پنج پرسش پیرامون استراتژی ایمنسازی محیط پیرامونی ایران
آقای دكتر علی اكبر صالحی وزیر خارجه كشورمان پیش از تصدی سكانداری سیاست خارجی و گرفتن رأی اعتماد از مجلس شورای اسلامی در هفتههای آخر سال 1389 طی مصاحبهای با رسانههای گروهی اولویتهای برنامههای خود را حول ایمنسازی محیط پیرامونی ایران تنظیم كرد و به طور مشخص از گسترش روابط با دو محور منطقهای یعنی تركیه و عربستان سعودی سخن به میان آورد. در آنزمان این رویكرد دكتر صالحی به عنوان دكترین سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران مورد استقبال صاحبنظران داخلی و خارجی قرار گرفت. اینجانب نیز در همان زمان طی مقالهای كه در مطبوعات كشور انتشار یافت به اهمیت و كارآمدی و كاهش تنشهای منطقهای به مثابه بستری برای شكلگیری نظام منطقهای نوین به دور از دخالت نیروهای بیگانه اشاره كردم. نیروهای كوچكتر منطقهای در محیط پیرامونی ایران نیز از این دكترین دكتر علی اكبر صالحی استقبال كرده و آن را مقدمهای برای كاهش تنشهای منطقهای و زدودن مفهوم سنتی منطقه ناپایدار خلیجفارس قلمداد كردند.
چنانكه همه میدانند روابط ایران با كشور تركیه طی چند دهه گذشته شاهد تحولات مثبت فراوان بود و علاوه بر حجم بالای مبادلات بازرگانی میان تهران و انكارا، همكاری دو كشور ایران و تركیه تا آنجا ارتقا یافت كه دولت تركیه در تلاش برای كاهش حجم فشارهای كشورهای غربی بویژه ایالات متحده امریكا در پرونده هستهای ایران به ابتكار عمل خلاق انتقال بخشی از اورانیوم كمتر غنیشده كشورمان به تركیه در مقابل تعهد كشورهای 1+5 مبنی بر تأمین سوخت اتمی رآكتور تهران دست زد. كشور برزیل نیز به این تلاش تركیه پیوست و موافقتنامه سه جانبه با تهران به امضا رسید. از سوی دیگر روابط ایران و عربستان سعودی كه طی دو دهه اخیر به مرز همكاریهای امنیتی ارتقا یافت گام مهمی بود كه به دو دهه تنش و بیاعتمادی پایان داد و تهران و ریاض الگوی مهمی از همكاری دو قدرت نفتی و تأثیرگذار منطقهای را به نمایش گذاشت. همكاری ایران و عربستان سعودی علاوه بر حوزه حیاتی خلیجفارس به دیگر مناطق خاورمیانه از جمله لبنان و تحولان آن سرایت پیدا كرد و دو كشور ایران و سعودی با استفاده از نفوذ خود در این كشور گروههای گوناگون سیاسی این كشور را به پشت میز مذاكره برای حلوفصل بحرانهای داخلی سوق داد.
