جمهوري مردم مصر پس از انقلاب مردمي

بعد از 18 روز مقاومت مردمی در مصر، حسنی مبارک رئیس جمهوری 83 ساله این کشور شبانه از قاهره خارج شد و بعد هم استعفا کرد. مردم مصر از همان روز نخست اعتراض ها خواستار کناره گیری مبارک از قدرت بودند و می گفتند که 30 سال حکومت برای یک دیکتاتور بس است. سرانجام با ادامه مقاومت مردم و فشارهای بین المللی، دیکتاتور مصر استعفا کرد . اکنون اما جهان با پرسش های بسیاری در رابطه با مصر روبه روست. روزنامه همشهری در نشستی با سید حسین موسوی رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه پرسش هایی پیرامون این موضوع مطرح نموده است. 

 

شركت گسترده مردم مصر در تظاهرات عليه مبارك بسياري را در جهان غافلگير كرد. مصر چطور به اين سرعت از حكومت بي‌چون و چراي مبارك با اين انقلاب براي سرنگوني مبارك رسيد؟

 اين پرسش به شما محدود نمي‌شود، بسياري از ناظران منطقه‌اي و بين‌المللي و حتي دولتهاي بزرگ و به طور مشخص كشورهاي غربي و در رأس آنها ايالات متحده امريكا در مورد عنصر ناگهاني بودن وقوع قيام مردم مصر و شتاب و ارتفاع ناباورانه سقف مطالبات جنبش مردمي تا مرز شعار ضرورت سرنگوني رژيم مبارك غافلگير شدند. بخشي از دلايل اين غافلگيري چنانكه اشاره كردم به سرعت و شتاب مطالبات اين جنبش باز مي‌گردد، اما يك دليل عمده آن به اين مقوله يا افسانه بازمي‌گردد كه مردم مصر در طول تاريخ خود كمتر به واكنش جمعي همراه با وحدت حول يك موضوع دست زدند. اين افسانه از دوره عمروعاص استاندار معاويه در نيمه اول سده نخست ظهور اسلام تا كنون رواج داشت. تا آنجا كه برخي از جامعه‌شناسان غربي در چارچوب رفتارشناسي مردم مصر به اين نكته اشاره مي‌كردند كه ملت مصر فقط در صف نانوائيها گرد هم مي‌آيند. به استثناي پاره‌اي از ايستگاهها از جمله مرگ جمال عبدالناصر رهبر فقيد مصر و مرگ ام‌كلثوم خواننده افسانه‌اي اين كشور در دهه هفتاد ميلادي قرن پيشين و نيز پاره‌اي از قيامهاي موضعي و كوتاه مدت دانشجويي و مردمي، تاريخ مصر چنين رويدادي آنهم با اين عظمت و گستردگي و به طور مشخص با اين مقاومت و پايداري و خستگي‌ناپذيري به خود نديده است. بنابراين ديگر به راحتي و بدون در نظر گرفتن معيارها و شاخصهاي كلاسيك، مي‌توان صفت انقلاب اجتماعي را به اين جنبش ملي مصر اطلاق كرد. اينكه مي‌گويم بدون در نظر گرفتن شاخصهاي كلاسيك يك انقلاب به اين دليل است كه جنبش 25 ژانويه مصر هنوز موفق به گسيل اقشار كارگري و طبقات برون‌شهري به قلمرو انقلاب نشده است، اگر چه نشانه‌هاس اوليه انضمام كارگران و اقشار حاشيه‌نشين و روستانشين اين كشور به جنبش از هفته دوم شروع اين قيام ديده مي‌شود. در نتيجه مي‌توان گفت قيام ملت مصر به هر نتيجه‌اي كه خواهد رسيدف تا سالها و بلكه دهها سال الگويي پيچيده با ويژگيهاي منحصر به فرد در معرض بررسي و تحقيق و مطالعه و داوري جامعه‌شناسان و كارشناسان علوم اجتماعي و سياسي خواهد بود. فعلاً برخي از دانشمندان بنام منطقه‌اي و بين‌المللي قيام 25 ژانويه ملت مصر را با انقلابهاي بزرگ تاريخي نظير انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر روسيه و انقلاب اسلامي ايران تشبيه كردند. 
 

