ارزيابي ابتكار عملهاي ايران در مذاكرات برنامه هستهاي
به بهانه دعوت تهران از كشورها براي بازديد از تأسيسات اتمي
دعوت ايران از نمايندگان برخي كشورهاي اتحاد اروپا (بويژه اعضاي 1+5) و تعدادي از كشورهاي خاورميانه براي ديدار از حساسترين تأسيسات هستهاياش (اراك و نطنز) پيش از برگزاري نشست دوم ايران با نمايندگان كشورهاي 1+5 در استانبول و چگونگي واكنش ايالات متحده امريكا و اتحاد اروپا در صدر تحولات روزهاي نخستين سال 2011 جهان قرار گرفت.
ايران رسماً اعلام كرد كه به منظور اثبات حسن نيت خود و پاكيزگي برنامه هستهاياش از نمايندگان برخي كشورهاي اتحاد اروپا و خاورميانه دعوت ميكند از تأسيسات اتمياش ديدار كنند. در برنامه پيشنهادي ايران تأكيد شده است كه هزينههاي سفر نمايندگان كشورهاي دعوت شده را تقبل ميكند. نام ايالات متحده امريكا در ليست كشورهاي دعوت شده وجود نداشت. ايالات متحده امريكا اولين كشوري بود كه به اين دعوت ايران واكنش داد و آن را «شگفتانگيز» توصيف كرد. اتحاد اروپا نيز در اولين واكنش خود به دعوت آقاي سلطانيه نماينده ايران در آژانس بينالمللي انرژي اتمي اعلام كرد كه اين پيشنهاد تهران را مورد بررسي قرار ميدهد. پس از حدود يك هفته، نماينده اتحاد اروپا پاسخ رسمي اروپا را ارائه كرد: «نيازي به ديدار نمايندگان اتحاد اروپا از تأسيسات اتمي ايران نيست و اين بازرسان اتمي سازمان بينالمللي انرژي هستهاي هستند كه بايد از تأسيسات اتمي ايران ديدار كنند.» واشنگتن يكبار ديگر (روز جمعه 17 ديماه) به اين دعوت ايران واكنش نشان داد و اين اقدام تهران را زيركانه و توأم با مانور سياسي توصيف كرد.
محافل سياسي غرب به دليل تعطيلات ژانويه واكنش ترديدآميزي نسبت به اين پيشنهاد تهران نشان دادند. محافل رسانهاي غرب و خاورميانه طيفي از موضعگيريهاي مثبت و منفي و ميانه كشورهاي متبوع خود را بازتاب دادند، اما تقريباً ميتوان گفت كه نقطه مشترك واكنش رسانهها اين بود كه ايران قصد دارد موقعيت مذاكراتي خود را در نشست دوم با نمايندگان 1+5 در استانبول تقويت كند.
اين نوشته ميكوشد چگونگي واكنش منظومه غرب را نسبت به اين اقدام تهران مورد ارزيابي قرار داده و چشماندازي از اين چالش جديد ايران با كشورهاي 1+5 را ترسيم كند.
واكنش واشنگتن نسبت به اين دعوت تهران از چند منظر قابل بررسي است. امريكا در اولين واكنش اقدام ايران را شگفتانگيز توصيف كرد و سپس آن را زيركانه و با انگيزه مانور سياسي به شمار آورد. نميتوان گفت كه واشنگتن به دليل حذف نام امريكا از فهرست كشورهاي دعوت شده واكنش منفي خود را سامان داده است، زيرا ديگر نمايندگان كشورهاي 1+5 ميتوانستند يافتههاي خود را در اختيار ايالات متحده قرار دهند و نيز نميتوان اين واكنش منفي ايالات متحده امريكا و سپس پاسخ منفي اتحاد اروپا را از سر خيرخواهي نسبت به سازمان بينالمللي انرژي اتمي تفسير كرد. زيرا هم ايالات متحده امريكا و هم اتحاد اروپا ميدانند كه سازمان بينالمللي انرژي اتمي دوربينهاي متعددي در مراكز حساس اتمي ايران كاشته و بازرسان اين سازمان به صورت دورهاي