این وضعیت تا پیش از روشن شدن نخستین شرارههای جنبشهای منطقهای بویژه در تونس و مصر و سپس در بحرین و یمن ادامه داشت. آشكار بود كه تحولات منطقهای از شمال افریقا تا حوزه جنوبی خلیجفارس میرفت و میرود تا جغرافیای سیاسی سنتی منطقه را دستخوش دگرگونیهای عمیق كند. تركیه به عنوان بازیگر جدی منطقهای در پشت مطالبات ملتهای آزادیخواه عرب ایستاد و مطالبات آنها را در سطوح نقشآفرینی منطقهای و بینالمللی مشروع قلمداد كرده و از رژیمهای عرب دستخوش بحران خواست كه به سرعت به سوی اصلاحات ساختاری قدم بگذارند و به خواستهای مشروع ملتهای خود پاسخ مثبت دهند. عربستان سعودی اما در برخورد با قیام ملت بحرین علیه رژیم آل خلیفه رویكردی بكلی متفاوت با رویكرد دولت تركیه اتخاذ كرد. دولت عربستان سعودی كه از انتقال موج اعتراضهای منطقهای خلیجفارس به بخشهای شرقی خود نگران بود و در پی درخواست رژیم آل خلیفه در بحرین، نیروهای سپر الجزیره را به بحرین اعزام كرد. حالت فوقالعاده در این جزیره كوچك اعلام شد و میدان لؤلؤء منامه بوسیله نیروهای امنیتی بحرین با همكاری نیروهای سپر الجزیره به خاك و خون كشیده شد. تا اینجای موضوع آشكار بود كه یكی از قدرتهای پیرامونی ایران یعنی تركیه در صف ملل منطقه علیه رژیمهای مستبد قرار گرفت و قدرت دوم منطقهای پیرامونی ایران یعنی عربستان سعودی راهی بكلی متفاوت در برخورد با قیامهای چند كشور حاشیه جنوبی خلیجفارس بویژه بحرین پیمود و به جای جانبداری از اراده ملتها در كنار اراده رژیمهای سنتی و سركوبگر قرار گرفت. این سیاست عربستان سعودی زمینه را برای بروز تنش در روابط ایران و عربستان سعودی فراهم كرد كه پیامدهای آن هنوز از فضای حاكم بر روابط تهران و ریاض رخت نبسته است. در همین حال تركیه در برخورد با بحران سوریه، سیاستی بكلی متفاوت با رویكرد جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفت در یك صفآرایی آشكار از حق ملت سوریه برای تعیین سرنوشت خود جانبداری كرد، اما در عین حال روابط خود را با دمشق رو به تیرگی سوق نداد. دولت تركیه پا را در دفاع از خواستهای ملت سوریه فراتر نهاد و چند هفته قبل نیروهای اپوزسیون سوریه را به برگزاری نشست فراگیر در استانبول دعوت كرد.
اگر بخواهیم فرمول حاكم بر استراتژی خارجی تركیه را در چند جمله خلاصه كنیم باید به این نكته اشاره كنیم كه انكارا مجاری ارتباطات خود را با رهبران دمشق به منظور ارسال پیامهای غربیها به دستگاه رهبری سوریه حفظ كرد و در عین حال قلمرو فعالیت نیروهای اپوزسیون سوریه را باز گشورد و موازنهای میان دو طرف درگیر برقرار كرد. در حالی كه در نمونه ایران و عربستان سعودی، موضوع ناآرامیهای بحرین بلافاصله تأثیر منفی خود را بر روی روابط تهران و ریاض بر جای گذاشت. بدون آنكه ایران بتواند از شرایط مناسب پیشین در روابط با عربستان سعودی در جهت كاهش فشارهای این كشور و تأثیرگذاری آن بر روند اوضاع بحرین بهره ببرد. این در رویكرد دو كشور بزرگ منطقهای یعنی ایران و تركیه در قبال كشورهای پیرامونی با وجود اختلافات ماهوی در ساختارها و رویكردهای حاكم بر دو نمونه بحرین و سوریه برای دستگاه دیپلماتیك كشورمان بسیار قابل تأمل به شمار میرود. بیتردید هیچكس در كشورمان از این نكته غفلت نكرده و نمیكند كه عربستان سعودی با داشتن قرارداد امنیتی مشترك با ایران باید هنگام اخذ تصمیم مبنی بر اعزام سپر الجزیره به منامه برای فرونشاندن موج اعتراضهای ملت بحرین با دستگاه سیاست خارجی كشورمان هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ قابلیت ارتقای موضوع دخالت سپر الجزیره در منامه تا سطح تهدید محیطهای حیاتی ایران، رایزنی و مشورت میكرد، اما چنین رویكردی از جانب ریاض ملاحظه نشد. در نتیجه ماحصل این ماجرا این است كه عربستان سعودی در بحرین دخالت و رفتاری شبه اشغالگری در بحرین كرده و برای در امان ماندن از اعتراضهای جمهوری اسلامی ایران، مناسبات خود را با تهران رو به تیرگی سوق داده است تا در سایه این تیرگی مأموریت خود را در بحرین به پایان برساند. ماحصل این ماجرا برای جمهوری اسلامی ایران نیز این بود كه هم روابط بحرین با ایران رو به تیرگی گذاشت و هم عربستان سعودی ایران را به دخالت در امور بحرین متهم كرد. ماحصل نهاین این چالش البته در كوتاه مدت این است كه ایران یكی از محورهای مهم پیرامونی خود را از قلمرو دكترین ایمنسازی حتی به صورت موقت خارج كرد. فشارهای داخلی در جمهوری اسلامی ایران از سوی پارهای از نهادها به حدی بود كه وزیر خارجه كشورمان نتوانست به دعوتهای مكرر سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی برای سفر به ریاض و مذاكره پیرامون اوضاع جدید منطقه بویژه موضوع بحرین پاسخ مثبت دهد.
