انقلاب ليبي و چالشهاي پيشرو
سئوال: در ميان جنبشها و انقلابهايي كه تا كنون در منطقه خاورميانه و شمال افريقا شكل گرفته و يا به پيروزي رسيدند، نمونه ليبي، شكل مسلحانه به خود گرفته و اين مسئله تا آنجا پيش رفته كه به نظر ميرسد خانواده بين المللي براي اعلام منطقه پرواز ممنوع در آسمان اين كشور به اجماع رسيده است. به لحاظ نظامي نيز رژيم قذافي همچنان مناطق آزاد شده را از هوا، دريا و زمين بمباران ميكند. چرا وضعيت ليبي به اين صورت درآمد؟
جواب: اين پرسش نه فقط در شرايط كنوني، بلكه براي سالها مورد بحث و بررسي و تحليل ناظران سياسي خواهد بود، زيرا نمونه ليبي از هر نظر شرايط يك استثنا را فراهم كرد. اكنون ميبينيد كه تمامي رسانههاي گروهي جهان وضعيت بحراني ليبي و تحولات روزانه آن و پيشروي و عقبنشيني نيروهاي امنيتي و نيروهاي وفادار به سرهنگ قذافي را در صدر گزارشهاي خود قرار دادند. حتي ميتوانم بگويم كه گزارشها و خبرهاي مربوط به تحولات ليبي، ساير نقاط شعلهور خاورميانه نظير مصر، تونس، يمن و بحرين را تحتالشعاع قرار داده است. نهادهاي منطقهاي و بينالمللي نيز به تبع تحولات خونين سرزمين عمر مختار خود را براي اتخاذ تدابير فوري به منظور پايان دادن به سريال درگيريهاي خونين اين كشور آماده ميكند تا شايد عطش ديكتاتور ليبي به كشتار هم ميهنان خود فروكش كند.
من در پاسخ به پرسش شما طيفي از ارزيابيهاي اوليه را در مورد چرايي و علت انتقال فوري جنبش مسالمتآميز ملت ليبي به فاز نظامي مطرح ميكنم، اين طيف تحليل مجموعهاي از دادههاي روانشناختي، نظامي و سياسي را دربرميگيرد. در گام نخست بايد به جنبه روانشناختي موضوع ليبي و به طور مشخص ابعاد شخصيتي معمر قذافي رهبر باب العزيزيه (مقر رهبر ليبي در طرابلس) بپردازم كه عليالقاعده نقش مهمي در روند اوضاع كنوني ليبي داشته و دارد.
به طور كلي قذافي شخصيتي پيچيده، غيرقابل اعتماد، غيرقابل پيشبيني، خود بزرگ بين و غير متعادل به شمار ميرود. اين ويژگيهاي شخصيتي را تقريباً تمامي خبرنگاران و روزنامهنگاران كه تاكنون با وي ملاقات و گفت و گو كردند تأييد ميكنند. شما كافي است به طرز ظاهري او از قبيل نحوه لباسپوشي، عينكزني، زدن ريش، گذاشتن ريش، نوع راه رفتن و نشستن، چگونگي تنظيم ادبيات گفتارياش از قبيل تحقير طرف مقابل، تعريف از خود به گونهاي مفرط توجه كنيد. در همين سه هفته اخير قذافي به غير از مصاحبههاي تلويزيوني با چند شبكه تلويزيون بينالمللي، سه بار ظهور علني داشت. يكبار پس از سقوط بنغازي بود كه اولين ظهورش محسوب ميشود، قذافي در اين ظهور پشت تريبوني رفت كه در بالكن منزلش (كه در اثر بمباران امريكا در پايان دهه هشتاد ميلادي قرن پيشين آسيب ديد) مستقر شده بود. وي در اين ظهور از حدود يك ساعت سخنراني حدود 20 دقيقه از خود تعريف و تمجيد كرد، خود را عزت و عظمت ليبي خواند، مخالفانش را مشتي موش توصيف كرد و خشمگينانه وعده داد كه مخالفان خود را منطقه به منطقه، شهر به شهر، محله به محله، خانه به خانه و فرد به فرد نابود كند. پس از اين سخنراني قذافي بود كه سريال خونين رويدادهاي ليبي كليد خورد و اين در حالي است كه وي در همين سخنراني و دو سخنراني ديگر خود را غيرمسئول خواند و گفت كه قدرت را در سال 1977 قرن پيشين به «كميتههاي مردمي» سپرده و قدرتي ندارد تا آن را به كسي واگذار كند.
