منافع و حمله به لیبی
در گستره جهانی کشورهای مستقل در بطن شبکه ای از تعاملات حیات بخش درون سیستم بین الملل عمل می کنند . کشورها در این سیستم هر کدام جایگاه و منزلت بر آمده از حجم و کیفیت توانمندیهای خود را دارند . آنها در عین اینکه اعضای سیستم بین الملل هستند در کنار آن واحدهای تشکیل دهنده ، خرده سیستم هایی هستند که زیر مجموعهجای نظام فراگیر است . آنچه که همیشه مطرح می باشد رابطه خرده سیستم ها با سیستم بین الملل است . به عبارت دیگر این مسئله مطرح است که کیفیت روابط به چه شکلی می باشد و چه عناصری تاثیرگذار بر این کیفیت می باشند ؟ حوادث رخ داده در کشور لیبی این امکان را ایجاد می کند که به شکلی ملموس به این رابطه توجه مبذول شود. لیبی در عین اینکه در مجموعه ای به نام سیستم بین الملل نقش ایفا می کند در خرده سیستم خاورمیانه عربی نیز حضور دارد . اینکه چرا لیبی را در خرده سیستم خاورمیانه عربی جا داده ایم پرواضح است که دلایل خاصی دارد . اگر جغرافیا را ملاک اصلی برای تقسیم بندی قرار بدهیم گریزی جز این اقدام نیست . اما بسیاری هم اعتقاد دارند که ملاحظات ارضی نباید اساس و مبنای تقسیم بندی خرده سیستم ها باشد بلکه معیارهای فرهنگی باید اصل قرار گیرد . در این نگاه توجه معطوف به تقارن ارزشی می شود . کشورهایی که از نقطه نظر ارزشی همپوشی و یکسانی دارند باید واحدهای تشکیل دهنده خرده سیستم در نظر گرفته شوند . از این نظر هم لیبی کاملا یک واحد مستقر در خاورمیانه عربی محسوب می شود در غیر این صورت پس چه معیار جغرافیایی را ملاک قرار دهیم و چه درک ارزشی را مبنا بگذاریم که لیبی یک کشور در منطقه خاورمیانه است .
چگونگی رابطه ای که بین سیستم بین الملل و سیستم منطقه ای خاورمیانه عربی وجود دارد بسیار با رابطه نظام بین الملل و سیستم منطقه ای فی المثل اروپا متفاوت است . اینکه چرا کشورهای بزرگ که مطرح ترین بازیگران در سطح سیستم بین المللی هستند تصمیم حمله به لیبی را غیر قابل نفی تشخیص دادند و یا آن را هدایت کردند بستگی مستقیم به جایگاه لیبی دارد . لیبی کشوری است که در تمامی حیطه های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و اجتماعی باید آسیب پذیر مطرح شود .این آسیب پذیری ناشی از سطح توسعه و تحول در ماهیت ساختار تصمیم گیری ، چگونگی کسب ثروت و استفاده از آن ، میزان تناسب دانش و ادوات نظامی با نیازهای دفاعی کشور و مناسبات اجتماعی است . در مجموع شرایط داخلی یک کشور یا خرده سیستم است که معین می کند چه میزان و چه سطحی از آسیب پذیری در رابطه با سیستم بین الملل و کشورهای مطرح سیستم وجود دارد . حمله نظامی به لیبی بوسیله ناتو که بر اساس مجوز سازمان ملل متحد صورت گرفته است بر آمده از این واقعیت است که لیبی به شدت به عنوان یک عنصر خرده سیستم خاورمیانه عربی در موقعیت خطرپذیری قرار دارد . این ویژگی فرصت را برای سیستم بین الملل پدید آورده است تا مولفه های مورد تأیید ، ارزش های مورد نظر و اعتقادات مطلوب را برای خرده سیستم که لیبی در حال حاضر نقطه مرکزی برای آنان ترسیم شده است پیاده سازد . لیبی تاوان عدم موازنه توانمندی بین خرده سیستم خاورمیانه عربی به طور عام و با سیستم بین الملل بطور خاص را می پردازد . سیستم بین الملل از این خصلت درونی و مکانیزم طبیعی بهرمند است که از یک سو خرده سیستم ها و بازیگرانی را که در چارچوب ارزش ها و اصول آن حرکت نمی کنند مواجه بامشکلات و هزینه های فراوان بنماید و از سویی دیگر این هدف را دنبال می کند که خرده سیستم ها و بازیگرانی را که مکمل و حامی ارزش ها و اولویت های سیستم بین الملل هستند تشویق و بهره مند سازد . در این چارچوب است که به شکلی مطلوب تر و منطقی تر می توان به درک این موضوع نایل شد که چرا غرب به رهبری آمریکا ضرورت حمله نظامی به لیبی را در اولویت قرا داد در حالیکه هیچگونه توجیح اخلاقی برای آن وجود نداشت . کشورهایی دیگر در منطقه بودند که محققا توجیه اخلاقی برای جامعه جهانی بود که در خصوص آن به بحث و تبادل نظر بپردازند . مجوز حمله به لیبی بر اساس رأی شورای امنیت سازمان ملل شکل گرفت .
غرب و کشورهای عرب عضو اتحادیه عرب این کشور را به واقع به شورای امنیت " فروختند " . حال لیبی به سوی یک فاجعه انسانی در حرکت است و نیاز به مداخله است تا این واقعیت شکل نگیرد . اما آنچه پرواضح است این نکته می باشد که کمترین حقیقتی در رابطه با این ادعا وجود داشته و دارد . حمله به لیبی برای جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نبود چرا که آنچه در این کشور وجود ندارد همانا باید جنگ داخلی محسوب شود . کشورهایی در بطن بهار عرب هستند که می توان در آنها وجود معضلات انسانی را به وضوح مشاهده کرد . اما اینان چون از نقطه نظر سیستم بین الملل دشمن محسوب نمی شوند و سیاست های آنان در چارچوب منافع سیستم است نه تنها مورد تنبیه قرار نمی گیرند بلکه تشویق هم می شوند . حمله نظامی به لیبی هر چند که در قالب توجیه اخلاقی شکل گرفت اما باید دلیل آن را ناخشنودی بازیگران مطرح سیستم بین الملل از عملکرد معمر قذاقی به عنوان یک بازیگر حاضر در خرده سیستم منطقه خاورمیانه عربی در نظر گرفت .
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.