این نوشتار میكوشد ابعاد این دگرگونی در سیاست خارجی كشور بویژه جنبههای زیانبار آن را مورد ارزیابی قرار داده و كاهش تدریجی تأثیرگذاری نفوذ ایران در منطقه را به مثابه زنگ خطر برای سیاست خارجی دكترینوار علی اكبر صالحی مورد توجه قرار دهد.
تا اینجا كه اطلاعات اینجانب مدد میكند، مقام معظم رهبری حضرت آیت اله خامنهای همواره روی تأثیرپذیری ایران و عربستان سعودی از فضاهای تحمیلی نیروهای بیگانگان برای رو در رو قرار دادن تهران و ریاض تحت هر شرایطی نگران بوده و بارها به این نكته اشاره كردند. همچنین بیان این نكته ضرورت دارد كه پارهای از نهادها با گمان اینكه عكسالعملهای تند و سریع همراه بكار بردن زبان مشترك آنهم از دو نهاد تأثیرگذار، اما با دو حوزه كاركردی بكلی متفاوت با یكدیگر میتواند نتیجه مطلوب را به دست آورد، به سرعت شاهد كاهش ارزش زبان و رفتار و شگردهای دیپلماتیك و غلبه زبان و رفتار غیردیپلماتیك بر رویكردهای سیاست خارجی كشور میشود. تبعات و پیامدهای منفی این رویكردها و این حركتهای موازی، بیتردید دامان دستگاههای غیردیپلماتیك كشور را نخواهد گرفت، بلكه این دستگاه دیپلماتیك كشور است كه برای ماهها و بلكه سالها به تكاپوی غیرضروری برای زدودن آثار و پیامدهای مخرب پارهای از رفتارهای عكسالعملی، غیرحساب شده و خارج از حوزه فعالیت پارهای از نهادها، دچار میشود:
در اینجا چند پرسش مهم در بررسی سرنوشت دكترین ایمنسازی محیط پیرامونی ایران بویژه در سایه تحولات منطقهای مطرح میشود. اینجانب نه به نیابت از دستگاه سیاست خارجی بلكه به نیابت از گروههای كارشناسی در این حوزه كه هدفی جز القای اقتدار منطقهای ایران ندارند، این پرسشهای كلیدی را مطرح میكنم با این توضیح كه اینجانب كوچكترین تردیدی در مورد حسن نیت نهادها و دستگاههای غیرمسئول در حوزه سیاست خارجی كشور نسبت به اوضاع بحرین و مظلومیت ملت این كشور كوچك و نیز نكوهش دخالتهای فوری غیرهماهنگ شده عربستان سعودی بویژه با كشوری كه به قرارداد امنیتی با ریاض پایبند بوده ندارم.
