شیخ محمد الغزالی و اسلامگرایی در مصر
شيخ محمد الغزالى (سپتامبر 1917- مارس 1996) یکی از علمای برجسته الازهر و اندیشمند اسلامگرای مصری است که به همراه قرضاوی جایگاه مهمی در مباحث اسلامگرایی میانهرو این کشور داشته است. غزالی در 10 سالگی حافظ قرآن و سپس برای تحصیل وارد مدرسهای دینی در اسکندریه شد. وی در سال 1937 در قاهره اقامت کرد و مشغول تحصیل در دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر شد که تا سال 1941 طول کشید و در سال 1943 نیز به عنوان عالم الازهر شناخته شد. وی در سال 1938 به اخوانالمسلمین ملحق و نخستین مقالهاش در سال 1940 در نشریه این گروه منتشر شد. غزالی به سرعت به یکی از اعضای برجسته جمعیت تبدیل شد، به گونهای که در سال 1949 و در جریان سرکوب اخوانیها، پس از ترور حسن البنا، از جمله کسانی بود که دستگیر و زندانی گردید. در سال 1953 بین غزالی و رهبری اخوان (حسن الهضیبی) اختلاف رخ داد و موجب خروج وی از این گروه شد. این مساله به همراه محدودیتآفرینی حکومت ناصر برای فعالیتهای اسلامگرایانه سبب شد از این پس بیشتر وقت او در الازهر و نیز تدریس در دانشگاههای ملکعبدالعزیز و امالقری – در عربستان – صرف شود. غزالی در سال 1965 برای دومینبار – و اینبار به همراه سید قطب - دستگیر شد، زیرا به رغم حمایت اولیه از انقلاب مصر و رهبری جمال ناصر به تدریج علیه وی موضعگیری کرد و او را مستبد خواند. توجه غزالی در دوره سادات بیشتر متوجه مسائل روز کشورهای اسلامی، دعوت به میانهروی و تاکید بر اصل شورا شد، و اتفاقا سخنرانیها و نوشتههای وی با استقبال عموم روبرو میشد. غزالی در سال 1989 جایزه ملکفیصل را به دلیل آثار برجسته مذهبی خود به دست آورد. وی همچنین برای مدتی مدیریت بخش اداری مساجد - در الازهر - و نمایندگی وزارت اوقاف را بر عهده داشت. از جمله آثار وی میتوان به کیف نفهم الاسلام، هذا دیننا، الطریق من هنا، دستور وحدة الثقافية بين المسلمين، ظلام من الغرب، الاسلام و الاوضاع الاقتصادية، الفساد السیاسية، الاسلام و الاستبداد السیاسى، التعصب و التسامح بین المسیحیة و الاسلام، کیف نتعامل مع القرآن، تراثنا الفكرى فى میزان الشرع و العقل، و حقوق الانسان بین تعالیم الاسلام و اعلان الامم المتحدة اشاره کرد. همچنان که گفته شد، مباحث غزالى جایگاه مهمی در اندیشه اسلامگرایان میانهرو مصری داشته است. او مانند دیگر نویسندگان اسلامگرا، از اينكه مسلمانان از دين خود و معارف آن دور شدهاند، انتقاد مىكند. از نظر وی امور دنيوی دو چهره دارد: يكى غفلت از خدا و فروگذاشتن واجبات؛ و ديگرى دنياى علم، پيشرفت، ثروت و بهرهبردارى از منابع خدادادى. از نظر وی، مشکل اینجاست که مسلمانان به بخش اول توجه کرده، اما بخش دوم را واگذاشتهاند. پس مشخص است که از نظر غزالی، نگاه اغلب مسلمانان به دنیا نادرست است، و يكى از دلايل مهم انحراف انديشه اسلامى از مسائل سياسى و اجتماعى، همین نگرشی است که بر زهد و گوشهنشينى تأكيد دارد. غزالى با تأسف ذکر مىکند كه هنوز گروهى از مسلمانان – بر اساس تفسیری نادرست - با افتخار بر اين اعتقادند كه «ما امتى بىسواد هستيم» (نحن امة امية)، و بدتر اينكه گروهى از همین افراد نادان زمام امور را در دست دارند. از نظر غزالى، اسلام یک دین سیاسی و برقرارى حكومت اسلامى امرى ضرورى است، اما ابتدا بایستی امت اسلامى ايجاد شود. قانون چنین جامعهای الهی است، و بنیان