من در اينجا علاقه‌مندم نخست به چند نكته آماري در مورد بافت و ساخت نيروي مسلح امنيتي مصر اشاره كنم تا معلوم شود كه حكومت مبارك و حزب ملي دموكراتيك حاكم با استفاده از چه روشهايي، جامعه مصر را مديريت مي‌كرد. مي‌دانيد كه تعداد پرسنل نيروهاي مسلح مصر در همه سطوح زميني، دريايي و هوايي‌اش به 300هزار نيرو مي‌رسد. اين رقم مطابق قرارداد كمپ ديويد نبايد افزايش پيدا مي‌كرد، بخش قابل توجهي از شخصيتهاي سياسي مصر از سال 1952 تا كنون به نهاد نظامي اين كشور وابسته بوده و هستند. في‌المثل حسني مبارك خود يكي از افسران نيروي هوايي مصر بود كه تا رتبه فرماندهي نيروي هوايي اين كشور ارتقاي درجه پيدا كرد. ارتش مصر نيز به دليل پيشينه درخشانش در جنگهاي اعراب و اسرائيل و فداكاريهايش در دفاع از امت عرب، موقعيت مثبتي در ميان افكار عمومي ملت مصر داشته و دارد. شخصيتهاي سياسي برآمده از نهاد نظامي اين كشور نيز از اندوخته مثبت موقعيت ارتش اين كشور در حوزه سياسي استفاده مي‌كنند. گمان اين شخصيتهاي سياسي و در رأس آنها حسني مبارك اين بوده كه محبوبيت افسانه‌اي ارتش مصر به جايگاه و موقعيت آنها ثبات بيشتري مي‌بخشد، اما جالب است بدانيد كه به محض آنكه از نهاد نظامي مصر مي‌گذريم دست حكومت مبارك در توسعه نهادهاي امنيتي و پليسي باز بوده است. به همين دليل مي‌بينيم كه پرسنل نيروهاي امنيتي مصر حدود يك برابر و نيم تعداد پرسنل ارتش اين كشور است. مطابق آمار رسمي حدود 460 هزار نيروي امنيتي در مصر متكفل حفظ امنيت داخلي هستند، اين رقم بويژه از دهه هشتاد ميلادي قرن پيشين بدين‌سو شكل گرفت. پليس امنيتي مصر به چند ويژگي معروف است. يكي قساوت و بي‌رحمي در برخورد با مخالفان است. در واقع نيروي امنيتي مصر از فرمول خفه كردن جريانهاي مخالف در نطفه پيش از ولادت و رشد اين جريانها پيروي مي‌كند. دوم استفاده از قانون حالت فوق‌العاده است كه به صورت پيوسته هر سال تمديد مي‌شود. حالت فوق‌العاده بيش از 30 سال است كه بر فضاي كشور مصر حكومت مي‌كند. بنابراين نيروي امنيتي اين كشور هر حركت و هر گونه فعل و انفعالات سياسي و اجتماعي مصر با به بهانه حالت فوق‌العاده مهار مي‌كرد. در همين قيام اخير يك جوان با حمل پلاكاردي كه بر روي آن نوشته بود: عمر من 30 سال است = حالت فوق‌العاده! تصويري طنزآلود از طولاني بودن حالت فوق‌العاده و تهديد هر ساله آن را به نمايش گذاشت. 

اما واقعاً اين پرسش جدي است كه با وجود اينهمه نيروي امنيتي و رفتار خشونت‌آميز آن با هر نوع رفتار نامطلوب حكومت، چگونه ملت مصر به چنين شجاعت مثال‌زدني رسيد؟ واقعيت اين است كه قيام 25 ژانويه نسل جوان مصر يا نسل سايبري وابسته به طبقه متوسط به راه انداخت. متوسط سني جواناني كه كه شراره اوليه اين قيام را روشن كردند از 25 سال فراتر نمي‌رود. هنگامي كه اين نسل ديوار وحشت و ترس را شكست و در مقابل يورش سبعانه نيروي ضد شورش ايستاد، نمايندگان ديگر طبقات اجتماعي و ميانسالان به جنبش پيوستند. البته اين همه داستان نيست. يعني اينطور نبود كه نسل سايبري به صورت ناگهاني و خلق‌الساعه به خيابانها سرازير شد. اين نسل سالها بود كه در فضاي مجازي (اينترنت، فيس‌بوك و تويتر) حضور پيوسته و اعتراض‌آميزي داشت. در واقع اين نسل در فضاي مجازي هر روزه تظاهرات مي‌كرد و به وضعيت موجود در همه زمينه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياست خارجي حكومت اعتراض مي‌كرد. در كشور 80 ميليوني مصر حدود 22 ميليون كاربر اينترنت وجود دارد. اين رقم به نسبت جمعيت كشور رقم بالايي است، اما حكومت مصر به اعتراض و تظاهرات اين نسل توجه نمي‌كرد، شايد هم توجه مي‌كرد، اما بدان اعتنا نمي‌كرد، چون بسيار غيرمنطقي به نظر مي‌رسد كه يك حكومت پليسي با داشتن اين اطلاعات از حجم و گستردگي اعتراضهاي جوانان البته در فضاي مجازي و بي‌آنكه نسبت به واكنش احتمالي اين نسل اقدام به برگزاري انتخابات پارلماني همراه با تقلب گسترده مبادرت كند، بدينترتيب بايد گفت كه نسل سايبري به صورت دسته‌جمعي تصميم گرفت از فضاي مجازي به فضاي عيني و واقعي نقل مكان كند. به عبارت ديگر نسل سايبري مصر طي سالهاي متمادي خود را در فضاي مجازي پرورش داد و خود را در مورد امكان انتقال از اين فضا به فضاي واقعي اندازه‌گيري كرد. وقتي اين نسل به فضاي واقعي نقل مكان كرد به صورت ناگهاني نماينده انبوه مطالبات سركوب شده مردم شد. اتفاقاً در عهده‌داري اين رسالت و تكفل آن مهارت و چابكي و نيز شجاعت و جسارت شگفت‌انگيزي از خود نشان داد. به همين دليل مي‌بينيم كه حتي احزاب و گرايشهاي كلاسيك مصر به سرعت وارد صحنه شده و خود را در پناه اين نسل قرار داد. اينكه مي‌بينيد تقريباً همه احزاب سياسي از جمله اخوان المسلمون مصر مدام از خودجوش بودن اين جنبش بويژه در آغاز قيام سخن مي‌گفتند بر اين واقعيت دلالت مي‌كند كه حجم نيروي شناخته شده سياسي نمي‌توانست و نمي‌تواند خود را هدايت كننده و يا رهبر اين جنبش معرفي كند. اتهامهاي حكومت مبارك در روزهاي 26 و روزهاي بعدي روشن شدن شراره قيام مبني بر دخالت نيروي خارجي و يا دخالت اخوان المسلمون و از اين قبيل اتهامها به سرعت بي‌اثر شد. در واقع هدف حكومت مصر اين بود كه جهانيان را از روي كارآمدن جريان اسلامگرا به وحشت اندازد، اما برخورد هوشمندانه جوانان و نيز واكنش بموقع و عاقلانه جريانهاي اسلامگرا به اتهامهايي از اين دست، نتايج معكوسي براي رژيم مبارك به همراه داشت. حكومت مصر و شخص رئيس جمهور حداكثر يك هفته موفق به حفظ تعادل و شكيبايي خود شد، در هفته دوم اين قيام در حالي كه پايتختهاي مهم جهان به صورت روزانه در مورد رويدادها و سرعت فراگيري‌اش واكنش نشان مي‌دادند، دولت مصر شكيبايي خود را به كنار زدند و مانند ديگر حكومتهاي مشابه، صداي انقلاب مردم را شنيده و قيام مردم را فرصتي براي اصلاح ساختاري سيستم سياسي و جبران عقب‌افتادگيها و پاسخگويي به مطالبات انبوده مردم، قلمداد كردند. جمله آخر اينكه افسانه بي‌تحركي و تسليم‌پذيري ملت مصر با اين قيام تاريخي صرفنظر از نتايج آن مردود شناخته مي‌شود. 
 

