پیچیدگی های جهان و نقش های وزارت خارجه
دکتر کیهان برزگردر گفتگو با روزنامه روزگار به بررسی جایگاه و اهمیت دستگاه سیاست خارجی پرداخت. این گفتگو به شرح زیر است:
وزارت امور خارجه در بسیاری از كشورهای جهان از جمله در غرب یك نهاد بالادستی و تعیین کننده است، اما در ایران این مسئله فرق می کند و وزارت امور خارجه چندان نقش تعیین كننده ای ندارد و بیشتر نهادهای دیگر یا افراد هستند كه تعیین كننده هستند. چرا؟
بنظرم این مساله به نوع ویژگی ها و جایگاه ایران در ساخت قدرت و سیاست منطقه ای و جهانی ارتباط دارد. ایران كشوری است كه امور سیاست خارجی و روابط بین المللی آن به دلیل ویژگی های خاص آن، از جمله یک ژئوپلتیک حساس و مهم و از لحاظ امنیت انرژی و مسائل سیاسی-امنیتی و ایدئولوژیک، برای نظام بین الملل حائز اهمیت زیادی است. این ویژگی ها هر چند برای ایران فرصت های زیادی به همراه داشته اما همزمان چالش هایی را نیز در پی داشته اند. وجود ویژگی های خاص از جمله ذخایر نفت و انرژی در ایران همواره قدرت های بزرگی مانند روسیه و انگلستان را بر آن داشت که در قرن گذشته به گونه ای در مسائل داخلی و خارجی ایران دخالت کنند و حتی نقش و نفوذ خود را در این کشور تثبیت کنند. این دخالت ها همواره از طریق سفرا و نمایندگانشان در ایران اتفاق می افتاد. همین مساله از یک سو قدرت های بزرگ و بیگانگان را نسبت به داشتن نقش بیشتر در ایران حساس كرده و از سوی دیگر فضایی را به وجود آورده تا سیاستمداران ایران برای نجات و بقا کشور از گزند بیگانگان نیاز به قدرت چانه زنی بیشتری در صحنه سیاست خارجی و روابط با بیگانگان داشته باشند. این ویژگی به تبع نقش و جایگاه وزارت امور خارجه و شخص وزیر خارجه را به جایگاه حساسی در ساخت قدرت ایران تبدیل کرده به گونه ای که این وزارت خانه همواره ارتباط مستقیم با شخص اول نظام سیاسی در كشور داشته است. به همین دلیل است كه گفته می شود استراتژی های اصلی سیاست خارجی ایران در دست شخص اول مملكت است. البته استثناهایی هم وجود داشته كه شخص وزیر امور خارجه یا نخست وزیر(مورد قوام السلطنه و مصدق) در سیستم شاهنشاهی ایران دارای قدرت و ابتكارعمل زیادی بوده و توانسته متفاوت عمل کند، اما در آن شرایط هم عمدتا وزیر خارجه یا نخست وزیر در سایه شخص اول كشور قرار می گرفت. پس ویژگی های مسائل سیاست داخلی و روابط بین الملل ایران است كه به امور خارجه ایران اهمیت زیادی داده و آن را به پل ارتباطی ای تبدیل کرده كه این نقش را بین ایران و كشورهای خارجی ایفا كند. اگر کشور ما این ویژگی ها را نداشت شاید شرایط وزارت خارجه ایران هم متفاوت بود. پس نوع ساخت قدرت و سیاست در ایران و شاید در منطقه خاورمیانه است که باعث می شود وزارت امور خارجه یک نهاد بالادستی و تعیین کننده نباشد. مثلا اگرعراق فعلی را در نظر بگیرید تمامی کارهای مهم سیاست خارجی و روابط با قدرتهای بزرگ به خصوص با آمریکا را رئیس دولت یعنی نخست وزیر نوری المالکی انجام می دهد نه الزاما وزیر امور خارجه یعنی هوشیار زیباری.