پرسش یكم. همه ناظران منطقهای و نیز كارشناسان امور خلیجفارس در كشورمان روی این واقعیت اشتراك نظر دارند كه نقش عربستان سعودی به مثابه یك قدرت محوری چه در منطقه و چه در قالب شورای همكاری خلیجفارس تردید ناپذیر است. حال این پرسش مطرح میشود كه اگر جمهوری اسلامی ایران با حفظ حداقلی از آرامش در مقایسه با سیاست شتابزده عربستان سعودی در ورود به بحرین و قلع و قمع موج اعتراضها و آلوده كردن دستهای خود به خون ملت مظلوم و بیپناه بحرین كه هدفی جز تحقق مطالبات مشروع خود در یك نظام عادلانه نداشتند، به عنوان پل ارتباطی میان ریاض و بحرین از یك سو و بحرین و نیروهای اپوزسیون این كشور عملی میكرد و از شغل خود برای تبیین مخاطرات ناشی از دخالت قوای نظامی عربستان سعودی در بحرین و ریسكهای گران آن و نیز رواج فرهنگ كینهپروری میان دو ملت بحرین و سعوودی بهره میگرفت، این نقش چه تأثیری میتوانست در دستگاه رهبری عربستان سعودی و نردبان تصمیمسازی آنها برای ورود شتابان به بحرین بدون مطالعه پیامدهای دقیق و همهجانبه آن داشته باشد. اگر كسی یا كسانی مدعی شوند كه این نقش ایران میتوانست بیتأثیر باشد، مفهوم ضمنی این باور این است كه جمهوری اسلامی از ثقل و توان لازم برای تأثیرگذاری در محیط پیرامونی خود محروم است. تمام وقایع و حتی اظهارنظرهای مقامات منطقهای هم در عربستان سعودی و هم در دیگر كشورهای كوچك عرب خلیجفارس به صراحت از توانمندی ایران برای ایفای نقش میانجی میان اپوزسیون بحرین و دولت این كشور از یك سو و میان عربستان سعودی و دیگر كشورهای عضو شورای همكاری خلیجفارس به منظور رسیدگی هوشمندانه به رویدادهای بحرین همراه با پذیرش پارهای اصلاحات ضروری و دوری جستن از خشونت و سركوب سخن به میان آوردند. البته آشكار بود كه كشورهای غربی بویژه ایالات متحده امریكا كه حوزه عرب خلیجفارس را قلمرو حیاتی منافع خود میدانند از فرضیه دخالت ایران در این قلمرو حتی دخالتهای مثبت و هوشمند به منظور كاهش تنشها به لحاظ تبعات و پیامدهای آن در میان مدت كه در شكل محوری شدن و تعیینكنندگی نقش ایران تجلی پیدا میكند دوری میجویند. در اینجا نمیخواهم بگویم كه بروز تنش در روابط تهران و ریاض بر سر موضوع بحرین خبر خوبی برای كاخ سفید بوده است، اما بیتردید فهم زوایا و جنبههای پیچیده معادلات منطقه در تدوین دكترینهای ضروری میتواند رقبای منطقهای و بینالمللی ایران را به این جمعبندی سوق دهد كه ایران آماده دست برداشتن از دكترینهای منطقهای خود به صرف تعارض آن با مجموع سیاستها و استراتژیهای منطقهای آنان نیست، اما آماده تعامل مثبت بر سر یافتن نقاط مشترك دكترینهای غیرمتعارض است.
پرسش دوم. اگر حقیقتاً از ملت بحرین این نظرسنجی صورت میگرفت كه آیا بهرهگیری ایران از روابط حسنه خود با ریاض در حمایت كمك به موضوع بحران بحرین به منظور بیاثر كردن تلاش آل خلیفه برای تبدیل منازعه دموكراسی – استبداد به منازعه سنی – شیعه بیشتر به سود مطالبات ملت بحرین و تحقق مرحلهای آن بود یا خیر، پاسخ آنها، بویژه با شناختی كه از بلوغ سیاسی ملت بحرین و روابط تاریخی و عاطفی آنان با جمهوری اسلامی ایران بویژه این شناخت تقریباً جمعی آنان از اینكه جمهوری اسلامی ایران به خواست و مطالبات به حق آنان ثبت نخواهد كرد، بیتردید توصیه آنها حتی به لحاظ كاركرد مراكز محفلی مانند ایران در بحرانهایی از این دست این بود كه جمهوری اسلامی بیشترین نقش را میتواند در رایزنی و انتقال پیامهای ملت بحرین به رهبران سعودی ایفا كند.
