آمریکا سوار بر موج ناکارآمدی در پاکستان
در دورانی که ما زندگی می کنیم تجربه گر حوادثی هستیم که به طور خاصی کم نظیرند . محققاً حوادث کم نظیر در طول تاریخ فراوان حادث شده اند اما آنچه متمایز کننده حوادث جدید است این واقعیت است که در عصر ارتباطات real time و در عصر تنیدگی فزاینده و انکارناپذیر مسائل اقتصادی و همچنین در عصر آگاهی معطوف به هویت و وقوف مبسوط به شکننده بودن اقتدار، انتظار این است که شاهد کمترین میزان از این حوادث باشیم.
در کشوری که در سال 1937 برای متمایز سازی خود از جغرافیایی که خود بخشی از آن بود راه جدا شدن را در پیش گرفت و واژه پاک و طاهر بودن را برای خود انتخاب کرد، در این کشور اکنون شرایطی حکمفرماست و حوادثی اتفاق می افتد که باید فزونترین شرمساری را برای رهبران و مردم آن رقم بزند. نخبگان پاکستانی که اکثراً در دانشگاههای انگلیسی زبان در غرب تحصیل کرده اند و از بالاترین درجات علمی و دانشگاهی برخوردارند به گونه ای رفتار می کنند که حتی در زمان استعمار بریتانیا در هندوستان نیز شاهد نبودیم . رهبران امروزی پاکستان از هر دو حزب مردم و عوام لیک آنچنان غرق وابستگی و سرفرودی در برابر آمریکا گشته اند که حتی برای خود رهبران و تصمیم گیرندگان آمریکایی هم تعجب برانگیز است . این رهبران فزونترین تحقیرها و حقارت ها را در برابر تصمیم گیرندگان آمریکایی به جان و دل پذیرا می شوند. حاکمیت به این معناست که استقلال و تمامیت ارضی پاس داشته شود و تصمیم گیرندگان با توجه به منافع کلی جامعه به تعامل با دیگر بازیگران بین المللی بپردازند اما آنچه امروزه در پاکستان می گذرد به وضوح نشان دهنده این است که حاکمیت پاکستان در هر معنی و در چارچوب هر منطق تئوریک که نگاه شود از قدرت تعامل مناسبی برخوردار نیست. آمریکا از سال 2001 تا سال 2010 بیش از 7.5 میلیارد دلار در اختیار پاکستان قرار داده است تا ظرفیتهای اقتصادی و نظامی این کشور بهبود یابد. آمریکاییان به خوبی آگاه هستند که بخش وسیعی از این کمک ها به اهداف مورد نظر اختصاص نیافته است و گروههای حاکم و صاحبان قدرت در جهت منافع و نیازهای خود از آن بهره برده اند. دولت آمریکا هم توجه چندانی به این موضوع ندارد زیرا آگاه است که هر چه ساختار قدرت فاسدتر باشد آسیب پذیری آن در برابر جامعه بیشتر خواهد بود و الزاما موجب وابستگی وسیع تر آنها به بازیگر بزرگ خارجی خواهد شد.
فسادهای موجود منجر به این گشته است که در برابر نقض مداوم و روزمره حاکمیت کشور پاکستان بوسیله آمریکا واکنش ها چندان مناسب نباشد . هواپیماهای بدون سرنشین تحت نظارت و کنترل سیا موسوم به " درون " به کرات بدون اجازه وارد خاک پاکستان می شوند و به تخریب ساختارها و کشتن مردم ساکن مناطق شمال غربی اقدام می کنند. این پروازها به منظور از بین بردن رهبران و مسئولین طالبان صورت می گیرد که به عملیات تروریستی بر علیه منافع آمریکا در افغانستان دست می زنند. اما آنچه آمریکا به جهت ناکارآمدی، فقدان ظرفیت های ملی و فساد فزاینده پاکستان توجه چندانی به آن معطوف نمی کند این است که در اقدامات خود اولاً جانب احتیاط را رعایت کند تا مردم بی گناه کشته نشوند و ثانیاً اجازه حکومت مستقر در کشور را برای عملیات داشته باشد. آمریکاییان بدون توجه به اینکه ممکن است در عملیات آنها افراد بیگناه کشته شوند و بدون اجازه حکومت پروازهای مداوم در خاک پاکستان بر علیه طالبان انجام می دهند که منجر به مرگ کثیری از افراد عادی شده است. زمانیکه ساختار قدرت و نخبگان چشم بر فساد ببندند مشخص است که قدرتهای بزرگ کمترین احترام و اعتبار را برای آنان و کشورشان و مردم عادی قایل می شوند.
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.