از تأسيسات هستهاي اراك و نطنز ديدار كرده و ميكنند. بنابراين انگيزههاي ديگري براي اين واكنش منظومه غربي بايد جستوجو كرد. نكته مهم اينكه اتحاد اروپا در اولين واكنش خود بر روي بررسي اين دعوت ايران تأكيد كرده است، اما پس از يك هفته موضع خود را حول مخالفت با اين دعوت تهران سامان داده است. اين نشان ميدهد كه اتحاد اروپا در فاصله يك هفتهاي، ديدگاه واشنگتن را در مورد اين دعوت تهران جويا شده و پس از آگاهي از موضع نهايي امريكا به دعوت ايران پاسخ منفي داده است. در اينجا نيز ميتوان فهميد كه اتحاد اروپا قصد دارد به ايران پيام دهد كه برنامه اتمياش را بايد با امريكا مورد حل و فصل قرار دهد. در گذشته نيز پارهاي از نمايندگان كشورهاي 1+5 به طرف ايراني به صورت تلويحي و بعضاً آشكار اين پيام را به منتقل كرده بودند. فراتر از اين بايد گفت محمد البرادعي رئيس پيشين سازمان بينالمللي انرژي اتمي زبان تكنيكي و ديپلماتيك خود را كنار گذاشت و رسماً حل و فصل بحران اتمي ايران را در گرو گفتوگوي مستقيم امريكا و ايران دانست و خواهان عملي شدن اين گفتوگوها شد. بدينترتيب ميتوان نتيجه گرفت كه امريكا يكبار ديگر روي ضرورت گفتوگوي مستقيم با ايران حول برنامه اتمياش تأكيد ميكند. امريكا براي نشان دادن موقعيت برتر خود در ميان كشورهاي 1+5 ديگر اعضاي اين مجموعه را به عدم پذيرش دعوت تهران ترغيب كرده است. در نتيجه، نشانه ديگري بر صحت اين مقوله تكرار شده ايران مبني بر سياسي شدن برنامه هستهاي ايران و خروج آن از چارچوبهاي حقوقي و فني آشكار شد.
اين واكنش منظومه غربي نسبت به دعوت تهران دو نكته مهم را آشكار ميكند. يكي اينكه ايران از يك مدل مهندسي شده در نحوه برخورد با كشورهاي 1+5 بر سر برنامه اتمي پيروي ميكند. اين مدل مهندسي شده روي برچيدن يا حداقل كاهش دستاويز كشورهاي غربي نسبت به مبهم بودن هدفهاي برنامه هستهاي ايران بنا شده است. مثلاً كشورهاي غربي و در رأس آنان ايالات متحده امريكا بارها از تهران خواستهاند كه در مورد زدودن ابهامات موجود در برنامه هستهاياش اقدام كند. در مقابل ايران علاوه بر ادامه همكاري مجدانه با آژانس بينالمللي انرژي اتمي، ابتكارعملهايي در شكل دعوت اخيرش از نمايندگان كشورهاي گوناگون براي ديدار از مراكز حساس اتمياش سامان ميدهد. دعوت ايران از نمايندگان كشورهاي خاورميانه بويژه مصر پاسخ به اين كوشش ايالات متحده امريكا براي وحشتآفريني در ميان كشورهاي منطقه است.
دوم آنكه در مجموع ملاحظه ميشود كه هم امريكا و هم اتحاد اروپا در واكنش به اين ابتكارعملهاي ايران دچار سردرگمي شدند. تا آنجا كه واكنشهاي آنان گاهي شكل متناقضي به خود ميگيرد، زيرا اين كشورها به صورت پيوسته از ايران ميخواهند كه گامهايي در جهت زدودن ابهامات موجود در برنامه هستهاياش بردارد، اما هنگامي كه تهران گامهايي فراتر از سطح انتظار آنان برميدارد و درهاي تأسيسات اتمي خود را حتي به روي نمايندگان كشورهاي منطقه خاورميانه ميگشايد، واكنش منظومه غربي از روند منطقي اعتمادسازي خارج شده و به مربع اول جدلهاي بيهوده بازميگردد.