آن و نیز بنیان حکومت بر شایستگی افراد استوار است. حکومت اسلامی هم، به تعبیر غزالی، حکومتی مدنی است که از قداست برخوردار نیست، لذا امکان انتقاد از آن همیشه وجود دارد. با این حال، تا زمانى که آثار سوء استبداد و نابرابريهاى اقتصادى در کشورهای اسلامی وجود دارد و تا زمانی كه دولتهای اسلامی تنها به حفظ موجوديت خود میاندیشند، نمىتوان از تحقق دين و دولت در اين سرزمينها سخن گفت. غزالی ضمن رد خشونت سياسى، آن را ناشى از استبداد سياسى مىدانست و به همين دليل استبداد را عامل بنیادی انحراف و عقبماندگى تمدنى مسلمانان اعلام میكرد. یکی از مهمترین بخشهای حیات فکری غزالى را میتوان رویارویی فکری وی با سكولاريسم دانست. از نظر او، اسلام دينى جامع است و اصول و احكام آن قابليت اجرا در همه زمانها و مكانها را دارد. از اينرو وی سكولاريسم، به معناى جدايى دين از سياست و عدم اجرای شريعت اسلامى در حوزههای مختلف سیاسی و اجتماعی، را مساوی با ارتداد مىداند. در اینجا ممکن است اشکالی مطرح شود که چرا به رغم تاکید بر حق آزادی بیان در اسلام، وی باورمندان به سکولاریسم را مرتد میداند. در واقع، غزالى مانند دیگر نویسندگان اسلامگرای میانهرو، بر آزادى انديشه و بيان در اسلام تاکید میکند، آن را ركن اساسى دعوت به سوى خدا برمیشمارد. پس نوعی تناقض میان گفتههای غزالی قابل مشاهده است. اهمیت این بحث آنجا مشخص میشود که وی به تندى عليه كتاب الحقيقهالغائبة نوشته فرج فوده، روزنامهنگار مشهور مصری، موضعگیری کرد، مطالب این کتاب را جنگ علیه اصول دین دانست، جمله مشهور «آنان امری واجب را ادا کردند» را درباره قاتلانش – که از اعضای جماعهالمسلمین بودند - بیان کرد، و به عنوان یک عالم دینی مطلع در دادگاه محاكمه قاتلان فوده شرکت کرد. جالب اینجاست که قاضى هم با استناد به آراى غزالى مبنى بر پيوند دين و سياست در اسلام، حكم محکومیت فوده را صادر كرد. در هر صورت، غزالى در پاسخ به اشکال یادشده – که اتفاقا در زمان حیات وی بارها مطرح شد - ضمن آنکه طرح شبهه برای یافتن پاسخ صحیح عقلی را جایز میداند، سكولاريسم را ارتداد آشكار و خروج از دین، و نه جزء آزادى انديشه و بيان، ذکر میکند. نکته نهایی آنکه، غزالى ریشه تقابل كنونى اسلام و دنیای غرب را بدفهمى ناشى از روابط گذشته آنها میداند و معتقد است دورى مسلمانان از تعقل و تجربهگرايى، مهمترين عامل عقبماندگى جهان اسلام بوده است. در واقع، غرب با توسل به عقل و تجربه، پيشرفتهاى زيادى به دست آورد، هرچند پيشرفت خود را در ظاهر مديون جدايى از دين مىداند. غزالى که میکوشید راهی میانه را در میان دو تجربه اسلام و غرب بیابد و همواره میخواست دفاعیهای مدرن از اسلام ارائه کند، معتقد بود جوامع اسلامى مىتوانند به واسطه وجود حاكمی معتدل و ميانهرو ميان سنت و مدرنيته پیوند ایجاد كنند. به همین دلیل غزالى يادگيرى دیگر زبانها را براى انجام رسالتى كه خداوند بر دوش مسلمانان نهاده، واجب مىدانست. بر گرفته از شماره 10 مجله مهرنامه ویژهنامه نوروز 1390 |
|
نویسنده
سید عبدالامیر نبوی (ناظر علمی)
سید عبدالامیر نبوی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه مطالعات مصر و شمال آفريقا در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانشیار دانشگاه تهران می باشد می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر نبوی مسائل خاورمیانه و جنبش های اسلامی است.