الگوي حكومت بعدي مصر با توجه به بحث‌هايي كه در ارتباط با اصلاح قانون اساسي مطرح شده چه خواهد بود؟ 

اما براي پاسخ به اين پرسش به زمان بيشتر همراه با يافتن نشانه‌هاي اوليه فروپاشي وضع موجود در مصر و فهم رويكردهاي جنبش مردمي اين كشور نياز داريم. اجازه دهيد اين موضوع را بيشتر بشكافم. هميشه تشخيص آرمانهاي يك جنبش اجتماعي از طريق تفسير دقيق شعارهاي غالب و محوري جنبشها ممكن است. به نظر مي‌رسد جنبش 25 ژانويه به ملت مصر شعارهاي خود را حول نفي وضعيت موجود متمركز كرده است. يعني به طور روشن مردم مصر خواهان سرنگوني رژيم مبارك هستند اين شعار كه هر روز از حنجره صدها هزار تظاهركننده بيرون مي‌رود اين است: الشعب يريد اسقاط النظام = (ملت خواهان سرنگوني رژيم است)، اما اين جنبش هنوز در مورد الگوي مطلوب به روشني شعار يا برنامه مطرح نكرده است. آرمانهاي كلي از قبيل برقراري حكومت دموكراتيك در اكثر جنبشها مطرح مي‌شود. حتي در جنبشهاي چپگرا نيز طرح شعارهايي از اين دست معمول و مرسوم است. ظاهراً ملت مصر به اندازه كافي از سرسختي و ريشه‌دار بودن نظام حسني مبارك و حزب حاكم كه اتفاقاً عنوان دموكراتيك ملي را هم يدك مي‌كشد، آگاهي دارد و نيز به اين نكته آگاهي دارد كه رژيم مبارك به دليل اتكايش به نهاد نظامي و نيز اتكاي آن به مجموعه‌اي از سازه‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي، تا آنجا كه در توان دارد در برابر موج توفنده قيام مردم مقاومت خواهد كرد. بنابراين تمركز حول شعار ضرورت سرنگوني رژيم مبارك به مثابه گام نخستين انتقال به الگوي دموكراسي با الگوهاي دلخواه قابل فهم است. رژيم مبارك در مقابل اين پايداري مردم به چند شيوه براي تقليل و يا چارچوب‌دار كردن مطالبات مردم متوسل شده است كه من لازم است به اين روشها و نتايج آن اشاره كنم. اولين واكنش رژيم مبارك به جنبش و قيام مردم استفاده عريان از ابزارهاي سركوب با استفاده از نيروهاي امنيتي شامل پليس ضدشورش و پليس مخفي و آنچه امروزه به نام «بلطجيه» يعني اراذل و اوباش بر سر زبانها افتاده بود. هدف حكومت مبارك فقط اين نبود كه قيام اوليه را در نطفه سركوب و مهار كند. بلكه هدف عمده اين بود كه در دل طبقات خاموش كه هنوز به جنبش ملحق نشده بودند وحشت‌آفريني كند، اما مقاومت اسطوره‌اي جوانان مصر در مقابل يورش سبعانه نيروهاي امنيتي و پليس ضدشورش ابزار امنيتي رژيم مبارك را مهار كرد. در گام دوم، حكومت مبارك به اقدام دوگانه دست زد. يكي تغيير كابينه و سپردن امور اجرايي كشور به ژنرال احمد شفيق و همزمان اعلام پست معاونت رئيس جمهور و سپردن آن به ژنرال عمر سليمان مغز امنيتي دولت و اعلام حالت اضطراري همراه با وارد كردن واحدهايي از ارتش مصر به خيابانها و اعلام ممنوعيت رفت و آمد از ساعت 4 بعدازظهر تا 7 صبح روز بعد بود. شخص حسني مبارك نيز در اولين واكنش رسمي خود اعلام كرد كه در انتخابات سپتامبر 2011 دوره رياست جمهوري خود را تمديد نخواهد كرد. بدينترتيب با اين موضعگيري حسني مبارك و تعيين عمر سليمان به عنوان معاون رئيس جمهور، حكومت مبارك به مخالفان دو امتياز داد. يكي عدم تمديد رياست جمهوري و دوم الغاي موضوع موروثي كردن پست رياست جمهوري مصر بود، اما همزمان با اين اقدامات ظاهراً‌ اصلاحي، رژيم مبارك دست به چند نيرنگ زد كه از چشم معترضان ميدان تحرير قاهره و ديگر شهرهاي مصر پنهان نبود. مبارك در واقع با وارد كردن ارتش به معادله و همزمان با آن وارد كردن طرفداران حزب حاكم به ميادين تظاهرات به منظور برقراري نوعي موازنه ميان موافقان و مخالفان و ارائه تصويري از وجود دو جريان موافق و مخالف رژيم و در نتيجه ايجاد شكاف در صفوف معترضان، سوخت بيشتري روي شعله‌هاي قيام مردم ريخت، چون مي‌دانيد كه موافقان حزب حاكم با اسب و شتر و سنگ و چوب و چماق به جان مردم افتادند كه فقط در قاهره اين روياروييها 10 كشته و بيش از 1000 مجروح بر جاي گذاشت. اما اقدام نيرنگ‌آميز ديگر رژيم مبارك طرح موضوع گفت‌وگو با جريانهاي مخالف و سپردن اين موضوع به عمر سليمان و عدم دخالت مبارك در آن بود. عمر سليمان بي‌درنگ نمايندگاني از حزب وفد و حزب الغدو گروه اخوان المسلمون و چند نماينده از جوانان ميدان تحرير قاهره را به منظور شروع گفت‌وگوها آنهم در سالني كه در پيشاني آن عكس بزرگي از حسني مبارك به چشم مي‌خورد دعوت كرد. همه اين اقدامات نتوانست انقلابيون را راضي كند. نكته جالب اينكه موضوع گفت‌وگوهاي ملي آنطور كه شخص عمر سليمان در مصاحبه با تلويزيون رسمي مصر عنوان كرد، بلافاصله وارد جزئياتي از قبيل ضرورت پايبندي به اصول قانون اساسي در هر گونه تغيير وضعيت و نيز انتقال آرام قدرت با اصلاح موادي از قانون اساسي و ضرورت برخورد محترمانه با شخص رئيس جمهور شد، در واقع عمر سليمان قصد داشت مطالبات قيام ملي را چارچوب‌دار كرده و آن را در بستر نظم موجود مصر مورد حل و فصل قرار دهد، غافل از اينكه اين روشها براي جنبشي كه به طور روزافزوني گسترش مي‌يابد، ديرهنگام مي‌نمود. از اين رو، اقدامات رژيم مبارك نتايج معكوسي در پي داشت، چرا كه قيام مردم به طور روزافزون هم گسترش افقي پيدا كرد و هم گسترش عمودي. اينكه حسني مبارك رياست گفت‌وگو با مخالفان را به عمر سليمان واگذار كرد، با اين هدف بود كه در صورت ناكامي و عدم كارآمدي اين گفت‌وگوهاف دست حسني مبارك و رژيم حاكم براي توسل به روشهاي راديكالتر در برخورد با معترضان باز بماند. چنانكه مي‌دانيد هم شخص عمر سليمان و هم ابوالغيظ وزير خارجه مصر گزينه كودتاي نظامي را به مثابه راهي براي خاموش كردن آتش انقلاب مطرح كردند. در نتيجه مي‌خواهم به اين نكته مهم اشاره كنم كه ملت مصر مجموعه اقدامات و وعده‌هاي رژيم مبارك را نيرنگ‌آميز تلقي كردند، زيرا نمي‌دانستند به قسم حضرت عباس حكومت توجه كنند يا به دم خروس و چنگ و دندان نشان‌دادنهاي قواي امنيتي. به همين دليل ضريب اعتماد نيروهاي مخالف به حكومت به صفر رسيد. اكنون هيچ اعتمادي ميان رژيم مبارك و معترضان وجود ندارد.
 

 بعضي الگوي ترك را براي مصر مطرح مي‌كنند و مي‌گويند حكومت مصر مانند تركيه خواهد شد اما تفاوت‌هاي ساختاري در نظام سياسي و اجتماعي اين دو كشور وجود دارد. نظر شما چيست؟ 

با توجه به نكاتي كه اشاره كردم پيش‌بيني نسبتاً دقيق از الگوي محتمل آينده در ساختار سياسي مصر دشوار است. يادمان نرود كه موضوع و نقش و جايگاه مصر بكلي با ديگر كشورهاي عربي خاورميانه متفاوت است. از ديرباز اين نكته مهم مطرح بوده و هست كه ترازوي منطقه خاورميانه دو سنگ بزرگ دارد، يكي ايران و ديگري مصر. اينكه مي‌بيند كه قيام ملت مصر البته به استثناي پاره‌اي ويژگيها، شباهت نسبتاً فراواني به قيام مردم مسلمان ايران در سالهاي 56 و 57 دارد مؤيد همين نكته است، اما مصر طي سه دهه اخير و طي روندهاي شناخته شده به اسارت مجموعه‌اي از پيمانهاي آشكار و پنهان منطقه‌اي و بين‌المللي درآمده كه پاره كردن اين زنجيره بلند اسارت دشوار است. اين دشواري حتي پس از پيروزي قيام كنوني و ظهور دولت و سازه‌هاي جديد در سياستهاي داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي اين كشور براي سالهاي متمادي باقي خواهد ماند. اين را از آن جهت مهم مي‌دانم كه بگويم ناآرامي در مصر به محدوده جغرافيايي اين كشور باقي نخواهد ماند. همه منطقه عربي خاورميانه در معرض توفان سياسي قرار دارد و اين توفان دير يا زود شكل و شمايل خاورميانه را به لحاظ ژئوپولتيك و ژئواستراتژيك تغيير خواهد داد. كافي است بدانيد كه طي دو دهه اخير استراتژي منطقه‌اي ايالات متحده امريكا در خاورميانه حول شكل‌گيري محور ميانه‌رو عرب در مقابل محور راديكال متمركز بود. مصر، عربستان سعودي، يمن، اردن و تونس عناصر اين محور را تشكيل مي‌دهند و در محور راديكال منطقه و از ديدگاه واشنگتن، ايران، سوريه، حزب اله لبنان و جنبش حماس در فلسطين قرار دارند. قلب تپنده محور ميانه‌رو خاورميانه در قاهره و در پيكره رژيم مبارك مي‌تپيد. حال ملاحظه كنيد كه كشورهاي ميانه‌رو عرب يكي پس از ديگري در حال غليان و دستخوش بحران هستند. تونس اولين كشوري بود كه از اين محور خارج شد. مصر نيز در معرض فروپاشي است. اردن و يمن نيز از ناآراميهاي موضعي اما متأثر از جريانهاي مصر و تونس رنج مي‌برند. بنابراين، ايالات متحده امريكا و استراتژي خاورميانه‌اش به معناي دقيق كلمه با يك فاجعه روبرو هستند. تا آنجا كه برخي مقامات غيررسمي اما تأثيرگذار امريكايي زبان به هشدار گشوده و به اين معادله اشاره مي‌كنند كه سوق دادن كشور مصر به سمت الگوي دموكراسي به نتايج غيردموكراتيك منتهي خواهد شد. رژيم صهيونيستي در صف اول زيانديدگان هر گونه تحول‌خواهي در مصر تأكيد مي‌كنم هر گونه تحول‌خواهي در مصر قرار دارد. به همين دليل فشارهاي اسرائيل به امريكا و لابي صهيونيستي‌اش در ايالات متحده امريكا در مورد ضرورت ابقاي رژيم مبارك و يا حتي ابقاي جنبه‌هاي شماتيك آن براي حفظ موازنه قواي منطقه‌اي افزايش چشمگيري يافته است. ژنرال اشكنازي در همين چند روز گذشته در اجلاس سياستهاي استراتژيك اسرائيل كه در تل‌آويو برگزار شد ضرورت احياي استراتژي آمادگي نظامي اسرائيل براي مقابله همزمان با تهديدات دسته‌جمعي محيط خصم سخن گفت.
 

 اين مقدمه را آن جهت ضروري مي‌دانم كه بگويم در مورد الگوي حكومتي آينده مصر چه رژيم مبارك بماند و اين بعيد به نظر مي‌رسد و چه نماند، نيروها و جريانهاي بين‌المللي و بازيگران بيشماري وجود دارند كه نسبت به چشم‌انداز آينده مصر خود را مسئول مي‌دانند. البته چنانكه مي‌دانيم در نهايت اين ملت مصر خواهد بود كه سرنوشت خود را تعيين خواهد كرد و از گفتمان كنوني نيروهاي معترض و جريانهاي تأثيرگذار آن اينطور پيداست كه قصد ندارند حساسيت نيروهاي بين‌المللي را در مورد رويكردها و الگوهاي مصر آينده را ترسيم كنند و اين البته هوشمندانه به نظر مي‌رسد. مضافاً بر اين، هنوز ابتكارعمل ارتش مصر در دست رژيم مبارك است و اين نيرو هنوز حرف اصلي خود را نزده است. در واقع ما با گزينه‌هاي گوناگون و بعضاً متناقضي در تفسير رويدادهاي مصر و چشم‌انداز آينده آن روبرو هستيم. ملاحظه كنيد، ارتش مصر وارد صحنه مناقشات كنوني در مصر شده است، اما با رعايت حداكثر خويشتن‌داري. دقت بفرمائيد، من روي استفاده از واژه خويشتن‌داري تأكيد مي‌كنم، چون خويشتن‌داري مجموعه‌اي از رفتارهاي قابل فهم است، اما واژه «بي‌طرفي» يك استراتژي راهبردي است كه بكلي موازنه قوا را به سود جريان انقلاب تغيير مي‌دهد. ارتش مصر در حال حاضر در وضعيت خويشتن‌داري بسر مي‌برد. اين وضعيت تا كجا تداوم خواهد يافت موضوعي بسيار تعيين كننده است. آنقدر تعيين كننده است كه حيات و ممات رژيم مبارك را به طور قطع تعيين خواهد كرد. طي چند روز گذشته چند تن از مقامات بلند پايه مصر از جمله عمر سليمان معاون رئيس جمهور و ابو الغيظ وزير خارجه مصر از احتمال دخالت ارتش براي حفظ آنچه آنها امنيت ملي مصر قلمداد كردند، سخن به ميان آوردند. اين البته مي‌تواند حربه‌اي براي ترساندن نيروهاي مخالف و سوق دادن آنها به پذيرش اصلاحات مديريت شده آنهم زير چتر رژيم حاكم باشد، اما از سوي ديگر نبايد فراموش كرد كه ارتش مصر نيز آخرين حربه رژيم مصر است كه در صورت افزايش خطر سقوط بدان متوسل خواهد شد. اينكه نيروهاي مسلح اين كشور و پيشينه مردمي و عدم دخالت آن در كشمكشهاي داخلي، در مقابل دريافت فرمان مداخله براي مهار قيام چه واكنشي بويژه در صفوف بدنه اين نيرو از خود نشان خواهد داد، موضوع ديگري است كه با وقوع آن مي‌توان به ارزيابي‌اش نشست. 
 