پرسش سوم. همگان میدانند كه عربستان سعودی پیش از اخذ تصمیم نهایی درباره اعزام نیروهای سپر جزیره به منامه از فرمول ایجاد تنش مصنوعی و روابط با تهران به بهانه دخالت ایران در امور داخلی كشورهای بحرین و كویت و اجرای سناریو كشف و بازداشت شبكه جاسوسی ایران در این كشور بهره گرفت كه آشكار بود كه ریاض با اجرای این سناریو نیت خود را مبنی بر ورود سپر جزیره به بحرین در سایه غلبه تنش در روابط تهران و كویت و تهران بحرین و بالاخره تهران و ریاض آشكار كرد. اینجاست كه تنش ماهرانه دستگاه دیپلماتیك كشورمان در عدم ورود به این سناریو و یا عكسالعملهای شتابزده آنهم در قد و قواره مورد نیاز حریف برای توجیه درستی رفتارش ظهور میكرد. نكته جالب توجه اینكه رهبران سعودی پیش از اتخاذ تصمیم مربوط به اعزام سپر جزیره به بحرین از چگونگی عكسالعمل ایران به وحشت افتاده بودند، حتی مقامات پنتاگون و در رأس آنها رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده رسماً اعلام كردند كه رهبران كشورهای عرب خلیجفارس بدون توجه به عواقب وخیم این اقدام یعنی اعزام سپر جزیره به منامه راه خطا را در پیش گرفتند.
پرسش چهارم. برای فهم وجود پیوندها و ارتباط تنگاتنگ در معادلات منطقهای كافی است به این نكته اشاره شود كه عربستان سعودی در برخورد با بحران داخلی سوریه، تصمیم گرفته است فاصله خود را از این رویدادها به دلایل قابل فهم حفظ كند. بگفته برخی منابع دیپلماتیك غربی رهبران عربستان سعودی به دولت امریكا گفتهاند كه عربستان سعودی با توجه به روابط و پیمان استراتژیك سوریه و ایران از این نگران است كه در صورت جانبداری مالی و معنوی و حتی رسانهای از موج اعتراضها در سوریه، ممكن است سوریه با استفاده از همپیمان منطقهایاش یعنی ایران، پارهای از حوزههای حیاتی عربستان سعودی از جمله مناطق شرقی و شیعهنشین این كشور را در جهت شورش علیه حكومت عربستان سعودی هدف قرار دهد. آیا این نگرانی عربستان سعودی نمیتوانست به قلمرو بحرین در صورت ادامه روابط تهران و ریاض آنهم در شكل انتقادیاش سرایت پیدا كند.
پرسش پنجم. این پرسش در بازگشت به مقدمه این نوشتار مطرح میشود. به راستی میان دو رویكرد یكی رویكرد تركیه در موضوع سوریه كه به صورت دوگانه اما هدفمند دنبال میشود، یعنی از یك سو روابط داود اوغلو وزیر خارجه تركیه به صورت پیوسته با رهبران دمشق در مورد ضرورت اجرای فوری اصلاحات قبل از پایان مهلتهای داده شده از سوی اتحاد اروپا مذاكره میكند و در عین حال همه طیفهای اپوزسیون سوریه را به اجلاس تركیه برای تبیین چشمانداز آینده سوریه دعوت میكند و دوم رویكرد جمهوری اسلامی ایران در برخورد با موضوع بحرین كه هم به تعلیق روابط تهران و منامه انجامید و هم در روابط ریاض و تهران تنش بیسابقه همراه با عواقب وخیم ایجاد كرده كه نشانههای آن حتی در تلاش همچنان كمنتیجه جمهوری اسلامی ایران و مصر برای از سرگیری روابط سیاسی دیده میشود، كدام فرمول و رویكرد، كارآمد، نتیجهبخش و كم هزینه تلقی میشود؟ نكته آخر اینكه آیا دكتر علی اكبر صالحی به عنوان تدوین كننده دكترین ایمنسازی محیط پیرامونی ایزان نباید قرائت خود را در مورد روند كامیابیها و ناكامیهای دكترین خود تبیین كند؟
نویسنده
سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.