سئوال: ميتوانيد بيآنكه روال بحث خود را كنار بگذاريد اندكي از ساختار سياسي كشور ليبي براي خوانندگان توضيح دهيد؟
جواب كشور ليبي به لحاظ ساختار سياسي، وضعيتي كاملاً استثنايي دارد. درست مانند شخصيت قذافي! اين كشور نه قانون اساسي دارد، نه پارلمان دارد، نه تفكيك قوا دارد و نه حتي وزارتخانه. همه چيز در ليبي استثنايي است. معمر قذافي با نوشتن كتاب سبز در واقع نظريه سوم را در جهان دوقطبي (پس از سقوط اتحاد جماهير شوروي سابق) مطرح كرد. وي به انتقاد از نظام سرمايهداري گفت دموكراسي غربي دروغي بيش نيست و مجموعهاي از سرمايهداران، نظامي سياسي غرب را مديريت ميكند، نظام سوسياليستي نيز از ديدگاه قذافي بكلي با اراده مردم فاصله داشته و قدرت در اختيار حزب واحد يعني حزب كمونيست است. وي نظريه سوم را مطرح كرد. بدين شكل كه كميتههاي مردمي از محلهها و شهرها شكل ميگيرد كه مردم با عضويت در اين كميتهها امور خود را سامان ميدهند. معتمدان اين كميتهها نيز به عنوان دبيران كميتههاي مردمي در امور خارجه، اقتصاد، كشاورزي و ديگر امور وزارتخانهها به نيابت از اين كميتهها انجام وظيفه ميكنند. اين تصوير ماكت كوچكي از ساختار سياسي نظام ليبي از سال 1977 تا كنون بوده است، اما جالب است بدانيد كه هيچكس در جهان امروز وجود ندارد كه در مورد قدرت و اختيارات مطلق قذافي شك و ترديد داشته باشد، آنهم قدرت مطلق نانوشته!
در بازگشت به ابعاد روانشناختي معمر قذافي دانستن اين نكته جالب است كه وي 27 ساله بود كه با مجموعهاي از افسران ليبي كودتاي نظامي خود را عليه ملك ادريس در سال 1968 قرن پيشين سامان داد و تحت تأثير جمال عبدالناصر رهبر فقيد مصر، سياستهاي گوناگون و عمدتاً متضاد را طي 42 سال زمامدارياش در پيش گرفت. در سالهاي اخير قذافي خود را «امام جهان عرب» و «شاهنشاه افريقا» توصيف كرد. اكثر اطرافيان قذافي بويژه حلقه نخستين افسران كودتاچي طي ساليان بعد از كودتا به تدريج به وسيله قذافي حذف شدند. اينك پس از قيام اخير ملت ليبي در 16 فوريه ديديم كه بيشتر نزديكان قذافي از جمله شلقم، نماينده دايمي ليبي در سازمان ملل و دهها سفير و ديپلمات ليبي مقيم خارج به صف انقلابيون پيوستند و اين حكايت از اين دارد كه شخصيتهاي دست اول اين رژيم تا چه حد از قذافي نفرت داشتند. در هر حال و در يك جمله ميگويم كه قذافي از جمله رهبراني است كه براي سالها نمونه جالبي براي مطالعه پژوهشگران سياسي به شمار خواهد آمد.