نقش اخوان‌المسلمون در اين تحولات چيست و اساساً الگوي حكومتي مورد نظر اخوان چيست؟ موضوع اخوان المسلمون در مصر بسيار پيچيده است. نه فقط در اين انقلاب بلكه در تمامي تحولات سياسي مصر بلافاصله موضوع، جايگاه و نقش اخوان‌المسلمون مطرح مي‌شود، اين موضوع از سوي دو طرف مطرح مي‌شود. طرف اول رژيم سياسي مصر است و طرف دوم كشورها و رژيمهاي زيانديده از هر تحول‌خواهي دموكراتيك در اين كشور است. انگيزه دولت مصر براي بزرگ نمايي تهديد اخوان‌المسلمون قابل فهم است. حكومت مصر مي‌خواهد به افكار عمومي داخلي و بين‌المللي بگويد كه در صورت وقوع ناآرامي سياسي در اين كشور آلترناتيو يا بديل حزب ملي دموكراتيك حاكم، اخوان‌المسلمون خواهد بود. اين پيام رژيم مصر به قلمرو جغرافيايي مصر محدود نمي‌شود، بلكه مخاطبان اين پيام حكومت مصر تقريباً همه كشورهاي عربي و اسلامي هستند. چنانكه مي‌دانيم جنبش اخوان‌المسلمون يك تشكيلات بين‌المللي است. اگر چه رهبري واحد ندارد، اما پيشينه و مركزيت اخوان‌المسلمون در مصر اهميت فراواني دارد. يكي از كارشناسان امور جنبشهاي اسلامي گفته بود كه دامنه اخوان‌المسلمون از جاكارتا تا فلسطين امتداد دارد. بنابراين رژيم مصر با بيان مخاطرات ناشي از احتمال روي كار آمدن اخوان المسلمون در مصر مي‌خواهد به ديگر كشورهاي عربي و اسلامي بگويد كه اين خطر به محدوده جغرافيايي مصر محدود نخواهد ماند. با اين رويكرد، در واقع حكومت مصر مي‌خواهد روي اين نكته تأكيد كند كه سپر نخستين جلوگيري از رشد اخوان‌المسلمون، حكومت حاكم بر مصر است و اگر اين سپر يا سنگر اول شكسته شود، امواج اخوان‌المسلمون، ديگر كشورهاي عربي و اسلامي را در خواهد نورديد، رژيمهاي ديگر منطقه بويژه محور ميانه‌رو عرب از يك سو و رژيم صهيونيستي از ديگر سو نيز از گسترش موج اسلامگرايي و تقويت گرايش اخوان‌المسلمون به شدت وحشت دارند. بي‌دليل نيست كه محور ميانه‌رو عرب و اسرائيل در مورد ضرورت تلاش همه كشورهاي جهان و منطقه براي ابقاي رژيم مبارك به موضع مشتركي رسيدند. اسرائيل بيش از هر رژيم ديگر از اين ماجرا نگران است، زيرا رژيم صهيونيستي با يك نسخه كوچك از جريان اخوان‌المسلمون يعني جنبش حماس در فلسطين مواجه است و به دشواري مي‌تواند پذيراي فرضيه گسترش موج اخوان‌المسلمون در سراسر منطقه خاورميانه باشد. از اين رو بايد بدانيم كه مطرح شدن جريان اخوان‌المسلمون در تحولات اخير مصر با هدفها و انگيزه‌هاي گفته شده مرتبط است. در همين قيام 25 ژانويه مصر بسياري از مقامات رسمي و رژيم حسني مبارك رسماً‌ اخوان‌المسلمون را عامل اصلي ناآراميها و مديريت و رهبري آن قلمداد كردند، اما اين حربه به سرعت ضعيف شد، زيرا ملت مصر از يك سو و برخورد هوشمندانه كادر رهبري اخوان‌المسلمون در مصر مانع از گسترش و كارآيي اين حربه شد. البته واقعيتهايي وجود دارد كه نمي‌توان از آن غفلت كرد. يكي اينكه به گفته بسياري از كارشناسان، پس از ارتش مصر، سازمان‌يافته‌ترين و منسجم‌ترين تشكيلات غيردولتي، تشكيلات مربوط به اخوان‌المسلمون در مصر است. اخوان‌المسلمون در واقع در كليه عرصه‌هاي آموزشي، فرهنگي و اقتصادي كشور مصر حضور جدي دارد. دوم آنكه اخوان‌المسلمون از سال 1952 قرن پيشين تا كنون، سايه به سايه حكومت مصر حركت كرده و در كليه انتخابات صنفي دانشگاهي، مراكز آموزشي، مراكز پزشكي و نظام مهندسي و نيز در همه انتخاباتي كه امكان حضور براي نامزدهاي جنبش اخوان‌المسلمون وجود داشت، سهم بالايي از موفقيت را به نام خود ثبت كرده است. اين درست است كه حكومت مصر پيشوند غيرقانوني بودن جنبش اخوان‌المسلمون را هنگام نام بردن از اين تشكيلات تكرار مي‌كند، اما اخوان‌المسلمون به اندازه كافي بزرگ و توسعه‌يافته هست كه ناديده گرفتن آن براي رژيم مبارك دشوار باشد. 
 