بحث دخالت بیگانگان و دخیل بودن آنها در امور همواره در كشور ما پررنگ بوده است. شما هم به این مساله اشاره کردید. در ایران در پی هر حادثه تاریخی همواره به دنبال یك عامل بیرونی برای آن بودیم. هنوز هم با وجود اینكه بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی می گذرد مساله دخالت امریكا در امور ایران مطرح است. این مساله چه تاثیری بر روی وزارت امور خارجه داشته است. آیا همین تفكر وزارت امور خارجه را ضعیف نكرده است؟
باید نسبت به نقش بیگانگان در مسائل ایران نگاهی واقع بینانه و متعادل داشته باشیم. نقش خارجی ها در شكل دهی و تاثیرگذاری در مسائل داخلی کشور ما كم هم نبوده ضمن اینكه نباید بیش از حد اغراق كنیم. در تاریخ معاصر ما انواع و اقسام این نقش ها و دخالتها را می ببینیم. یكی از معروف ترین اینها كودتای 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت ملی مصدق با کودتای مشترک سازمان اطلاعاتی آمریکا و انگلیس است كه شاید اگر آن كودتا اتفاق نمی افتاد، سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران كاملا عوض می شد. در زمان جمهوری اسلامی ایران هم می توان به جنگ تحمیلی ایران و عراق اشاره کرد. هرچند صدام حسین فرد جنگ طلب و بسیار ماجراجویی بود اما طولانی شدن جنگ به گونه ای تحت تاثیر حمایت و توطئه های اروپایی ها و امریکایی ها برای عدم پیروزی ایران بود. از این دست از مثال ها زیاد است. البته باید به شکستها و ناتوانی های خودمان در مدیریت مسائل داخلی و در برخورد با قدرتهای خارجی هم اذعان داشته باشیم. مثلا در همین مسئله کودتای ٢٨ مرداد مطمئنا خارجی ها بدون کمک عوامل داخلی پیروز نمی شدند.
اینکه نقش بیگانگان تا چه حد مسائل و رویکردهای سیاست خارجی و اهمیت نهاد وزارت خارجه را تحت تاثیر قرار داده هم مهم است. در زمان حمله امریکا به عراق در دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش وقتی ایران با این ادعا مواجه می شود که امریکایی ها می خواهند بعد از عراق به ایران حمله کنند، این طبیعی است که نگاه امنیتی و سیاسی به موضوع حضور امریکا در عراق در سطح روابط خارجی ما تقویت شود. در آن زمان نهادهای امنیتی و اطلاعاتی وارد صحنه می شوند که راه کارهایی بیابند تا مانع ازعملی شدن تهدید امریکا علیه ایران شوند. طبیعی است که در چنین شرایطی پرونده تا حدودی از دست وزارت امور خارجه خارج شود. هرچند وزارت امور خارجه به عنوان نهاد اصلی باید سیاست خارجی ایران را در عراق و در روابطش با منطقه تقویت کند، اما حساسیت این موضوع به گونه ای است که نهادهای دیگر هم وارد می شوند چراکه در این مرحله بحث مهمتر دیگری به نام امنیت ملی مطرح می شود. در اینجاست که شورای امنیت ملی است که حرف اول را در پرونده عراق می زند. یا در نظر بگیرید مسئله فعالیتهای گروه تروریستی ریگی در منطقه سیستان و بلوچستان که در ماهیت یک مسئله امنیت ملی و داخلی است که با جنگ و گریز آنها به خاک پاکستان یا افغانستان و چشم پوشی یا ناتوانی دولتهای آنها در کنترل تروریست ها یا حتی حمایت سرویس های اطلاعاتی بیگانه به یک مسئله سیاست خارجی هم تبدیل می شود. در اینجا می بینیم که یک مسئله سیاست خارجی با مسئله امنیت ملی ارتباط تنگاتنگ می یابد و به تبع نقش نهادهای امنیتی هم زیاد می شود. در مجموع باید گفت که نقش بیگانگان در امنیتی کردن محیط پیرامون ما خود باعث می شود که نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور وارد صحنه شوند. در این شرایط نهادهای امنیتی با وزارت امور خارجه همکاری می کنند اما نقش نهادهای امنیتی افزایش پیدا می کند. موضوعی که در اینجا باز مطرح است ویژگیهای خاص ایران و نوع موضوعاتی است که ایران با انها ارتباط می یابد. یک سری موضوعاتی در محیط اطراف ایران وجود دارند که برای جهان و نظام بین الملل دارای اهمیت جدی هستند. بحران های عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و حتی برنامه هسته ای کشورهای اطراف خلیج فارس همه با حضور نیروهای خارجی ارتباط مستقیم دارند و فضای ایران را سیاسی-امنیتی می کنند. اگر نقش بیگانگان در اینجا نباشد موضوع خود به خود از حالت سیاسی-امنیتی خارج می شود. البته نباید فراموش کرد که در این میان باید یک نوع تعادل هم باید بین راهبردهای دیپلماتیک و راهبردهای امنیتی وجود داشته باشد. اما این حضور خارجی ها است که مسائل مربوط به سیاست خارجی ما را امنیتی می کند. در وزارت امور خارجه ایران هم وظیفه مهم دیپلمات ها این می شود که مسائل دیپلماسی را با اولویت معضلات امنیتی پیگیری بکنند.
