ایران و انقلابهای جهان عرب؛ نگاهی به آینده
ارزیابی سخنان مقام معظم رهبری
توفان سیاسی و قیامها و انقلابهای مردمی جهان عرب را از شمال افریقا تا منطقه خلیجفارس فراگرفته و رژیمهای پلیسی و دیكتاتور یكی پس از دیگری فرو ریخته و ادامه حیات رژیمهای باقیمانده را سخت دشوار كرده است. بیتردید خاورمیانه در معرض دگرگونیهای ژرف قرار گرفته و ناظران سیاسی از پیوستگی و وحدت امت عرب در این موج تحولخواهی بینظیر شگفتزده شدند، زیرا گمان و باور همه تحلیلگران اجتماعی و سیاسی تا پیش از روشن شدن اولین شراره انقلابهای مردمی در تونس بر این بود كه جهان عرب از قرارداد سایكس پیكو پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی بدینسو به مناطق تجزیه شده در همه سطوح جغرافیایی و سیاسی و اجتماعی تبدیل شده و پدیدهای تحت عنوان وحدت زبان و فرهنگ و میراث تاریخی از قاموس ملل منطقه پاك شده است، اما این ارزیابی كلاسیك در برابر امواج خروشان قیامها و انقلابهای مردمی آنهم در مدتی كمتر از یك فصل بكلی فروپاشیده و كارشناسان علوم اجتماعی و سیاسی از ارائه توصیف جامعهشناختی دقیق و غیرمتناقض از این پدیده ناشناخته عاجز ماندهاند. این سردرگمی نظری فقط در محیطهای آكادمیك منطقه خلاصه نمیشود. استراتژیستها و كارشناسان جهان غرب نیز از این سردرگمی چندان فاصلهای با همتایان خاورمیانهای خود ندارند. به عنوان مثال بخشی از كارشناسان زبده غربی با مشاهده فروریزی رژیم زین العابدین بن علی در تونس و ظهور نشانههای اولیه جنبش اعتراضی مردم مصر، در ماه ژانویه به این نتیجه رسیدند كه تحولات سیاسی در محوری شكل گرفته كه در صفبندیهای چند دهه اخیر محور میانهرو نام گرفته بود، اما با انتقال سریع این پدیده به نمونههای دیگر نظیر لیبی و الجزایر و حتی سوریه، پیچیدگی و ناشناختگی این پدیده فزونی گرفت. بحرانهای اقتصادی، بیكاری و شكافهای عمیق طبقاتی فرضیه دیگری بود كه به مثابه عامل مهم شیوع پدیده قیامهای منطقهای شناخته شد. این فرضیه با نمونه مصر و یمن سازگاری داشت، اما با ورود سونامی تحولخواهی به كشورهایی با درآمد سرانه 38 هزار دلار نظیر لیبی و بحرین، ارزیابیهایی از این دست دوام چندانی نیاورد.
موضوع مهم دیگری كه در این اوضاع و احوال منطقه از سوی پارهای دوایر سیاسی جهانی و عمدتاً غربی مطرح شد، نفوذ و دخالت ایران در ایجاد شكاف سیاسی میان ملل منطقه و رژیمهای حاكم بود. این سناریو البته در ادامه استراتژی «ایران هراسی» بود كه از سوی كشورهای غربی بویژه پس از اشغال نظامی عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین به وسیله نیروهای ائتلاف غربی به رهبری ایالات متحده امریكا مطرح شد. این رویكرد تبلیغاتی غرب نیز با ورود موج تحولخواهی منطقهای به همپیمانان اصلی ایران در منطقه نظیر سوریه سرنوشتی مشابه فرضیههای پیشین پیدا كرد.