اما به طور مشخص اجازه دهيد به موضوع و نقش اخوان‌المسلمون در قيام اخير بپردازم. چنانكه در آغاز گفتم واقعيت اين است كه شراره نخستين اين قيام به وسيله نسل سايبري مصر روشن شد. شايد نام وائل غنيم كه يكي از سمبلهاي جنبش ژانويه مصر را در خبرها و گزارشهاي مربوط به اين قيام را شنيده باشيد كه چگونه موفق شد همقطاران خود را در شبكه مجازي به ضرورت انتقال به صحنه عيني به وحدت برساند. همين جوان مصري به وسيله نيروهاي امنيتي رژيم مبارك دستگير شد، اما شعار آزادي او به يك خواست عمومي تبديل شد و نيروي امنيتي ناگزير شد به سرعت او را آزاد كند. متوسط سني پيشقراولان اين جنبش از 25 سال تجاوز نمي‌كند. چنانكه در آغاز اين مصاحبه گفتم با شكسته شدن تور وحشت و كم هزينه شدن حضور ديگر اقشار شاهد انضمام اقشار گوناگون اجتماعي بويژه كارگران به جنبش بوديم، اما اين يك طرف ماجرااست. طرف ديگر ماجرا اين است كه در هر حال همين تحصن 17 روزه جوانان و رهبران در ميدان تحرير قاهره به سازماندهي و تشكيلات نياز دارد. همين بيمارستانهاي ميداني كه انقلابيون براي مقابله با تهاجم احتمالي قواي امنيتي به معترضان به راه انداختند به سازماندهي دقيق نياز دارد. تهيه غذا و ديگر امور مربوط به حضور ممتد تظاهر كنندگان در خيابانها و نيز تشكيل كميته‌هاي مردمي جهت نگهباني از خانه‌ها و حملات مردم از دستبرد مهاجمان «بلطجيه» و تنظيم عبور و مرور اتومبيلها در خيابانها همه و همه نياز به وجود تشكيلات منسجم دارد. در اين زمينه مي‌توان با خاطر جمعي گفت كه جنبش اخوان‌المسلمون مصر مهارت و توان خود را به ميدان آورده است. ديگر احزاب و جريانهاي مخالف نظير حزب‌الوفد، حزب الغد، حزب تجمع وحدوي و جنبش كفايه و جمعيت ملي تحول خواه در مورد نقش اخوان‌المسلمون در زمينه‌هاي گفته شده اتفاق‌نظر دارند. از سوي ديگر يادمان نرود كه حسني مبارك هنگامي كه پس از 30 سال معاونت رئيس جمهور را به عمر سليمان واگذار كرد و از وي خواست كه جريان گفت‌وگوهاي ملي را مديريت كند، عمر سليمان بلافاصله از نمايندگان همه احزاب و گروههاي مخالف دعوت كرد كه در نشست گفت‌وگوهاي ملي شركت كنند. اخوان‌المسلمون در رأس ليست دعوت شدگان بود. جالب است بدانيد كه نماينده اخوان پس از پايان اين نشست به خبرنگاران گفت كه اخوان‌المسلمون پيام انقلاب مردمي مصر را به گوش حكومت رساند. اما در نهايت بايد پرسيد كه پس از فرو نشستن گرد و غبار انقلاب خروجي سياسي اين جنبش و نيروها و نقش‌آفرينان آن چه صورتي به خود خواهد گرفت. اين پرسشي است كه همه افكار عمومي مصر و منطقه در انتظار پاسخ آن بسر مي‌برند. 
 

نقش ارتش در تحولات مصر؟ 

من در حالي مشغول پاسخ به پرسش مربوط به نقش ارتش مصر در تحولات اخير هستم كه در ساعت 7 بعدازظهر روز جمعه 22 بهمن عمر سليمان به عنوان معاون حسني مبارك اعلام كرد كه حسني مبارك از مقام خود كناره‌گيري كرد، و زمام امور كشور را به شوراي عالي نيروهاي مسلح سپرده است. اينك يك رژيم پليسي با سرعت باور نكردني در اثر يك انقلاب كاملاً‌ مسالمت آميز مردمي سرنگون مي‌شود چيزي است كه تاريخ آن را به ياد خواهد آورد. من پس از اطلاع از اين تحول كشور مصر تصميم گرفتم متن مصاحبه را دستكاري نكنم تا سياق مصاحبه و رابطه‌اش با تحولات شتابان مصر حفظ شود و از روزنامه محترم شرق نيز اجازه مي‌خواهم كه اين بافت مصاحبه را حفظ كند، چون همين گفت‌و گو مي‌تواند واكنش به روند بسيار تند تحولات انقلاب مصر باشد. 
 