با یک نگاه تاریخی به شکل گیری وزارت امور خارجه تا به امروز می بینیم که وابستگی وزرای امور خارجه به سران قدرت پررنگ تر شده است. چرا؟
وابستگی وزیرخارجه به مرکز نظام سیاسی خیلی غیر طبیعی نیست و در همه جای دنیا وجود دارد. هر حکومتی که روی کار می آید رئیس آن حکومت می خواهد قابل اعتمادترین فرد را در پست حساس و کلیدی وزیر امور خارجه بگذارد و اطمینان حاصل کند که آن شخص با سیاستهای دولت او هماهنگ است. در مورد ایران این مساله شاید مهمتر باشد است چراکه موضوعات و مسائلی که کشور با آن سرو کار دارد از جنبه های مختلف اقتصادی، جذب سرمایه گذاری های خارجی، نفت، انرژی، مسائل سیاسی-امنیتی و ایدئولوژیک، روابط منطقه ای و روابط با قدرتهای بزرگ و یا بحران هایی که ایران و جهان با آن سرو کار دارند همگی نقش نهاد وزارت خارجه و شخص وزیرامور خارجه را خیلی مهم می کنند. حتی بسیاری بر این باورند که وزیر امور خارجه در قوه اجرایی فرد دوم بعد از رئیس جمهور است. بنابراین طبیعی است که شخص اول اجرایی کشور مجرب ترین فرد را به عنوان وزیر امور خارجه منصوب کند تا ارتباطات بین المللی کشور تقویت شود. از طرف دیگر وفادار بودن به نظام سیاسی در پست وزارت امور خارجه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. همین وفاداری روابط خاصی را بین شخص اول اجرایی کشور و وزیر امور خارجه به وجود می آورد. این وفاداری نتیجه منطقی حساس بودن کارهایی است که بر اهداف وزارت امور خارجه در یک تشکیلات دولتی وجود دارد. به عنوان مثال در زمان شاه، اردشیر زاهدی شخصی بود که تحت نظارت مستقیم شاه و با نوعی ارتباط مستقیم تمام تصمیم گیری های اصلی را در وزارت امور خارجه انجام می داد. حضور او در وزارت امور خارجه تا حدی پررنگ بود که حتی استخدام کارمندان عادی هم باید با موافقت مستقیم شخص او صورت می گرفت.
