نسل x و تحولات خاورمیانه /رحمن قهرمانپور

تحولات جامعه شناختي در سه دهه گذشته در خاورميانه كم كم آثار سياسي خود را نشان مي دهد . جامعه شناسان معمولا عمر يك نسل را سي سال مي دانند و اگر اين قاعده را بپذيريم بايد بگوييم نسل جديدي در خاورميانه در حال ظهور است كه تحولات اخير يكي از عرصه هاي خود نمايي اين نسل بوده است . سوال اساسي اين نوشته آن است كه اين نسل جديد را چگونه بايد تحليل كرد ؟ چه تفاوت هايي ميان اين نسل و نسل قبل از وي وجود دارد ؟ آيا آنها نگرش متفاوتي به جهان دارند ؟ در مورد سياست چگونه مي انديشند ؟
 

اجازه بدهيد در ابتداي سخن براي ناميدن نسل جديد در حال ظهور در خاورميانه از عبارت "نسل X" استفاده كنيم . X در رياضيات نمادي است مجهول كه بايد آن را در معادله پيدا كرد و در هر معادله اي يك يا چند جواب دارد (بر حسب درجه معادله) ‌. اين نسل جديد را از بسياري جهات بايد نسل مجهولي دانست كه هنوز شناخت دقيقي از آن وجود دارد و اين يكي از مشكلات درك و تحليل تحولات اخير در خاورميانه است . در تونس يكي از اعضاي همين نسل به نشانه اعتراض خود سوزي مي كند ، در مصر همين جوانان احزاب جا افتاده را به دنبال خود مي كشانند ،‌ در الجزاير و يمن و ليبي و بحرين هم شاهد كنش هاي نه چندان متعارفي از اين نسل هستيم . رهبران اين كشورها كه عموماً ‌به يك نسل يا گاه چندين نسل گذشته تعلق دارند ،‌ از بسياري جهات قادر به درك رفتارهاي نسل X نيستند و همين سر در گمي منشاء ناتواني در تصميم گيري براي مهار اين جنبش هاست. مهم ترين ويژگي اين نسل آن است كه رفتاري ظاهراً‌ غير سياسي دارد يا بهتر بگوييم تعريف او از سياست براي نسل هاي گذشته چندان قابل درك نيست . سياست براي نسل X  الزاماً از مجراي بحث هاي سياسي دامنه دار در روزنامه ها ، دانشگاهها و مراكز قدرت و تصميم گيري تعريف نمي شود و بازي سياست بازي برد و باخت نيست . اين نسل سياست را همراه با ساير ويژگي هاي خود تعريف مي كند : اينترنت ، شبكه هاي ماهواره اي ،‌ شبكه هاي اجتماعي ،‌گفتگوهاي تصادفي ،‌تلفن همراه ، پيام كوتاه و نظير اينها . سياست مقوله اي خارج از زندگي روزمره نيست بلكه درون آن تعريف مي شود برعكس سياست گذشته كه تمام زندگي را ذیل خود تعريف مي كرد . سياست براي نسل  X چه از نوع چپ و چه از نوع راست و ليبرال آن الزاماً‌ ايدئولو‍ژيك نيست . پراكسيس يا عمل سياسي هم بر گرفته از يك چارچوب ايدئولوژيك داراي يك آرمان شهر و فلسفه رهايي بخش نيست . به عبارت ديگر رابطه ميان نظر و عمل يا تئوري و پراكسيس متفاوت از همين رابطه در جنبش هاي سنتي است . در تعريف جديد از سياست ، سازماندهي و رهبري نيز ارتباط مستحكمي با نوع ايدئولوژي ندارد . سازماندهي نه بر اساس شيوه هاي اطلاع رساني و ارتباطاتي گذشته و تشكيل تيم هاي مخفي و زير زميني و تخريب و نظير اينها بلكه در كمترين زمان ممكن به يك شكل موقت آن هم از طريق شبكه های ارتباطي جديد صورت مي گيرد . انسانها در يك اتفاق بهم مي رسند همان جا سازماندهي موقتي صورت مي گيرد و پس از پايان حادثه هر كس به دنبال كار خود مي رود تا حادثه اي ديگر رخ دهد . با متحول شدن مفهوم سازماندهي رهبري حركت ها و جنبش ها نيز شكل گذشته خود را ندارد بلكه شبيه انتخاب مديران در سازمان هاي غير دولتي (NGO) است ، هر كس كه در يك روز معين زودتر از بقيه برسد همان روز رئيس و مدير خواهد بود . زماني كه ايدئولوژي مشخصي وجود ندارد و سازماندهي ثابتي هم ديده نمي شود نيازي به رهبر به رهبر به معنای سنتی نیست . بدين سان جنبش هاي اين نسل X ، حالتي سيال و مدام در حال تغيير دارد ، چيزي كه با اساس جهان بيني نسل هاي گذشته متفاوت است . تعجبي ندارد كه جنبش هاي نوين اجتماعي را جنبش هايي معطوف به زندگي روزمره مي دانند نه چيزي خارج از آن . افق هاي اين نوع سياست در متن همان زندگي روزمره تعريف و اجرايي مي شود نه در افق هاي دور دست در يك آرمان شهر موعود . به همين دليل داشتن ايدئولوژي و سازمان مشترك نيست كه اعضاي جنبش را به هم پيوند مي زند حلقه اتصال آنها تعريف سياست و به تبع آن هويت از طريق كنش هاي ساده تكرار شونده است . چون اين كنش هاست كه هويت را تعريف مي كند ديگر نيازي به همسويي فكري و ايدئولوژيك و عهد و پيمان مودت دائمي نسيت . چون زندگي سيال است و هر آن به رنگي در مي آيد ،‌لاجرم سياست هم در اين بستر سيال تعريف مي شود . اين سيال عمل كردن و تعريف كردن هويت مهم ترين مشخصه نسل  X در خاورميانه است، که بي ارتباط با روند هاي سياسي منطقه در سه دهه گذشته نسيت .
 

بي دليل نيست كه نسل X را نمي توان نسل اعتراض ،‌همسويي يا هر چيز ديگري لقب داد . او همه اينها هست و در همان حال نيست . نمي توان بر او خرده گرفت چرا حرف و خواسته روشن و صريحي ندارد ، زيرا او زندگي و به تبع آن سياست را غير شفاف و سيال تعريف كرده و شايد هم چنين آموخته است كه براي زندگي كردن بايد اينگونه باشد .ما شاهد چهره هاي گوناگوني از  نسل X  هستیم . درليبي اين نسل دست به اسلحه برده در مصر انقلاب جوانان يا جنبش  6 آوريل را راه انداخته است . دربحرين درميدان لوء لوء شب را سحر مي كند تا پيامي را به گوش قدرتمندان برساند . وجه مشترك بسياري از اين كنش ها دوري جستن آنها از خشونت است زیرا خشونت در نسبت با يك آرمان شهر معني و مفهوم پيدا مي كند و زماني كه چنين آرمان شهري وجود ندارد يا در صورت وجود بسيار دوراز دسترس مي باشد ، سياست بايد به كمك زندگي كردن و زنده ماندن بيايد نه آنكه باعث زوال آن شود .
 

پژوهشگر ارشد مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه