اسلام‌گرایان و خاورمیانه عربی جدید

تحولات اخیر خاورمیانه عربی که از آن با عنوانهای مختلفی چون "موج چهارم دموکراتیزاسیون"، "دومینوی دموکراتیک"، "انقلاب بی‌سر" و "نا‌جنبش" یاد می‌شود، در مناطق جهان بازتابهای مختلفی داشته است. اهمیت رویدادهای اخیر خاورمیانه عربی در آن است که در این منطقه، تاکنون، در برابر امواج دموکراسی‌خواهی مقاومت می‌شد و نخبگان حاکم با اتخاذ سیاستهایی اغلب مشابه به رویارویی مطالبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم می‌رفتند. برنامه‌های اقتصادی و اجتماعی، در عمل، فقر و شکاف طبقاتی را تشدید کرد، و سرکوب و فشار روزافزون سیاسی نیز سبب به حاشیه‌رفتن تمامی نیروهای منتقد و مستقل شده بود. در این روند حتی اثرگذاری فرماندهان ارتش کاهش یافته، در مقابل نیروهای امنیتی بر امور و مناصب مسلط شدند. از نظر عموم، عدم تغییر حاکمانی چون حسنی مبارک، زین‌العابدین بن‌علی، علی عبدالله صالح و معمر قذافی - و سپس زمینه‌سازی برخی از آنان برای شکل‌دادن "جمهوری موروثی" - به معنای آن بود که این وضعیت همچنان تداوم می‌یابد و امیدی برای بهبود نمی‌ماند. گفتنی است که مجموع زمان حکومت چهار فرد یاد‌شده بالغ بر 125 سال می‌شود. البته، تحت فشارهای داخلی و خارجی، هرازگاهی وعده اصلاحات داده می‌شد و ممکن بود گامهایی نیز در این زمینه برداشته شود، اما اقدامات موثر، جدی و مداومی صورت نمی‌گرفت، تا اینکه به تعبیر فرید زکریا: "گویی 1989 این منطقه فرارسیده است."
 

اگرچه ریشه‌ها و ابعاد این تحول مهم و دنباله‌دار همچنان محل بحث کارشناسان و تحلیلگران مسائل منطقه است، تقریبا تردیدی نیست که این خیزش با گذر از نخبگان سنتی و نیروهای سیاسی شناخته‌شده همراه بود. به عبارت دیگر، نخبگان حاکم بر کشورهای عربی، طی سالهای طولانی حکومت، توانسته بودند نیروهای سیاسی منتقد و مخالف را شناسایی و به شیوه‌های گوناگون مهار کنند. به همین خاطر عموم این حکومتها، اگرچه اغلب درباره خطر قدرت‌یابی مخالفان هشدار می‌دادند، نگرانی چندانی از آنان نداشتند. در واقع، بزرگنمایی قدرت مخالفان بیشتر برای توجیه تداوم حکومت بود، چنان که مبارک همواره از خطر حاکمیت اخوان‌المسلمین، در صورت کناره‌گیری خود، سخن می‌گفت. آنچه، در این میان، سبب غافلگیری نخبگان حاکم بر کشورهای عربی شد، فراگیری و عمق‌یافتن یک‌باره اعتراضی بود که مخالفان شناخته‌شده نقشی در ایجاد و سازماندهی آن نداشتند. در نتیجه، نخبگان نه تنها به سرعت با وضعیت جدیدی مواجه شدند که از آن برآوردی نداشتند، از چهره‌های موثر و فعال آن هم شناختی نداشتند. گسترش شبکه‌های اجتماعی جدید، در چند سال گذشته، فضای جدیدی را پدید آورده بود که دستگاههای امنیتی عربی خود را برای مقابله با آن آماده نکرده بودند، از جمله آنکه در این شرایط نیاز چندانی به رهبری نیروهای سیاسی معروف و کهنه‌کار نیست.                     
 

اسلام‌گرایان و تحولات اخیر خاورمیانه عربی

اسلام‌گرایی، یکی از جدی‌ترین بازیگران منطقه طی چند دهه گذشته بوده و موجد اقدامات و رویدادهای مهم و اثرگذاری شده است. حتی اگر انقلاب ایران و امواج ناشی از آن را نادیده بگیریم، نمی‌توان اهمیت رویدادهایی چون ترور سادات (مصر)، فعالیتهای حزب‌الله (لبنان)، قدرت‌یابی حزب عدالت و توسعه (ترکیه) و برآمدن حماس (فلسطین) را فراموش کرد. حال، نکته آن است که اسلام‌گرایان، با توجه به زمینه و سابقه غیرقابل انکار خود، در کجای تحولات اخیر قرار داشتند؟ پاسخ‌دهی به این پرسش مستلزم تفکیک اولیه اسلام‌گرایان به دو گروه تندرو (رادیکال) و میانه‌رو است.
 

یکم- روند و نتیجه رویدادهای اخیر اغلب کشورهای منطقه نشان می‌دهد که اسلام‌گرایان تندرو (رادیکال) غائب بزرگ این تحولات بودند، و نه به لحاظ عینی و نه به لحاظ ایدئولوژیک اثری نگذاشته‌اند. چنان‌که می‌دانیم، اسلام‌گرایان رادیکال از ابتدا اقدامات خشونت‌آمیز را برای در‌دست‌گرفتن قدرت تجویز و توصیه می‌کردند، ولی شیوه عمل معترضان که مبتنی بر دوری از درگیری و اقدامات خشن بود، هیچ‌گونه تناسبی با این روش گروه از اسلام‌گرایان نداشته است، ضمن آنکه هیچ‌یک از شعارها یا نمادهای آنان در این مدت مورد استفاده یا اشاره قرار نگرفت. همچنین گفتنی است که اسلام‌گرایی رادیکال بیش از یک دهه است که وارد فاز بین‌المللی مبارزه شده است، به واسطه آنکه نابودی دشمن دور (آمریکا، اروپا و اسرائیل) را مقدم بر سرنگونی دشمن نزدیک (حکومتهای عربی) می‌داند، در حالی که به روشنی مشاهده می‌شد عمده شعارهای معترضان عرب ضداستبدادی و ضددیکتاتوری و، به دلایلی، کمتر علیه قدرتهای خارجی است.
 

دوم- اسلام‌گرایان میانه‌رو موسس و مبدع تحولات اخیر نبودند و در ادامه جریان به درون آن کشیده شدند، اما حضورشان در مراحل میانی به بعد بسیار موثر بود. به عنوان نمونه، اخوان‌المسلمین سه روز پس از آغاز اعتراض عمومی در مصر؛ یعنی از 28 ژانویه، بدان پیوست و با آن اعلام همبستگی کرد و اتفاقا بابت این تاخیر و صدور بیانیه‌ای دوپهلو مورد انتقاد نیز قرار گرفت، ولی حضور این گروه باسابقه موجب شد دامنه اعتراض و اعتصابات گسترده‌تر شود و تجربه تشکیلاتی اخوان در خدمت جنبش اعتراضی قرار گیرد. همچنین اگرچه شعار "الشعب هو الحل" توسط برخی از راهپیمایان مصری در میدان التحریر بیان شد، که در نقطه مقابل شعار مشهور اخوانیها بود، کسی نتوانست منکر قدرت نفوذ توده‌ای و سازماندهی آنان شود و یا سابقه شیوه مسالمت‌آمیز آنان را نادیده بگیرد.
 

اسلام‌گرایان و خاورمیانه عربی جدید

عدم نقش‌آفرینی در مراحل آغازین جنبش اعتراضی در جهان عرب، به معنای نفی ایفای هرگونه نقشی در مراحل بعدی نیست. حال باید دید که اسلام‌گرایان در شرایط جدید منطقه چگونه عمل خواهند کرد و از این وضعیت جدید احتمالا چه بهره‌ای خواهند کرد.
 

یکم- به نظر می‌رسد اسلام‌گرایان رادیکال در شرایط جدید، و به ویژه در دوره انتقالی، برای بازیابی و بازسازی تشکیلاتی تلاش خواهند کرد و به خصوص بر عضوگیری متمرکز خواهند شد. در واقع، سرکوب مستمر حکومتهای عربی در سالهای گذشته سبب شده است گروههای وابسته به القاعده در این کشورها به شدت آسیب ببینند و برای جذب اعضای جدید دچار مشکل شوند. حال، طبیعی است که فضای باز سیاسی و اجتماعی پس از سرنگونی حاکمان اقتدارگرا می‌تواند مورد استفاده چنین گروههایی قرار گیرد. آنچه که در این فضای جدید برای آنها بیشتر مفید واقع خواهد شد، بروز ناآرامی و احساس سرخوردگی از این فضا و تجربه است. به عبارت دیگر، درست است که سرنگونی حاکمان اقتدارگرا و پدیدآمدن فضای باز به سود این گروهها شده است، تحقق دموکراسی نیز همسو با ایدئولوژی و منافع آنها نیست. در این زمینه احتمال می‌رود حتی نوعی ائتلاف میان اسلام‌گرایان رادیکال و بقایای رژیم سابق، با هدف شکست این تجربه عربی، صورت گیرد. چنان که می‌دانیم، چنین ائتلافی، پس از سقوط صدام در عراق پدید آمد و گسترش چشمگیر فعالیتهای تروریستی در آن کشور را به دنبال داشت.
 