در ایران شاهد بودیم که به خصوص بعد از انقلاب افرادی که در این وزارت خانه در مسند قدرت نشستند که تخصص و شاید تجربه لازم در این حوزه را نداشتند. این انتخاب ها بر اساس چه مبنایی بوده است؟
البته ایده آل است که وزیرامور خارجه ویژگی هایی همچون تجربه و تخصص لازم را داشته باشد، اما این تمام مساله نیست. چون ملاک اصلی در انتخاب وزیر امور خارجه نه الزاما تخصصی بودن او بلکه تعهد و وفاداری آن شخص به حکومت یا کسی است که او را انتخاب کرده است. این مساله تقریبا در مورد همه کشورهای جهان وجود دارد. چون سیاست خارجی اساسا اجرای اهداف، ارزشها و اصول حاکم در رفتار یک دولت است. البته عوامل ثابت تاثیرگذار در سیاست خارجی مثل ژئوپلتیک، فرهنگ، مذهب و غیره جهت سیاستگذاری خارجی یک دولت را بهرحال تحت تاثیر قرار می دهند. ممکن است در بسیاری از کشورهای جهان نیروهای متخصص با تحصیلات مرتبط کم باشند و کسی که در راس قدرت است انتخاب های کمی داشته باشد تا بتواند فردی را با ویژگی های کاملا منطبق برای وزارت امور خارجه انتخاب کند. اما ملاک وفاداری و تعهد به شخص رئیس حکومت سبب می شود موضوع تخصص و تحصیلات مرتبط در مراحل بعدی اولویت انتخاب افراد قرار گیرند. در ایران هم به همین دلیل این اتفاق افتاده است و از آنجا که وفاداری و تعهد به نظام سیاسی ملاک اول بوده لذا افرادی که برای وزارت امور خارجه انتخاب شده اند شاید چندان هم تخصصی نبودند. البته محدودیت های حاصل از این امر را می توان با انتصاب یک گروه مشاورین قوی برای وزیر امور خارجه برطرف کرد. به همین دلیل نهادسازی، راهبرد سازی و بحث تقویت آموزش و پژوهش در درون وزارت امور خارجه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است که می تواند بسیاری از خلاها را پر کند. این گروه مشاورین قوی می توانند متشکل از دیپلماتهای سابق که در حوزه ها یا مناطق خاص دارای تجربه هستند، یا یک گروه آکادمیک و پژوهشگر قوی برای پشتیبانی تئوریک از بحث های سیاست خارجی و غیره باشد. اروپایی ها و امریکایی ها مهارت فوق العاده ای در بکارگیری مشاورین قوی دارند. یعنی راهبردهای سیاست خارجی آنها ابتدا به شکل تئوریک در فضاهای دانشگاهی، مراکز پژوهشی و رسانه های جمعی بحث می شود و سپس به نوعی در سیاستگذاری خارجی عملیاتی می شوند. به عنوان مثال ژوزف نای بحث "قدرت هوشمند" را مطرح می کند و باراک اوباما در سیاست خارجی خود اعلام می کند که می خواهد قدرت هوشمند را عملیاتی کند.
اینکه وزارت امور خارجه در ایران یک نهاد بالادستی نیست چگونه نقش این وزارت خانه را تحت تاثیر خود قرار می دهد؟
این تفکر برآیند بحثی است که در ایران با عنوان " وزارت امور خارجه تنها مجری سیاست های کلی نظام است" مطرح است. همین مساله یک نوع محدودیت های ساختاری و عملا یک نوع محافظه کاری را در درون خودش برای وزارت امور خارجه به همراه می آورد. البته این تعریف بر اساس قانون اساسی کشور است. وقتی قانون اساسی یک کشور وظایفی را برای نهادهایی تعریف می کند چنین محدودیت هایی هم به وجود می آید. بحث اصلی این است که علی رغم اینکه این اصل وجود دارد، به هر حال وظیفه انحصاری وزارت خارجه در اجرای راهبردهایی که به وسیله نهادهای بالاتر به آن سپرده می شود خود فضایی را به این وزارت خانه می دهد تا در نوع اجرای سیاست ها بتواند از فرصت ها استفاده کند و ابتکاراتی را در جهت هدایت سیاست خارجی انجام دهد. البته بحث مجری سیاست خارجی بودن نباید بهانه ای باشد تا وزارت امور خارجه فرصت ها را برای اجرای ابتکارات خود از دست بدهد. به عبارت دیگر اهمیت نقش وزارت امور خارجه در اجرای سیاست ها است که به نیروهای آن ابتکار عمل در هدایت امور خارجی می دهد. وزارت امور خارجه در صحنه اجرا باید خطرپذیری خودش را بالا ببرد و سعی کند ابتکارات و نوآوری های خود را گسترش دهد.