موضوع یاد شده در فوق محور اصلی این نوشتار را تشكیل میدهد. نگارنده در این نوشتار قصد دارد روی این نكته تأكید كند كه ایران مانند دیگر كشورهای جهان نسبت به تحولات شگرف اجتماعی و سیاسی منطقه شگفتزده و حتی غافلگیر شده است. شاید تنها تفاوت میان نگاه منطقهای ایران و رویكردهای جهان غرب نسبت به منطقه خاورمیانه این باشد كه جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه اخیر به رژیمهای سیاسی منطقه توصیه میكرد كه به جای تكیه كردن به پشتوانه قدرتهای فراسوی مرزها بویژه در امور سرنوشتساز منطقهای به ملتهای خود تكیه كنند و این همان نگاه و رویكردی است كه جهان غرب در این چند ماه اخیر و با غلبه یأس و ناامیدی بر مراكز تصمیمگیری غرب نسبت به سستی شالودههای رژیمهای عرب متكی بر استراتژیها و كمكهای غربی در برابر موج بیداری ملل منطقه بدان رسیده و با یك چرخش ناگهانی به سوی اراده تحولخواهی ملل منطقه به رژیمهای مورد حمایت خود پشت كردند. اما این توصیه پیوسته ایران به رژیمهای منطقه عمدتاً جنبه اخلاقی و عبرتآموزی از سرنوشت تلخ الگوهای منسوخ وابستگی به قدرتهای بیگانه داشت و نه تحریك و یا دخالت در امور داخلی این كشورها، زیرا اگر دخالت و نفوذ الگوهای بیگانه در كشورهای منطقه كارساز بود، عمق و گستره نفوذ و دخالت كشورها و قدرتهای عمدتاً غربی در تعیین سیاستهای داخلی و منطقهای این كشورها باید تاكنون مصونیتهای استراتژیك برای رژیمهای عرب منهای مردم ایجاد میكرد. اما همگان شاهد بوده و هستیم كه هم سیاستهای پیروسازی ایالات متحده امریكا در منطقه با شكست قطعی مواجه شده و هم نگاه و رویكرد رژیمهای عرب نسبت به سازوكار برقراری موازنه میان روابط داخلی و خارجی در چارچوب مفهوم منافع ملی دستخوش تغییر جدی شده است.
از این رو هیچ نشانهای وجود ندارد كه ایران اقدام به تحریك همه ملتهای عرب به صورت همزمان كرده باشد و همه ملتهای عرب كما و بیش به این دعوت ایران آنهم به صورت دستهجمعی اقبال نشان داده باشند، اما به طور قطع جمهوری اسلامی ایران از پیامدهای این موج تحولخواهی در منطقه خاورمیانه بهرههای فراوانی خواهد برد، زیرا به میزانی كه ملل منطقه از بند اسارت رژیمهای پیرو قدرتهای بزرگ و بطور ویژه ایالات متحده امریكا آزاد شوند و نیز به میزانی كه رژیمها و الگوهای نوین به حوزههای سیاسی تصمیمگیری آنهم بر پایه هرمهای انتخابی دسترسی پیدا كنند، فاصله این كشورها با ایران به صورت طبیعی كمتر خواهد شد. این واقعیت ما را به ضرورت افزایش ظرفیتهای داخلی و خارجی ایران برای بهرهگیری از پیامدهای تحولات منطقهای به منظور تدوین یك استراتژی منطقهای بدون دخالت بیگانگان و آنگاه برقراری موازنه منطقی عاری از نابرابری با منظومههای دیگر جهان كنونی سوق میدهد. قصد این نوشتار این است كه نشان دهد جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ كدام روشها و با افزایش كدام ظرفیتها میتواند در صدر كشورهای الگودهنده برای دورهگذار جوامع از بند رسته عرب به دموكراسی قرار گیرد؟ این موضوع در بندهای زیر و با نگاهی به عرصههای سیاسی و اقتصادی محوربندی میشود:
