 آمریکا را به نافذترین بازیگر بزرگ در بین کشورهای چین، روسیه، انگلستان و فرانسه در منطقه تبدیل کرده است. از همان آغاز دست یابی به جایگاه متمایز در بین قدرتهای جهانی در منطقه خاورمیانه هدف آمریکا بسط نفوذ در قلمروهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بوده است. شکل گیری جنبش های اجتماعی در جهان عرب که در سال 2010 از شمال آفریقا آغاز شد، به مانند یک دومینو بسیاری از کشورهای منطقه را درنوردید و آمریکا را مواجه با یک واقعیت غیر قابل انتظار نمود. برای بسیاری در ساختارهای قدرت در آمریکا واضح است که کشورهای عرب منطقه برخوردار از ساختارهایی هستند که به شدت ناکارآمد است و کمترین ظرفیت را برای حکومت فراهم می کنند تا به بسیج منابع برای توسعه در ابعاد متفاوت آن اقدام کند و در عین حال جامعه را ناتوان از این کرده است که دگرگونیهای متناسب با زمانه را طلب کند. اما با وجود این درک، تصمیم گیرندگان آمریکایی مثل بسیاری از تصمیم گیرندگان در دیگر کشورهای جهان و حتی خود کشورهای عرب انتظار پیدایش این جنبش ها را در این گستردگی و عمق نداشتند.
وقوع حوادث در جهان عرب را که ماهیت اجتماعی داشتند و برخاسته از معادلات اجتماعی بودند، آمریکا را در شرایطی قرار داد که می بایستی سریعاً سیاست خود را در رابطه با این جنبش ها به صحنه آورد. شکل گیری جنبش ها، آمریکائیان را به پشت میز طراحی سیاست های خود با توجه به واقعیات جدید سوق داد. از همان آغاز آمریکا سیاست دو ریل موازی یکدیگر را پیش گرفت. آمریکائیان ریل اول سیاست خود را بر این مبنا بنیان نهادند که از رادیکالیزه شدن جنبش ها جلوگیری کنند. آنها نقشی در شکل دادن به جنبش ها نداشتند اما سریعاً برای خود این نقش را طراحی کردند که از گسترش جنبش ها در هر کشوری با توجه به شرایط جلوگیری کنند. در تونس و مصر به دنبال هماهنگی با ساختارهای مستقر قدرت که مهمترین آن ارتش و تشکیلات امنیتی بود رهبران حاکم که سمبل های مورد مخالفت مردم بودند سریر قدرت را به دنبال درخواست مردم معترض ترک کردند. در کشورهای دیگر آمریکائیان توانستند جنبش های اجتماعی را به تدریج به سوی تأکید به هویت های قومی و قبیله ای سوق دهند. از این راه آنها موفق شدند که جنبش های اجتماعی را در همان مراحل آغازین خود به "یخ زدگی" دچار کنند و ماهیت آنها به دلیل معطوف شدن به ملاحظات قومی و قبیله ای دچار تحول شود و ماهیت قهقرایی پیدا کند که بهترین نمونه آن را در یمن شاهد بودیم. در دیگر جوامع این توفیق را یافتند که با سوق دادن جنبش ها به سوی پررنگ تر شدن ملاحظات فرقه ای آنها را عملاً خنثی سازند و از متجلی شدن خواستهای اجتماعی جلوگیری کنند. ریل دوم سیاست آمریکا در رابطه با شکل گیری جنبش های اجتماعی در منطقه خاورمیانه آن بود که از تضعیف جایگاه اسرائیل در منطقه و به خطر افتادن دستاوردهای اسرائیل که در طول فرایند مذاکرات با قدرتهای عرب در طی سالها به دست آمده است جلوگیری کند. پس برای اینکه اجازه داده نشود تا گروههای طرفدار مذاکره با اسرائیل و یا پذیرای اسرائیل به شرط بازگشت به مرزهای 1967 از صحنه خارج شوند و همچنان در معادلات حاکم بر فضای سیاسی باقی بمانند.
آمریکا این اجازه را نداد که رهبران طرفدار او همچنان در صحنه باشند ولی در عین حال فشاری نیز بر رهبران مخالف خود وارد نکرد. در جایی که اتحاد جماهیر شوروی با شکست روبرو شد آمریکا از شکست جلوگیری کرد. اتحاد جماهیر شوروی هنگامی که اواخر دهه 1980مواجه با خیزش جنبش های اجتماعی در اروپای شرقی شد نتوانست از رادیکالیزه شدن و بسط جنبش ها جلوگیری کند. در طی یک مدت بسیار کوتاه تمامی رژیم های طرفدار شوروی و تمامی ساختارهای حاکم مستقر از بین رفتند و چارچوب های جدید و گروههای جدید پا به صحنه گذاشتند. آمریکائیان با استفاده از درسهایی که از حوادث اجتماعی در شرق اروپا گرفته بودند هنگامی که مواجه با شرایط بحرانی در خاورمیانه عربی شدند و جنبش های اجتماعی را در برابر خود یافتند به سرعت حداقل خواست هایی را که مردم به صحنه آورده بودند و در واقع خواستهای اولیه بودند با فشار بر طرفداران خود در ساختارهای قدرت برآورده کردند. آنها اجازه ندادند که گروههای مخالف آمریکا در بطن جنبش های اجتماعی تمامی صحنه را در اختیار بگیرند تا جنبش های اجتماعی را به سوی دگرگونی بنیادی و همه گیر سوق دهند. محققاً امروز چهره های متفاوتی از حکومتگران در بسیاری از کشورهای خاورمیانه عربی بر سریر قدرت هستند اما به همان قطعیت می توان اظهار داشت که بنیادها و ساختارهای پیشین تداوم و استقرار خود را به نمایش می گذارند.
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.