حالا ديگر بايد به نقش ارتش مصر پس از كناره‌گيري حسني مبارك پرداخت و نقش بسيار مهمي كه مردم انقلابي مصر به دوش نيروهاي مسلح خود گذاشتند، مورد بررسي قرار داد. در آغاز بگويم كه نيروهاي مسلح مصر كه تاريخ تأسيس آن به 1820 ميلادي بازمي‌گردد تقريباً يكي از خوش‌نامترين نيروي مسلح در تاريخ ارتشهاي كشورهاي جهان به شمار مي‌رود. همين ارتش مصر در ايستگاههاي گوناگون تاريخي رفتاري مشابه رفتارش در انقلاب اخير مردم مصر داشت. از جمله مي‌توان به رفتار ارتش در سال 1952 و هنگامي كه افسران آزاد اين كشور به رهبري جمال عبدالناصر پيام جنبش مردم را به ملك فاروق تسليم كرد، اشاره نمود. ملك فاروق نيز اين پيام را پذيرفت و قدرت را به نيروهاي مسلح واگذار كرد. ارتش مصر نيز در بندر اسكندريه با شليك 21 توپ پادشاه سابق كشور را توديع كرد و هنگام انتقال پيكر ملك فاروق به مصر (مطابق وصيتنامه فاروق) همين ارتش مصر پيكر او را در ارابه نظامي تشييع كرد و به صورت محترمانه به خاك سپرد. در تحولات اخير مصر نيز ارتش اين كشور نقش تاريخي خود را تكرار كرد. يادمان باشد كه در جمعه دوم قيام مردم مصر كه به جمعه وداع معروف شد، نيروي هوايي مردم مصر چند فروند هواپيماي جنگنده اف -16 را به فراز ميدان تحرير قاهره فرستاد تا مردم انقلابي را به وحشت اندازد، اما جالب است بدانيد كه مردم اين حركت نيروي هوايي را به مثابه ارسال پيام همدردي نيروي هوايي ارتش با مردم انقلابي قلمداد كرده و هرگز اين اقدام را به حساب ديگر نگذاشتند. بنابراين اين نكته درخشان در كارنامه ارتش مصر ثبت خواهد شد كه در انقلاب اخير حتي يك گلوله پلاستيكي هم از لوله تفنگهاي نيروي مسلح مصر به سوي تظاهركنندگان شليك نشد. اينك ارتش مصر مسئوليتهاي سنگيني بر دوش گرفته است. ارتش مصر بايد زمام امور را در دوره انتقالي در دست داشته باشد. اگر چه راه درازي پيش روي ژنرال حسين طنطاوي رئيس شوراي عالي نيروهاي مسلح وجود دارد، اما با نظارت احزاب سياسي و افكار عمومي و نيز نهادهاي مدني اين كشور ارتش مصر به راحتي مي‌تواند اين راه طولاني را بپيمايد. 
 

اكنون اين پرسش مطرح است كه ارتش مصر از چه الگويي براي دوره انتقالي پيروي خواهد كرد. بي‌ترديد مصر بدون حسني مبارك و حتي خاورميانه بدون حسني مبارك دستخوش تغييرات شگرفي خواهد شد. همه اين تغييرات با هدايت ارتش مصر خواهد بود. بنابراين ملاحظه فرمائيد كه تاريخ چه نقش مهمي براي ارتش اين كشور در نظر گرفته است. شايد به دليل پيچيدگي موجود و نقش ژئواستراتژيك كشور مصر در خاورميانه و جايگاه آن در منظومه سياستهاي منطقه‌اي نتوان پيش‌بيني كرد كه ارتش مصر از چه الگويي براي دوره گذار به دموكراسي بهره خواهد گرفت. اما تاريخ كشورهاي جهان از رويدادهاي مشابه تحولات كنوني مصر كم نيست. مثلاً اكنون هم الگوي رفتار ارتش اسپانيا پس از ژنرال فرانكو و هم الگوي رفتار ارتش كشور پرتغال در دهه هفتاد ميلادي قرن پيشين پيش روي ارتش مصر قرار دارد. به نظر مي‌رسد ارتش مصر از الگوي پرتغال پيروي خواهد كرد، چون هم قيام مردم مصر شباهت فراواني به قيام مردم پرتغال داشت و هم ارتش پرتغال به طور نسبي و بر خلاف ارتش اسپانيا در دوره فرانكو، به لحاظ خوش‌نامي شباهت فراواني به ارتش مصر داشت. مشخصات و شاخصهاي رفتار مطلوب ارتش مصر مطابق الگوي كشور پرتغال در چند نكته محوري خلاصه مي‌شود. يكي اينكه نيروهاي مسلح مي‌دانند كه بايد ضامن برقراري امنيت و آرامش در دوره انتقالي باشند و در اين دوره، به نيروي اجتماعي كشور و مهارتها و توانمنديها و ظرفيتها اجازه ظهور داده و مردم كشور را در انتخاب بهترينها و انتقال آنها به حوزه مديريت سياسي كشور آزاد بگذارند. دوم آنكه ارتش يك كشور انقلاب كرده بويژه انقلابهايي كه بدون داشتن رهبر مقتدر به پيروزي مي‌رسد (درست شبيه انقلاب مردم مصر) بايد اين واقعيت را وجدان كند كه نبايد خود را آلترناتيو و بديل مشروعيت فرو ريخته بداند، بلكه ضرورتاً بايد خود را كارگزار مشروعيت در حال تكوين به وسيله نهادهاي متكي بر اراده مردم بداند. اگر ارتش مصر از اين الگو پيروي كند، هم اين كشور به جايگاه قبلي‌اش در خاورميانه بازخواهد گشت و هم مردم اين كشور ناگزير نخواهند بود كه براي ايجاد تحول جديد وارد عمل شوند. مردم مصر به طور نسبي بايد اطمينان داشته باشند كه آنچه در حوزه سياسي و كشورداري ميهن‌شان مي‌گذرد بازتابي از اراده خودشان است. من به سهم خود اميدوارم كشور و ملت مصر دوره گذار را به سلامتي و امنيت و اميد پشت سر بگذارند. در هر حال جمهوري اول مصر پس از روي كارآمدن افسران آزاد در سال 1952 به رهبري جمال عبدالناصر شكل گرفت، اما اين جمهوري در روز 22 بهمن 1389 با سقوط رژيم مبارك در اثر يك انقلاب مردمي فرو پاشيد. اينك كشور مصر در آستانه ورود به جمهوري دوم خود است.


نویسنده

سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)

سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.