1. پیش از هر چیز اشاره به این نكته ضرورت دارد كه حضرت آیت اله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در یكی از نطقهای مهم نوروزی در شبستان رضوی، خطمشی سیاست خارجی ایران در قبال تحولات و انقلابهای جهان عرب را تشریح كردند. این نطق مهم به دلیل تعطیلات نوروزی كمتر مورد توجه تحلیلگران داخلی قرار گرفت. محافل رسانهای غرب نیز به صلاح سیاستهای خود ندیدند كه به بررسی موشكافانه این خطمشی جمهوری اسلامی ایران بپردازند، زیرا این محافل بویژه در نمونههایی نظیر بحرین و یمن همچنان از استراتژی كهنه شده «ایران هراسی» با تكیه بر گسلهای فرقهای و مذهبی پیروی میكنند. آیت اله خامنهای كه از دوره ریاستجمهوریشان تا كنون نسبت به فهم عمیق و گسترده سیاست خارجی كشور شهرت داشتند، روی موضوع دفاع از حق ملتها در تعیین سرنوشت خود به عنوان اصل نخست سیاست راهبردی منطقهای ایران تأكید كردند. نكوهش رژیمهای دیكتاتوری منطقه به خاطر سیاستهای سركوب داخلی و كرنش خارجی و دعوت از این رژیمها و یا رژیمهای باقیمانده برای نزدیك شدن به اراده ملتها و گسستن زنجیره اسارت خارجی به عنوان اصل دوم سیاست ایران در قبال منطقه مورد تأكید ایشان قرار گرفت. محور سوم كه از دو محور یاد شده حیاتیتر و مهمتر بود، افشای سیاست غرب مبنی بر ایجاد تفرقه و شكاف در صفوف پیروان مذاهب گوناگون به منظور ایجاد هراس در صفوف پیروان مذهب ویژه در برابر پیروان دیگر مذاهب و یا حتی پیروان ادیان گوناگون به منظور اصلی كردن مسائل فرعی و آنگاه ایجاد بسترهای لازم برای سركوب قیامها و انقلابهای مردم به بهانه حفظ امنیت ملی بود. این موضوع در نمونه بحرین به وضوح مورد ملاحظه قرار گرفت. نكته چهارم نطق مقام معظم رهبری روی تلاش غرب بویژه امریكا برای سوار شدن بر موج انقلابها و قیامهای مردمی از طریق جانبداری ظاهری از حقوق ملتها در تظاهرات مسالمتآمیز و سپس ایجاد شرایط مناسب برای اتكای انقلابیون منطقه به تشكیل ائتلافهای جهانی به بهانه حمایت از غیرنظامیان در برابر ماشین نظامی سركوب رژیمهای دیكتاتور متمركز بود. این موضوع نیز در نمونه لیبی به وضوح هر چه تمامتر مورد ملاحظه قرار گرفت. رقابت فرانسه با امریكا بر سر ورود به معادلات نظامی لیبی و كشمكشهای اروپا و امریكا بر سر حوزه منافع استراتژیك نفت این كشور و اینكه كدام كشور یا پیمان، فرماندهی عملیاتی اجرایی قطعنامه 1973 شورای امنیت را بر عهده میگیرد بر هیچكس پوشیده نیست.
بنابراین و به رغم وجود پارهای ناملایمات در عرصه یافتن سازوكار اجرایی این خطمشی حكیمانه، هیچ دولتی نه در منطقه و نه در جهان نمیتواند مدعی دخالت ایران در پیدایش و یا ترویج خشونت در میان ملل قیامكرده شود. جالب است كه توصیههای جمهوری اسلامی ایران به رژیمهای منطقه حول ضرورت عدم استفاده از خشونت برای سركوب حقوق طبیعی ملتها در بیان مطالبات خود به صورت مسالمتآمیز متمركز بود، اما در نمونه بحرین و لیبی، این خاندان آل خلیفه و خانواده قذافی بودند كه به منظور سركوب قیامهای مردمی یكی به نیروی سپر جزیره متشكل از عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر متوسل شد و دیگری به مزدوران چاد و اتیوپی و دیگر مزدوران نظامی از چند كشور افریقایی پناه برد.