اشاره کردید به ابتکاراتی که وزارت امور خارجه می تواند از خود نشان دهد. در کدام دوره از حیات وزارت امورخارجه بیش از همه شاهد این نوع ابتکارات بودیم و نتایج این ابتکارات چه بوده است؟
چند لحظه تاریخی را می توانیم مطرح کنیم. در تاریخ معاصر ایران می توان به مساله نفت شمال و ابتکار قوام السلطنه در عدم اعطای امتیاز نفت به شوروی و خروج نیروهای آن کشور از خاک ایران در پایان جنگ جهانی دوم اشاره کرد که به نوعی از آن در تاریخ معاصر ایران به عنوان حرکتی در جهت تقویت استقلال ایران یاد می شود. یا رفتن مصدق به دادگاه بین المللی لاهه یک موفقیت و ابتکاری بود که به وسیله ایران انجام شد و او با استفاده از سلاح حقوق بین الملل در یک دادگاه بین المللی صلاحیت آن دادگاه را برای بررسی موضوع اختلاف ایران و انگلیس بر سر ملی شدن صنعت نفت به چالش کشید. هر چند دو مورد فوق در کسوت نخست وزیری شکل گرفت اما بهرحال اینها موضوعات مهم سیاست خارجی بودند و دوباره اصل بحث ما در اینجا که مسائل سیاست خارجی ایران همیشه ارتباط مستقیم با شخص اول مملکت داشته است. در زمان جمهوری اسلامی ایران هم می توان به مواردی اشاره کرد از جمله سیاست بیطرفی ایران در جنگ اول خلیج فارس بین آمریکا و عراق در سال 1990. یا سیاست میانجیگرانه ایران در بحران های تاجیکستان و قفقاز در طول دهه 1990 . در سالهای اخیر هم تقویت روابط با ترکیه از ابتکارات خوب دستگاه سیاست خارجی بوده است. از لحاظ موضوعی هم سیاست هایی همچون حضور فعال ایران در مسائل منطقه ای توانسته اهمیت استراتژیک ایران را در منطقه و جهان افزایش دهد. منطقه ای کردن برنامه هسته ای ایران هم بر اهمیت سیاست خارجی ایران در نظام بین الملل افزوده است. البته بهر حال باید توجه داشته باشیم که هر دستگاه سیاست خارجی تنگناها و محدودیت های خاص خود را هم دارد و اینگونه نیست که همیشه و کاملا موفق در هر حوزه ای باشد. مثلا دستگاه عریض و طویل سیاست خارجه آمریکا با آن همه امکانات، سابقه و ادعا هم مشکلات خاص خود را در اجرای سیاست و تصمیم گیری درست دارد. اگر اینگونه نبود آمریکا این همه چالش در دنیای امروز نداشت. دستگاه سیاست خارجی ایران هم در این زمینه مستثنی نیست.
وزارت امور خارجه قدمتی بیش از 150 سال در ایران دارد. اهمیت این نهاد چگونه آغاز شد و در آینده چگونه باید باشد؟
از زمانی وجود نهادی به نام وزارت امور خارجه در ایران دارای اهمیت شد که ایران مسائلش به نوعی به مسائل نظام بین الملل گره خورد. ایران کشوری بود که در محدوده خودش در منطقه خاورمیانه تاثیر گذار و تاثیرپذیر شد و بنابراین شکل گیری وزارت امور خارجه و پیدایش کنسولگری ها و سفارت خانه های ایران در شروع درهمین کشورها و شهرهای مهم منطقه خاورمیانه بود. اما زمانی که قدرت های اروپایی با هدف استعمارگری و کشورگشایی وارد منطقه شدند، مسائل سیاست خارجی و روابط بین المللی ایران هم پیچیده تر شد. طبیعتا سیاستمداران و بازرگانان ایران هم به اروپا سفر کردند و با شکل جدیدی از فرهنگها آشنا شدند و تمام این مسائل در کنار هم باعث به وجود آمدن ارتباطاتی شد که با کوچکتر شدن دنیا و گسترش مسائل ایران در سطح بین المللی نیاز به داشتن وزارت امور خارجه و کنسولگری ها و نمایندگی ها و نیروهای آموزش دیده هم افزایش پیدا کرد که تا به امروز هم ادامه دارد. حتی باید گفت که در دوران امروز اهمیت نقش وزارت امور خارجه در ایران روز به روز افزایش پیدا می کند. چون ایران کشوری است که مردم، نخبگان و رهبران آن همواره ادعای بازیگری منطقه ای و حتی جهانی دارند. اما اگر قرار است