دوم- اقدامات اسلام‌گرایان میانه‌رو، به ویژه در مصر و تونس، نشان می‌دهد آنان در پی ارائه چهره یک "بازیگر متعهد و مسئولیت‌پذیر" از خود هستند. چنین چهره‌ای به معنای آن است که آنها به بازی سیاسی در چارچوبی دموکراتیک و رقابت مسالمت‌آمیز علاقمند و متعهد هستند، و اهداف دینی خود را در این چارچوب دنبال خواهند کرد. بر این اساس، هم رهبری اخوان (مصر) و هم رهبری النهضه (تونس) اعلام کرده است خواهان تکرار تجربه حزب اسلام‌گرای عدالت و توسعه (ترکیه) است، و به هیچ‌وجه اقدامات خشن را برای پیشبرد اهداف و آرمان خود نمی‌پسندد.
 

بر این اساس، در حالی که راشد الغنوشی، رهبر النهضه، وارد مناظره تلویزیونی با منتقدان می‌شود و در جایی دیگر به طور رسمی اعلام می‌کند مخالفتی با جهانگردی و کسب درآمد از این صنعت ندارد، اخوان‌المسلمین تاکنون اقدامات مختلفی را انجام داده است تا جدیت و تعهد خود را به دیگر بازیگران صحنه سیاسی مصر نشان دهد: تاکید بر اینکه اخوان حزبی مدنی است نه صرفا مذهبی به معنای کلاسیک آن، تاسیس حزب "العداله و الحریه" به عنوان شاخه سیاسی اخوان و اعلام اینکه این حزب برای حمایت از کاندیداتوری زنان و قبطی‌ها منعی ندارد، اعلام عدم معرفی رسمی نامزد در انتخابات آتی ریاست جمهوری، اعلام آمادگی برای ائتلاف با تمامی نیروهای سیاسی فعال حتی قبطی‌ها در جریان انتخابات آتی پارلمانی به شرط خدمت به منافع ملی مصر، ایجاد رابطه‌ای مبتنی بر "درک منافع متقابل" با ارتش مصر، حضور جدی در فیس‌بوک، و برنامه‌ریزی جهت راه‌اندازی  شبکه تلویزیونی "مصر 25".
 

همزمان، این گروه از اسلام‌گرایان دارای مشکلاتی هستند که محدودیتهایی را بر سر راه فعالیتهایشان ایجاد می‌کند و ممکن است آینده سیاسی آنها را تحت تاثیر قرار دهد، از جمله: لزوم رقابت با دیگر گروههای سیاسی در فضایی باز که هیچ‌یک تاکنون تجربه‌ای در این زمینه نداشته‌اند، وجود شکافها و رقابتهای درونی به ویژه به خاطر اختلافات نسلی، و از همه مهمتر لزوم باز‌تعریف مرز دعوت مذهبی و فعالیتهای سیاسی. همچنین هر گروهی، از جمله اسلام‌گرایان، که موفق به کسب آرای بیشتری شود و دولت را تشکیل دهد یا اکثریت پارلمان را در‌اختیار بگیرد، راه دشواری در پیش دارد، زیرا با انباشت مطالبات عمومی و تراکم بحرانهای اقتصادی و اجتماعی مواجه می‌شود. در این حالت، موفقیتهای بعدی به کارآمدی عملی، و نه تکرار شعارها، گره می‌خورد. باید به یاد داشت اگر امروزه حزب عدالت و توسعه (ترکیه) به عنوان الگوی برخی از اسلام‌گرایان منطقه درآمده است، بخشی از شهرت و مقبولیت آن به کامیابی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی‌اش برمی‌گردد.


نویسنده

سید عبدالامیر نبوی (ناظر علمی)

سید عبدالامیر نبوی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه مطالعات مصر و شمال آفريقا در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانشیار دانشگاه تهران می باشد می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر نبوی مسائل خاورمیانه و جنبش های اسلامی است.