2. در میان انقلابهای منطقهای، انقلاب مصر، نقطه عطف به لحاظ ركورد زمانی پیروزی انقلاب و عهدهداری پروژه انتقال به مردم سالاری از سوی نیروهای مسلح مصر به شمار میرود. انقلاب مصر از جمله موضوعاتی بود كه بیشترین بخش نطق آیت اله خامنهای رهبر معظم انقلاب را به خود اختصاص داد. حق هم همین بود، زیرا از دیرباز كشور مصر جایگاه مهم و تعیینكننده در تعیین مسیر دیگر جوامع عرب ایفا كرد. فقط رژیم مصر با امضای قرارداد كمپ دیوید با رژیم صهیونیستی به صورت ناگهانی از جایگاه صدرنشین جهان عرب به جایگاه متغیر پیرو در سیاستهای منطقهای ایالات متحده امریكا طی سه دهه اخیر تنزل یافت، اما بدانیم كه پس از پیروزی انقلاب مصر این مقامات امریكایی و در رأس آنها خانم هیلاری كلینتون بودند كه در صف نخست دیدار كنندگان از قاهره برای رایزنی با شورای عالی نظامی این كشور قرار گرفتند. خانم هیلاری كلینتون در یك حركت سمبلیك و هنگام دیدار از قاهره به میدان تحریر رفت و با جوانان معروف به ششم آوریل دیدار و گفتوگو كرد، اما جوانان اصلی و رهبریكننده انقلاب مصر از دیدار با خانم كلینتون خودداری كردند. آشكار بود كه خانم كلینتون با این حركت سمبلیك خود قصد داشت ذهنیت رایج ملت مصر را از سیاستهای شدیداً منطبق با واشنگتن با رژیم مبارك پاكسازی كند. همین حركت سمبلیك در تونس نیز تكرار شد.
نشانههای اولیه سیاست خارجی مصر حكایت از این دارد كه دولت جدید این كشور قصد دارد بدون جنجال با الگوها و رویكردهای گذشته در مناسبات منطقهای و بینالمللی وداع كرده و یا حداقل آن را به یك موازنه منطقی سوق دهد. دعوای اولیه دولت عصام شرف نخستوزیر موقت مصر با رژیم صهیونیستی بر سر نرخگذاری بهای گاز صادراتی بر هیچكس پوشیده نیست. اما مهمتر از همه، اظهارنظر وزیر خارجه جدید مصر در مورد ایران است. وی تصریح كرد كه ایران دشمن اعراب نیست و مصر و ایران باید در مورد روابط كنونی خود تجدیدنظر كنند، پاسخ مثبت و استقبال از این اظهارات و بلكه تأیید و حمایت از دستاوردهای انقلاب مصر بلافاصله از تهران به قاهره رسید. برخی كارشناسان غربی این اظهارات رد و بدل شده را نوعی «غزلسرایی دوجانبه» توصیف كردند. در نقشههای سیاسی مناطق ژئوپولتیك غرب آسیا تا شمال افریقا فقط نام دو كشور ایران و مصر به چشم میخورد. دو كشوری كه دارای تمدن كهن، فرهنگ، دین و میراث مشترك هستند. در دو كف ترازوی موازنه استراتژیك منطقه قرار دارند، بقیه كشورهای این دالان از بین النهرین گرفته تا جزیره العرب سنگهای كوچك این ترازو به شمار میروند. از این رو هم رهبران و سیاستگزاران ایران و هم رهبران مصر باید نخست بهای جایگاه حیاتی و استراتژیك خود را درك كنند. از قدیمالایام این ضربالمثل در جهان عرب رواج دارد كه مصر اندیشه تولید میكند، لبنان آن را منتشر میكند و عراق آن را میخواند. ایران نیز به بركت انقلاب اسلامی خود به جایگاه بیان بلندپروازیهای ملل منطقه در گسستن از اسارت استعمارگران كهن و نوین دست یافت. ایران و مصر از عهد فاطمیون در مصر تا پیش از انعقاد قرارداد كمپ دیوید با رژیم صهیونیستی روابط بسیار حسنه داشتهاند. نكته مهم بعدی این است كه كشور مصر تأثیر تعیینكننده در سیاستهای دیگر كشورهای خاورمیانه دارد، این تأثیرگذاری پس از انقلاب مردم مصر به نقطهای ارتقا پیدا خواهد كرد كه بخش قابل توجهی از كوششهای مجدانه ایران را به فرجام مساعد سوق خواهد داد. در نتیجه هر دو كشور به طور قطع در معرض تهدید نیروهای رقیب (اگر نگوییم دشمن) برای ناكامی در نزدیك شدن به یكدیگر و بالا بردن این ترازوی موازنه قوای منطقهای است. اسرائیل البته دشمن هر دو كشور است. رژیم صهیونیستی میداند كه در طول 33 سال گذشته این فقط رژیم مبارك و حزب ملی دموكراتیك حاكم بود كه با تلآویو به عادیساز روابط پرداخت. اكنون این رژیم زخم خورده با صدها ترفند و توطئه و سناریوسازی شبیه آنچه بحرین و كویت البته به صورت كودكانه مبادرت كردند، برای خفه كردن تلاشهای قاهره و تهران به منظور برداشتن گام دوم مناسبات از طریق اعزام هیأتهای ایرانی برای تبریك و شادباشگویی به ملت و نیروهای مسلح مصر، اولی به خاطر فداكاری و رشادت و تقدیم شهدا و دومی به خاطر پیوستن به اراده مردم آنهم با روحیه شدیداً میهنپرستانه، نقشه میكشد. این گام هر چه زودتر باید در دستور كار دستگاه دیپلماتیك ایران قرار گیرد. نكته آخر در ارتباط با مصر این است كه ایران باید سیاست رسانهای خود را در مورد عملكرد نیروهای مسلح مصر با احتیاط پیش برده و از غلتیدن در دامهای ناشناخته برای غبارآلود كردن نقش بسیار حساس نیروهای مسلح این كشور در دوره گذار پرهیز كند.
3. در مقدمه این نوشتار به یك نكته در مورد ضرورت افزایش ظرفیتهای دیپلماتیك ایران و بهرهگیری از كارشناسان امور خاورمیانه به منظور پاسخگویی به حجم وسیعی از نیازهای مرحله پس از انقلابها در صورت ابراز تمایل اشاره كردم. در توضیح این نكته ضروری است قابلیتهای اقتصادی، بازرگانی، صنعتی، مهارتها و صدور تكنولوژی در حوزههای گوناگون كشورمان شناسایی، دستهبندی و الویتبندی (در حوزههای بازسازی و نوسازی) شود. كشورهای از بند رسته به زودی به ظرفیتهای منطقه چشم خواهند دوخت. بخشی از این كشورها (نمونه لیبی) پس از پایان وضعیت كنونی به حجم وسیعی از تجربه ایران در حوزه بازسازی مناطق آسیبدیده به دلیل صرفه اقتصادی و نیز به دلیل عدم وجود پیششرطهای سیاسی تهران نیاز خواهند داشت. به عبارت دیگر نمونه عراق كه به بازار مصرف كالاهای ایرانی تبدیل شده میتواند برای دیگر كشورهای عربی الگوی مناسبی باشد. مصر یكی از كشورهای مهم و تعیین كننده منطقه است كه در دوره گذار در حوزههای گوناگون از نیاز به گندم گرفته (مصر سالانه 12 میلیون تن گندم وارد میكند) تا نیازهای مربوط به انتقال تكنولوژی سدسازی، سیلوسازی، قطارهای زیرزمینی، شبكه راهآهن، صنعت اتومبیل سازی و... به ایران چشم