بنابراين بخشي از خشونتي كه شما در جريان قيام ملت ليبي ميبينيد به شخصيت بسيار خشن قذافي و روحيه خونآشام وي باز ميگردد. ما اين مدل رفتار رهبران سياسي را نه در قيام تونس و نه در قيام مصر نديديم و به نظر ميرسد در آينده نيز نخواهيم ديد. اما موضوع دوم درباره علل انتقال جنبش آزاديخواهانه مردم ليبي به فاز نظامي بسيار مهم است.
ميدانيد كه حركت اعتراضي مردم ليبي در آغاز يك حركت اعتراضي مسالمتآميز آنهم به وسيله خانواده زندانيان مفقود شده زندان «بوسليم» بود كه خواهان روشن شدن وضعيت 1200 زنداني مفقود شده بودند. اين حركت مسالمتآميز به شدت از سوي واحدهاي امنيتي قذافي سركوب شد. سپس امواج اين حركت اعتراضي رفته رفته اما با سرعت گسترش پيدا كرد. همين جا بگويم كه معمر قذافي آنقدر نسبت به اوضاع كشورش و ثبات آن اطمينان داشت كه در واكنش به قيام مردم تونس گفت: زينالعابدين بن علي بهترين رهبر براي تونس بود و من اگر جاي مردم تونس بودم بن علي را مادام العمر در پست رياست جمهورياش ابقا ميكردم. وي همچنين در مورد روزهاي اوليه قيام جوانان در ميدان التحرير قاهره گفت: مشتي ماجراجو در خيابانهاي قاهره ظاهر شدند.
شما ملاحظه كنيد كه وقتي قذافي در مورد ملتهاي همسايه ليبي با اين واژههاي تحقيرآميز قيام آنها را تخطئه ميكند نسبت به قيام ملت ليبي چه عكسالعملي نشان خواهد داد. قذافي در نخستين واكنش خود، قيامكنندگان ليبي را مشتي جوان وابسته به القاعده و مصرفكنندگان قرصهاي روانگردان توصيف كرد، اما با مشاهده سقوط شهرهاي بزرگ و حساس نظير بنغازي، البيضاء، مصراته و زاويه در شرق و غرب كشور، قذافي دچار يك شوك جنونآميز نظامي شد. استراتژي قذافي اين بود كه جنبش اعتراضي را به سرعت به فاز نظامي منتقل كند تا اولاً مشروعيت سركوب آن را فراهم كند و دوم همبستگي دروني وفاداران خود را كه مانند وي دچار شوك شده بودند براي مرحله بعدي عمليات نظامي حفظ كند. جنبه دوم استراتژي نظامي قذافي اين بود كه مناطق آزاد شده كشور را در مرحله نخست به حال خود رها كند و خود به حفظ مناطق تحت نفوذ خود را كه به منطقه مياني ليبي تا جنوب و در باريكهاي از وفاداران قبيلهاياش محدود ميشود، نگه دارد و آنگاه در مرحله بعدي اقدام به شروع عمليات ضد حمله براي آزاد سازي مناطق به گفته قذافي اشغالي ليبي كند. من البته كارشناس نظامي نيستم، اما با بررسي روزانه اوضاع ليبي و چگونگي اقدامات نظامي واحدهاي وفادار به قذافي به اين جمع بندي رسيدم.
قذافي تجربه زيادي در كارآيي استراتژي ياد شده دارد. وي با اين استراتژي نظامي واحدهاي نظامي خود را به كشور چاد گسيل كرد و به مدت 8 سال اين روش را دنبال كرد.