چنانكه در بند فوق اشاره شد، منظومه غربي از پذيرش مدلهاي منطقي حل و فصل يك بحران طفره ميرود. در اينجا نيز اشاره به دو نكته محوري ضروري است. يكي اينكه ايران سالهاست كه در تمامي مذاكرات خود با كشورهاي 1+5 روي ضرورت ابقاي پرونده هستهاياش در سازمان بينالمللي انرژي هستهاي تأكيد كرده و ميكند، اما كشورهاي غربي و در رأس آنان ايالات متحده امريكا راههاي ديگري در روند مذاكرات ميپيمايند كه عمدتاً به موضوع بحران روابط واشنگتن و تهران ختم ميشود. و هنگامي كه ايران با هدف اعتمادسازي ابتكارعملهايي از قبيل دعوت از نمايندگان اين كشورها و ديگر كشورهاي به گفته امريكا وحشتزده منطقه خاورميانه براي ديدار از تأسيسات اتمياش ارائه ميكند، منظومه غربي به مربع اول موضوع يعني ضرورت ابقاي پرونده هستهاي ايران در چارچوب آژانس بينالمللي انرژي اتمي بازميگردد! دوم آنكه كشورهاي غربي به طور روزانه و به صورت گرمي اورانيوم كمتر غني شده ايران را وزن كرده و نسبت به ذخيره آن در ايران و ضرورت مبادله آن با كشورهاي عضو 1+5 هشدار ميدهند، اما هنگامي كه با ابتكارعملهاي ايران در شكل انعقاد موافقتنامه سه جانبه ايران، تركيه و برزيل در 17 ماه مه 2010 مبني بر تبادل سوخت اتمي مواجه ميشود، اهميت موضوع اصلي نگرانساز غرب يعني 1200 كيلوگرم اورانيوم كمتر غنيشده در حد عدم پذيرش موافقتنامه سه جانبه تهران تقليل مييابد. اين نحوه برخورد منظومه غربي با روند حل و فصل برنامه هستهاي ايران را جز با به كارگيري عبارت «سردرگمي پيشرفته» كشورهاي غربي در پذيرش بديهيات روشهاي اعتمادساز ايران نميتوان تفسير كرد. حال اگر تهران از خواست كشورهاي 1+5 مبني بر ابقاي موضوع ديدار و بازرسي تأسيسات حساس اتمياش در قالب آژانس بينالمللي انرژي اتمي استقبال كند و بر لوازم اين رويكرد از جمله انتقال پرونده هستهاياش از شوراي امنيت به چارچوب حقوقي و فني آژانس تأكيد ورزد. بيترديد كشورهاي غربي ساز ديگري خواهند نواخت.
باور ايالات متحده امريكا اين است كه در پي چند سال كوشش و تلاش مجدانه و اعطاي پارهاي از امتيازات (در برخورد با چين) و انصراف از پارهاي امتيازات (در برخورد با روسيه در شكل تغيير برنامه استقرار سپر موشكي در شرق اروپا) موفق به ايجاد اجماع جهاني بويژه در ميان اعضاي دايمي شوراي امنيت حول برنامه هستهاي ايران شده و قصد ندارد از اين موفقيت هزينه بر خود دست بردارد، مگر آنكه پايداري توأم با ابتكارعملهاي ايران به گونهاي پيش رود كه رخنه ديپلماتيك در صف دوم و سوم كشورهاي همسو با امريكا در منطقه و جهان (از قبيل موافقتنامه سه جانبه تهران و دعوت اخير از نمايندگان كشورهاي گوناگون براي مشاهده پاكيزگي برنامه هستهاي ايران) به تدريج منجر به تشكيل اجماع موازي منطقهاي و بينالمللي شده و اين اجماع موازي در نهايت به ايجاد شكاف در صفآرايي مورد نظر ايالات متحده امريكا منتهي گردد.
در اين صورت ميتوان گفت كه پايداري ايران در مواضع اتمياش عليرغم همه تحريمهاي چند جانبه و تك جانبه منظومه غربي ثمربخش بوده است.
چشمانداز چالش جديد ايران با كشورهاي 1+5 در پي ابتكارعمل اخير تهران مبني بر دعوت از نمايندگان كشورهاي غربي و خاورميانه و نيز پافشاري تهران روي ايجاد اجماع موازي به منظور مقابله با اجماع مورد نظر ايالات متحده بويژه اگر به توافقي بر سر تبادل سوخت اتمي با روشها و ابتكارعملهاي پيشنهادي ايران منجر گردد، مثبت ارزيابي ميشود. نشست دوم ايران با كشورهاي 1+5 در استانبول يكي از ايستگاههاي مهم ارزيابي كم و كيف و شفافسازي اين چشمانداز تلقي ميشود، زيرا در حال حاضر ايران با سبدي از ابتكارعملهاي متنوع و اعتمادساز به ديدار و مذاكره با مجموعه وين يا كشورهاي 1+5 ميرود. در حالي كه طرف مقابل با سردرگمي آشكار از توانايي و يا آمادگي براي تعامل مثبت با سازوكارهاي معقول و منطقي اعتمادسازي عاجز است.
نویسنده
سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.