دوخته است. حجم وسیعی از سرمایهگذاریهای ایران پیش از انقلاب اسلامی 57 در كشور مصر به دلیل سیاستهای رژیم مبارك به صورت سازههای متروكه و یا معلق درآمده است. این عرصهها باید بازسازی شود و در جهت گسترش همكاریهای دو كشور تلاش مجدانه صورت گیرد. با شناختی كه از ملت مصر وجود دارد، این ملت خاطره خوشی از همكاریهای ایران در زمینه مبادله مهارتها و توریست و انبوهسازی مسكن دارد. باید نه تنها این خاطرات را زنده كرد، بلكه پیشرفتهای عظیم ایران در زمینههای گوناگون و به طور مشخص در الگوسازی برای خودكفایی در تولید فراوردههای استراتژیك كشاورزی باید در معرض ارائه قرار گیرد، اما نكته مهم آن است كه در صورت حصول موفقیت در روابط اقتصادی و صنعتی ایران و مصر و تضمین ثبات آن برای دورههای زمانبندی شده، میتوان اطمینان حاصل كرد كه بازار مصرف كالاهای صادراتی ایران در دیگر كشورهای شمال افریقا و خاورمیانه با نقش ترانزیتی مصر گشوده خواهد شد. بخش دولتی ایران در این زمینهها صرفاً میتواند در حوزه نظارت و هماهنگی و رعایت استانداردها محدود بماند و نقش عمده باید به بخش خصوصی واگذار شود تا حساسیتهای سیاسی در این گونه موارد كمتر برانگیخته شود. گزارشهای موجود نشان میدهد كه هند و چین خود را برای سرمایهگذاری كلان در كشورهای عربی پس از استقرار اوضاع و حصول ثبات نسبی آماده میكنند، كشور تركیه از جمله اولین كشورهایی بود كه شخص اول كشورش را به مصر انقلاب كرده اعزام كرد تا ظرفیت اقتصادی تركیه را در اختیار دولت و ملت مصر قرار دهد. قصد این بخش از نوشتار این نیست كه به قاعده «مصیبت یك قوم برای اقوام دیگر فوایدی به همراه میآورد» چشم دوخته شود، بلكه به لحاظ اینكه منطقه خاورمیانه دستخوش تحولات ساختاری شده، فرصتها به روی كشورهای دارای مهارتها و ظرفیتهای ارزنده گشوده خواهد شد و این رویكرد در یك نگاه راهبردی میتواند به سالها و بلكه دههها دوری ملتها از یكدیگر به دلیل گزینههای تحمیلی رژیمهای وابسته پایان داده و بستر پیدایش منظومههای اقتصادی مشترك منطقهای فراهم شود، این منظومه خود به خود و به دلیل ضرورت تضمین سرمایهگذاریهای مشترك، راه را برای ایجاد منظومههای امنیتی و بالاخره سیاسی منطقه هموار خواهد كرد. یادمان باشد كه اروپای پس از جنگ جهانی دوم با طرح مارشال بازسازی شد، این طرح گام به گام به سمت سازمان همكاریهای اقتصادی و سپس بازار مشترك اقتصادی اروپا و آنگاه وحدت ارضی و پولی اروپا ارتقا پیدا كرد. منطقه خاورمیانه به دلیل برخورداری از منابع طبیعی، انرژی، مهارتها و صنعت قابل قبول میتواند راه كوتاهی در جهت توسعه فراگیر طی كند، به شرط آنكه اراده دولتها حول این ضرورت متمركز شود. اراده ملتها از اراده حكومتها برای نزدیك شدن به یكدیگر سبقت گرفته است و حكومتهای برخاسته از اراده مردم چارهای جز تبعیت از خواست ملتها ندارند.
نویسنده
سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.