سئوال: تحولات ليبي به لحاظ سياسي و منطقهاي چه پيامدهايي ميتواند داشته باشد؟
جواب: در مورد مسائل سياسي ابعاد پيامدهاي بحران ليبي فراوان است. در كوتاهمدت قذافي با سبعيت و ددمنشي نظامي خود عليه ملت ليبي در واقع به ديگر رژيمهاي عرب اين درس را آموخته كه صحنه را به سرعت خالي نكنند. به ملتهاي عرب نيز اين پيام را داد كه هزينه قيام و انقلاب عليه نظامهاي سياسي آنقدر بالاست كه مصالحه و سازش با حكومتهاي مستبد را ترجيح دهند. شما ملاحظه كنيد كه مقاومت علي عبدالله صالح رهبر يمن در برابر امواج خروشان اعتراضهاي مردم يمن پيامد بلافصل رفتار رهبر ليبي با مخالفان است. ميدانيد كه در تاريخ 17 فوريه تا كنون تنها نماينده يك كشور خارجي كه به طرابلس رفت و به ديدار قذافي شتافت نماينده ويژه علي عبدالله صالح رهبر يمن بود كه روز جمعه 20 اسفند ماه از ليبي ديدن كرد. رفتار خشونت بار نيروهاي امنيتي يمن نيز در روزهاي اخير به موازات اوجگيري خشونتهاي دولتي در ليبي افزايش چشمگيري پيدا كرده است. بويژه روز شنبه 21 اسفند نيروهاي امنيتي در ساعات بامدادي به مردم متحصن يمن، در «ميدان تغيير» صنعا حمله كردند و دهها تن را كشته و مجروح كردند، در نقاط ديگر كانونهاي بحران نيز روشهاي خشونت بار نيروهاي امنيتي طي روزهاي گذشته افزايش چشمگيري يافته است. از جمله ميتوان به نمونههاي عمان، سعودي و موريتاني اشاره كرد. چنانكه گفتم اين حركت قذافي بدآموزي سياسي فراواني براي رژيمهاي عرب داشته است. اين درست است كه اجلاس وزراي خارجه عرب در قاهره در شامگاه روز شنبه 21 اسفند بالاخره تصميم گرفت كه از شوراي امنيت درخواست كند كه موضوع برقراري منطقه پرواز ممنوع را در خاك ليبي مورد بررسي قرار دهد، اما اين موضع اتحاديه عرب كه يك اقدام كاملاً بيسابقه به شمار ميرود به دلايل گوناگون صورت گرفت. اول اينكه يادمان نرود كه ثقل كشور انقلاب كرده مصر و جانبدارياش از تحولات مردمي منطقه كما و بيش در حال شكلگيري است. دوم آنكه كشورهاي غربي در مورد برقراري منطقه پرواز ممنوع در ليبي تصميمات جدي اتخاذ كرده بودند، اما به يك پوشش مشروع منطقهاي بويژه در جهان عرب نياز داشتند. بنابراين اتحاديه عرب نميتوانست از زير بار فشارهاي جهاني و منطقهاي (افكار عمومي منطقه خاورميانه) شانه خالي كند. بويژه در ابعاد منطقهاي، موضوع جانبداري از ملت ليبي از سوي رهبران عرب ميتواند اين پيام را به ملتهاي عرب ارسال كند كه رژيمهاي كنوني در كنار اراده ملتهاي منطقه ميايستند. اين خود گونهاي از زدن نعل وارونه در امور سياسي منطقه است. اما در پس اين اقدامات ديپلماتيك، پليس امنيتي كشورهاي بحران زده عرب ديده ميشود كه با تأسي از نمونه ليبي بر ميزان خشونت خود در مقابل جريانهاي معترض و تظاهرات خياباني افزوده است.