ژست یک قدرت بزرگ را بگیریم باید نهادها و تشکیلات ما هم در همان چارچوب ظرفیت سازی و فرهنگ سازی شوند. وزارت امور خارجه ایران هم باید به تناسب وارد فضاها و تم های بین المللی شود که در شان یک کشور بزرگ باشد. یعنی برای هر موضوع بین المللی و در حوزه روشنفکری جهانی حرف و طرح جدی برای بیان خود داشته باشد. به عنوان مثال ایران یک برنامه هسته ای دارد که آن را با مسائل منطقه ای و جهانی متصل می کند. در اینجا وزارت امور خارجه باید در موضوعات هسته ای همچون خلع سلاح عمومی هسته ای یا کنفرانس تجدید نظر NPT حضور فعال در سطح جهانی داشته باشند. در دنیای امروز حتی اهمیت وزارت امور خارجه ایران با افزایش پایه ها ی قدرت، نفوذ و نقش منطقه ای و نوع نگاه ایران به موضوعات جدید همچون مبارزه با تروریسم و امنیت انرژی بین المللی بیشتر می شود. در دنیای ما یک سری عوامل مانند ظهور غیر منتظره یک جهان چند قطبی، خود به خود باعث پیچیدگی های سیاست خارجی می شود. همین مساله نیاز به یک وزارت امور خارجه قدر و قوی با نیروهای کارآمد را می طلبد تا بتواند جایگاه کشور را در نظام سیاسی-اقتصادی منطقه ای و جهانی باز تعریف کند. مسائل مربوط به تجارت و تعامل اقتصادی بین کشورها، ایجاد فرصت های اقتصادی و جذب سرمایه ها یکی از وظایف اصلی وزارت امور خارجه است. همان اندازه که تجارت جهانی به هم نزدیک می شود باید نیروهای کارآمد و قوی داشته باشید تا از فضا ها ی موجود استفاده کنید. چالش هایی که در جهان وجود دارد به خصوص در اطراف ایران مانند دولت های ناکامی در افغانستان، پاکستان، قفقاز و عراق همه باعث می شوند که دولت های این کشورها نتوانند نظم عمومی را در کشور خودشان برقرار کنند. در چنین شرایطی نقش وزارت امور خارجه در مدیریت کردن روابط کشور با این کشورهای همسایه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است کمااینکه از داخل بسیاری از این کشورها حرکت های خشونت گرا و افراط گرا مانند تروریسم القاعده و طالبان، قاچاق مواد مخدر، مهاجرت ها و برخورد های قومی، بی ثباتی و غیره بیرون می آید. مسائلی مانند حقوق بشر، دموکراسی و محیط زیست جهانی موضوعات مهمی است که وزارت امور خارجه باید برای همه اینها برنامه داشته باشد. نهایتا نقش نهادهای غیر دولتی (NGO) را هم باید در نظر گرفت. افزایش اهمیت این نهادها غیر دولتی باعث می شود که شما در روابط بین الملل خودتان به اهمیت این گروه های غیر دولتی در تنظیم سیاست خارجی خودتان توجه کنید. پس پیچیدگی های دنیای امروز باعث می شود که نقش وزارت امورخارجه افزایش پیدا کند. از حدود دو قرن پیش که وزارت امور خارجه به شکل کنسولگری و ارتباطات کوچک به وجود امد تا به امروز در ایران سیر گسترده ای وجود دارد که روز به روز بر اهمیت وزارت امور خارجه می افزاید و دلیل آن هم این است که ایران دارای موضوعاتی است که برای نظام بین الملل مهم هستند. تروریسم در کشورهای اطراف، مسائل مربوط به برنامه هسته ای، و تاثیرات آن در منطقه، یا نوع موضع گیری ایران در برخورد با تحولات اخیر در جهان عرب در تونس، مصر، لیبی، یمن، سوریه وغیره تمام این مسائل برای نظام بین الملل و قدرتهای بزرگ دارای اهمیت هستند. اگر ایران می خواهد واقعا نقش یک بازیگر منطقه ای جدی را ایفا کند حتما باید وزارت امور خارجه ای با نیروهای کارآمد و همچنین راهبردهای مستقل و به روز شده باشد که بتواند با ارائه ابتکارات از لحظه های تاریخی و حساس استفاده کند و فضاهای خالی را در محیط منطقه ای خود و دنیا پر کند.
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.