الگوهاي توسعه اقتصادي و اقتدار نظامي چين
هر جامعه ايي داراي ويژگي هاي خاص خود است . اين خصلت ها برخاسته از كيفيت تحولات تاريخي ، واقعيات ژئوپولتيك ،ارزشها و انگاره هاي مستقر در بين افراد و مقوله هاي متنوع ديگر است . براي هيچ جامعه اي میسر نيست كه در مسيري يكسان با ديگر جوامع گام بردارد و به همان غايت كه آنان دست يافته اند توفيق حاصل كند . اين بدان معنا نيست كه امكان الگو برداري و تكرار خط مشي ها وجود ندارد بلكه حكايت از آن دارد كه مي بايستي بستر مشابهی پیدا شود تا بتوان به نتايج همسو دست يافت . بسياري از مفاهيم جهان شمول هستند و بسياري از شرايط قابل پيش بيني مي باشند . ساختاردهي مشابه در بلند مدت رفتارهاي همسو و پي آمدهاي همتراز را رقم مي زنند . ساختارها قابل تغيير و تحول هستند و به تبع ، رفتارها و ارزش ها هم به ضرورت تحول پذير و غير ثابت مي باشند . به علت دگرگونيهاي تكنولوژيك ،تحولات اقتصادي و تغييرات ارزشي و انگاره اي بايد بيان داشت كه ساختارها و رفتارها آبستن تحول هستند هرچند كه ممكن است در يك زمان واحد دچار دگرگوني نشوند وليكن پر واضح است كه آنان درهم تنيده هستند و در امتداد هم و هرچند در زمانهاي متفاوت همسو مي گردند . الگو برداري با توجه به اين نكات امكان پذير و ضروري است وليكن تنها در صورتي به نتايج مشابه با نتايج و شيوه هاي الگو برداري شده مي رسد كه بستر متناسب را تجربه كند . به دنبال به قدرت رسيدن تفكرات معتقد به تقدم توسعه اقتصادي بر توسعه سياسي و اينكه راه رسيدن به بزرگي بين المللي و رفاه داخلي در چارچوب الگوهاي اقتصاد سرمايه داري است ،رهبران چين از سال 1978 تفكرات و شيوه هاي اقتصاد برنامه ريزي را كنار گذاشتند . رهبران چين با سه الگوی متفاوت براي پياده سازي روبرو بودند . الگوي ژاپني که در آن زمان اعتبار خود را نشان داده بود و سطح زندگی مردم را به شدت ارتقاء داده بود .
الگوی ژاپنی مبتني بر حاكميت الگوي اقتصاد سرمايه داري مبتني بر صادرات و تكيه بر حمايت نظامي امريكا بود . تمامي منابع كشور معطوف به توسعه اقتصادي گشته بود و در قلمرو نظامي اين كشور از طريق يك اتحاد نظامي از چتر اتمي آمريكا و مسئولیت آمريكا براي دفاع از تماميت ارضي ژاپن برخوردار گشته بود . الگوي ديگري كه در برابر رهبران چين قرار داشت كپي كردن الگوي مستقر بر شوروي بود . براساس الگوي روسي ابتدا بايد در حيطه نظامي به اقتدار و برتري و يا حداقل برابري با بزرگترين قدرت نظامي جهان رسيد و به دنبال آن بايد توجه را معطوف به توسعه اقتصادي در داخل از طريق ساختار اقتصاد برنامه ريزي قرارداد . سرمايه مورد نياز براي توسعه اقتصادي و ارتقاء جايگاه نظامي از فروش مواد خام و زير زميني حاصل مي شود و الگوي روسي قدرت نظامي را ابزاري براي ارتقاء نفوذ و پرستيژ در صحنه بين المللي و ابزاري براي تداوم اقتدار ساختار سياسي قلمداد مي ساخت . در چارچوب اين الگو رقابت نظامي با بزرگترين قدرت نظامي يك ضرورت اجتناب ناپذير براي تداوم ساختار سياسي در داخل مطرح مي شد . الگوي سوم همانا شيوه دنبال شده بوسيله آمريكا در قرن نوزدهم بود . اين الگو متكي به عدم رقابت و حضور فعال بين المللي و تخصیص تمامی منابع به توسعه اقتصادي مبتني بر الگوهاي سرمايه داري بود .آمريكا در صحنه جهاني رقابت با انگلستان يعني قدرت برتر جهاني را دنبال نكرد و دنبال منازعه با انگلستان نرفت . تمامي تاكيد بر توسعه مبتني بر توليد براي مصرف داخلي بود .
رهبران چين در سال 1978 با اين سه الگوي مطرح رو برو بودند و مي بايستي به تصميم گيري بپردازند . الگوي روسي كه رهبران شوروي پي گرفته بودند از نظر رهبران چين كاملاً غير قابل قبول بود چرا که اولاً آنان نمي خواستند منابع زير زميني خود را استخراج كرده ، بفروشند تا مخارج زندگي روزمره را براي مردم تهيه كنند . در عين حال آنان منازعه را راهي پر هزينه براي توفيق مي يافتند . الگوي آمريكايي كه در قرن نوزدهم جواب داده بود براي رهبران چين مطلوب به نظر آمد و ليكن آنان يك بخشي از آن را مناسب تشخيص دادند و آن هم عدم پي گيري مناقشه در مقابل قدرت برتر جهان بود . از الگوي ژاپني آنان نيز يك بخش را پذيرا شدند و آن هم توسعه مبتني بر صادرات بود كه سرمایه لازم برای توسعه را فراهم می آورد.از نظر آنان با توجه به منابع ، وسعت سرزمين و جمعيت به هيچ روي مناسب به نظر نمي آمد كه از نظر نظامي به كشور ديگر تكيه كنند . با توجه به شرايط چين و ارزش های این کشور رهبران چینی الگويي را شكل دادند كه كپي برداري از توسعه اقتصادي مبتني بر صادرات ژاپن و كپي برداري از الگوي آمريكايي عدم حضور فعال و منازعه برانگيز جهاني بود . اين الگو در عين حال يك بعد كاملا ًچيني دارد و آن هم استقلال عمل و اقتدار نظامي بدون وابستگي است . به همين روي مي توان بيان داشت كه چين الگويي را دنبال مي كند كه نه تنها مبتني بر واقعيات جهان شمول است بلكه متاثر از ويژگي هاي داخلي نيز مي باشد .
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.