سئوال: شكاف و ترديدهاي موجود در مواضع كشورهاي غربي را در اتخاذ استراتژي واحد در قبال رژيم ليبي چگونه ارزيابي ميكنيد؟
جواب :جالب است بدانيد كه در همان شبي كه قيام ملت ليبي شروع شد يعني در تاريخ 16 فوريه، نمايندگان سه كشور ايتاليا، روسيه و ليبي در رم پايتخت ايتاليا گرد هم آمدند و قرارداد سه جانبهاي براي سرمايهگذاري مشترك به منظور استخراج نفت از بزرگترين حوزه نفتي غرب ليبي به امضا رساندند. ميدانيد كه نفت ليبي يكي از شيرينترين نفتهاي جهان شناخته ميشود. نفت ليبي كم گوگرد، سبك و براي مصارف سوختي هواپيماها و بنزين اتومبيل بسيار مفيد است. ليبي روزانه 000/750/1 بشكه صادر ميكند. ايتاليا، اسپانيا و آلمان از خريداران عمده نفت ليبي هستند. حتي جهت اطلاعتان ميگويم كه ايتاليا و اسپانيا و در درجه بعدي كشور آلمان پالايشگاههايي ويژه براي پالايش اين نفت ويژه ليبي احداث كردند. يافتن جايگزين براي كشورهاي ياد شده در ميان مدت بسيار دشوار است. شما افزايش بهاي نفت را ملاحظه كنيد، امروزه صادرات نفت ليبي به حدود 400 هزار بشكه در روز رسيده است. بنابراين بيثباتي ليبي حتي براي مدت كوتاه براي كشورهاي غربي زيان بار است. ضمناً دانستن اين حقيقت ضروري است كه كشورهاي غربي پس از تغيير ريشهاي رويكردهاي سياست خارجي ليبي و پيوستن اين كشور در سالهاي اخير به ساختار اصلي مبارزه عليه مهاجرتهاي غيرقانوني به اروپا و نيز سرمايهگذاري فراوان قذافي در آنچه مبارزه عليه تروريسم بينالمللي خوانده ميشود موجب شد كه كشورهاي غربي از جايگاه ليبي براي برقراري موازنه قوا در افريقا استفاده كنند. توني بلر نخست وزير اسبق انگلستان چندي پيش در پاسخ به اين پرسش كه چرا كشورهاي غربي از ليست اقدامات تروريستي كشوري مانند ليبي چشمپوشي كردند، گفت: اينكه ما توانستيم از يك حامي تروريسم (منظورش قذافي بود) يك مبارز عليه تروريسم بسازيم، يك موفقيت براي غرب است. طي چند سال اخير روابط قذافي با رهبران غربي آنقدر نزديك شده بود كه طرابلس به پايتخت پر رفت و آمد براي مقامات غربي تبديل شده بود. كشورهاي غربي روي سيف الاسلام قذافي فرزند معمر قذافي به عنوان شخصيتي ليبرال كه جانشين مناسب براي رهبري ليبي پس از پدرش سرمايهگذاري كرده و اميد فراوان بسته بودند.
بنابراين كشورهاي غرب بويژه كشورهاي غربي حوزه مديترانه از تحولات سياسي كنوني ليبي چندان خشنود نيستند. امريكا در اين زمينه وضعيت ديگري دارد. باراك اوباما رئيس جمهور ايالات متحده امريكا پس از پيروزي قيامهاي تونس و مصر و در پاسخ به اين پرسش كه چرا امريكا از انقلابهاي جوامع داراي روابط بسيار حسنه با امريكا جانبداري ميكند گفت: جهانيان مراقب چگونگي رفتار ما در مطابقت ميان ارزشهاي مورد حمايت امريكا و رفتارش در صحنه جهاني است.
