نه جنگ نه صلح در شبه جزیره کره

بحران کره، آمریکا را در موقعیتی قرار داده است که هیچ تمایلی برای این کشور در رابطه با تداوم آن وجود ندارد. آمریکا از آنچنان حجم وسیعی از ظرفیتها برخوردار است که بالاترین اعتبار را برایش در صحنه گیتی ایجاد کرده است. اما مشخص است که رهبران مستقر در واشنگتن کاملا می دانند که این توانمندیها در شبه جزیره ضرورتاً کارآمد و مشکل گشا نمی باشند . از یک سو رهبران کره جنوبی هیچ تمایلی ندارند که آمریکا به پاسخگویی نظامی بر علیه اقدامات و تحریکات کره شمالی دست بزند. از سویی دیگر معادلات حاکم بر روابط قدرتهای بزرگ در منطقه این اجازه را به آمریکا نمی دهد که به تنبیه کیم جونگ ایل اقدام کند. آنچه رهبران کره جنوبی خواهان آن هستند یکپارچگی دو کره است و برای آنان محرز است که دیر یا زود این واقعیت رخ خواهد داد. کره شمالی فاقد بنیانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم و ضروری برای تداوم به شکل کنونی آن است. تجارب تاریخی و چارچوب های تئوریک کاملاً در تأیید نظر رهبران کره جنوبی هستند. آلمان شرقی و غربی در نهایت در هم ادغام شدند هر چند که رهبران حاکم بر قسمت شرقی تمام کوشش خود را به کار بردند که چنین  هدفی شکل نگیرد. اما الزامات بین المللی و روند تحولات در تمامی حیطه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در صحنه جهانی گریزی جز آن باقی نگذاشت. در عین حال پر واضح است که خشونت داخلی و اقتدار گرایی در صورتی که فاقد بنیانهای اجتماعی و برخوردار از حمایت بخشی از جمعیت باشد در نهایت با سقوط مواجه خواهد شد. کره جنوبی با در نظر گرفتن این واقعیات فقط در صدد است که وقت بخرد. حداکثر تلاش می شود تا شرایط در شکل کنونی آن تداوم یابد تا اینکه حکومت در کره شمالی از نقطه نظر آنان از چنان حجم عظیمی از تعارضات روبرو شود که قادر به پردازش آن نباشد و به تبع درهم فرو بریزد. این سناریویی است که در ذهن رهبران کره جنوبی می باشد و به همین روی فقط خواهان آن هستند که اوضاع نه جنگ و نه صلح که هم اینک در شبه جزیره حاکم است استمرار یابد. کره جنوبی چشم به آینده ای دارد که ادغام دو کره قطب سوم اقتصادی در قاره را در کنار ژاپن و چین شکل دهد. این بدان معناست که به جهت جمعیت و وسعت کره ادغام شده، آنان قادر خواهند بود که بعد از چین قدرت دوم اقتصادی در شرق آسیا باشند. 

 

دستیابی به این نهایت است که عملاً آمریکا را به انفعالی بودن سوق داده است. هر چند این کشور از ظرفیت کافی نظامی برای مقابله با کره شمالی برخوردار است اما نیازهای کلان کره جنوبی این اجازه را به آمریکا نمی دهد که به اقدام نظامی متناسب با خطرات کره شمالی دست بزند. سیاستهای آمریکا گروگان خط مشی های کره جنوبی است. 30 هزار سرباز آمریکایی در کره جنوبی و 50 هزار آمریکایی مقیم در کره جنوبی که اکثر آنان در سئول زندگی می کنند کمترین قدرت مانور را برای آمریکا ایجاد کرده اند. این کره جنوبی است که در چارچوب الزامات خود سیاستهای آمریکا را جهت می دهد از سویی دیگر آمریکا در رابطه با کره شمالی می بایستی به معادلات حاکم بر روابط خود با کشور چین توجه کند. در بین کشورهای  بزرگ یک قرارداد نا نوشته وجود دارد که بخشی از عناصر شکل دهنده نظم بین المللی است. می بایستی به حوزه نفوذ تاریخی کشورهای بزرگ احترام گذاشته شود تا روابط بین دول بزرگ مدیریت شود. کره شمالی جزو منطقه نفوذ کشور چین است و این به معنای آن است که هرگونه اقدام نظامی و یا مداخله جویی با واکنش شدید روبرو خواهد شد. وقتی صحبت از منطقه نفوذ می شود به این معناست که امنیت فیزیکی برای کشور بزرگ به معنای جلوگیری از تجاوز به مرزهای کشور نیست بلکه به معنای این است که سرزمین واقع شده در منطقه نفوذ باید تداوم مرزهای فیزیکی قدرت بزرگ در نظر گرفته شود.

 

 مائو تسه تونگ در سال 1953 با سرازیر کردن سربازان چینی به سمت کره شمالی به هاری ترومن نشان داد که برای آمریکا ضرورت دارد که به نیازهای امنیتی و جایگاه این کشور در شرق آسیا توجه کند. با توجه به این نکته که منطقه نفوذ یک واقعیت است رهبران آمریکا از هرگونه اقدام نظامی در شکل همه گیر آن ناتوان هستند. آمریکا برای مهار کره شمالی نمی تواند به قدرت نظامی خود که برترین در منطقه است متوسل شود و می بایستی از تهدید نظامی کره شمالی خودداری کند. تنها راه در برابر آمریکا این است که به چین متوسل شود و از رهبران این کشور بخواهد که اجازه ندهند کیم جونگ ایل به ماجراجویی نظامی بپردازد. آمریکا با توجه به حضور چین مجبور است سیاستی کاملاً انفعالی را در برابر حوادث شکل گرفته پیاده کند. پر واضح است که رهبران کره شمالی از این واقعیت آگاه هستند و به همین روی است که فارغ از ترس و بی مهابا به اقدام نظامی بر علیه آمریکا و کره جنوبی دست می زنند. مشکل کره تنها از کانال چین قابل حل و فصل است.
 

رهبران کره شمالی هیچ هراسی از آمریکا و قدرت نظامی این کشور ندارند بنابراین مشخص است که کمترین امتیازی را در رابطه با این کشور اعطا نکنند. رهبران چین هم در حال حاضر ضرورتی را احساس نمی کنند که شرایط کنونی را عوض کنند. وضعیت کنونی از یک سو باعث می شود که آمریکا از بسط نفوذ خود در منطقه بی بهره شود. ثانیاً سبب می شود که ادغام دو کره و شکل گیری یک رقیب بزرگ اقتصادی در مرزهای خود را شاهد نباشد. ثالثاً این اجازه را می دهد که کشور چین با خیال آسوده تر به اجرایی کردن سیاستهای اقتصادی خود بپردازد در حالی که آمریکا همچنان هزینه های فراوان به خاطر شرایط حاکم بر شبه جزیره می پردازد. با در نظر گرفتن این متغیرها است که می توان به صراحت بیان داشت که به جهت ماهیت انفعالی سیاستهای آمریکا که برخاسته از الزامات منطقه ای است کره شمالی به اقدامات نظامی تشویق خواهد شد. 


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.