من جنبه ديگري از طيف تحليلي در بررسي مواضع كشورهاي غربي نسبت به تحولات خونين ليبي را مطرح ميكنم. اين ارزيابي اگر چه اندكي بدبينانه است، اما با نحوه برخورد ايالات متحده امريكا نسبت به تحولات يمن، بحرين و عربستان سعودي ميتوان موضوع ليبي را مورد بررسي قرار داد. مقامات امريكايي همچنان برخوردي دوگانه با موضوعات منطقهاي ميكنند. چندي پيش سخنگوي كاخ سفيد از نيروهاي اپوزسيون يمن خواست به دولت فرصت دهند تا اصلاحات سياسي را عملي كند. همين توصيه و با لحني آشكارتر به مردم بحرين صورت گرفته است. رابرت گيتس وزير دفاع امريكا نيز به نشانه حمايت از حكومت بحرين روز شنبه 21 اسفند از منامه ديدار برنامهريزي نشده داشت. در همين حال امريكا و رسانههاي گروهي غربي به طور كلي و به صورت آشكار در قبال موج اعتراضهاي مردم در عربستان سعودي بويژه در مناطق شرقي اين كشور سكوت مطلق كردند. در موضوع احتمال برقراري منطقه پرواز ممنوع در ليبي نيز اين نگراني وجود دارد كه منظومه غربي در جهت برقراري موازنه قوا ميان انقلابيون ليبي و نيروهاي وفادار به قذافي از طريق ممنوعيت پرواز جنگندههاي رژيم ليبي به منظور طولاني كردن زمان درگيري نظامي و تجزيه عملي اين كشور به دو بخش شرقي و غربي حركت كنند. اين نگراني در حال حاضر وجود دارد. اينكه چين و روسيه اشاره ميكنند كه برقراري هر گونه منطقه پرواز ممنوع در ليبي نبايد ناقض تماميت ارضي و حاكميت ملي اين كشور باشد، اشارهاي دقيق و هوشمندانه است. معناي اين هشدار چين و روسيه اين است كه كشور ليبي در معرض تهديدي به نام تجزيه است. اگر اين فرضيه صحت داشته باشد، آنوقت پيام اين سياست منظومه غربي براي ملتهاي خاورميانه اين خواهد بود كه اعتراض به رژيمهاي حاكم لزوماً نتيجهاي مشابه تونس و مصر در پي نخواهد داشت. و مدل ليبي بايد مورد توجه قرار گيرد. اين خطرناكترين جنبه ماجراست اما در هر حال معنا و مفهوم اين فرضيه در صورت تحقق اين نخواهد بود كه معمر قذافي يكبار ديگر با نيروي استعمار جديد دست و پنجه نرم خواهد كرد، بلكه معنا و مفهوم آن اين است كه سرسختي معمر قذافي و ايستادگي در مقابل اراده مردم و نيز با توزيع سلاح به دست وفاداران خود، سرزمين ليبي را در معرض دخالت نيروهاي بيگانه قرار داده و اين سرزمين را عملاً به دو نيمه تقسيم خواهد كرد. در واقع سيستم ديكتاتوري بهترين زمينه را براي دخالت نيروهاي بيگانه فراهم ميكند.
راستش را بخواهيد، من وضعيت كنوني ليبي را با وضعيت عراق پس از حمله ائتلاف بينالمللي عليه ارتش عراق براي بيرون راندنش از كويت و آنگاه توقف ناگهاني نيروهاي غربي از پيشروي در خاك عراق به دنبال قيام شيعيان جنوب و مركز عراق عليه رژيم صدام حسين و بيتفاوتي در مقابل پرواز جنگندههاي صدام حسين براي سركوب قيامهاي فراگير مردم، مقايسه كرده و شباهتهايي ميان اين دو نمونه ملاحظه ميكنم. ميدانيد كه امريكا پس از سركوب ارتش عراق در كويت، رژيم صدام را در موقعيت يك رژيم ضعيف تحت محاصره قرار داد، اما ايالات متحده امريكا عملاً و آشكارا از سركوب شديد قيام شيعيان در جنوب عراق و كردها در شمال اين كشور چشمپوشي كرد. در همان حال روابط نزديكي با نمايندگان احزاب سياسي مخالف رژيم صدام حسين برقرار كرد و بالاخره پس از حدود يك دهه در سال 2003 كار رژيم صدام حسين را يكسره كرد. اينك اين نگراني وجود دارد كه امريكا با برقراري منطقه پرواز ممنوع در ليبي و همزمان با آن با برقراري ارتباط نزديك با شوراي موقت در بنغازي و با عبور از يك دوره گذار شرقي – غربي كردن سرزمين ليبي، تحولات بعدي اين كشور را مطابق مدل عراق مديريت كند. اين البته يك فرضيه است، اما نشانههاي اوليه صحت آن در حال وقوع است. توصيه من اين است كه انقلابيون ليبي در كنار همه دغدغههاي خود از اين فرضيه و احتمال تحقق آن غفلت نكنند.
مصاحبه روزنامه شرق
نویسنده
سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.