ساختار یا کارگزار

برای درک دلايل جایگاه برجسته رئیس جمهور و یا فقدان منزلت او در بین شهروندان چه معیارهایی را باید مورد توجه قرار داد. در همه نظر سنجی هايی كه انجام شده همواره یک واقعیت به نمایش گذاشته شده است و آن اينكه هر چه او بیشتر به توضیح در خصوص برنامه های خود پرداخت و هر روزی که یکی از برنامه های او به وسیله کنگره به تصویب رسیده است میزان محبوبیت او کاهش یافته است. فرایند کاهش مداوم و تدریجی نگاه مثبت شهروندان به باراک اوباما ویژگی متمایز کننده دو سال دوره اول حضور او در کاخ سفید بوده است. اتفاق نظر درخصوص وجود پدیده کاهش محبوبیت همه گیر است و چالشي در این زمینه وجود ندارد. اما آنچه درخصوص آن همسویی و همسانی تئوریک وجود ندارد اين است که چرا این پدیده شکل گرفته است. باراک اوباما سریعترین دستیابی را به محبوبیت در بین روسای جمهوری آمریکا داشته است و به همان نسبت هم یکی از شدیدترین سقوط ها را در بین شهروندان برای خود ترسیم كرده است. در رابطه با اینکه چرا بیشتر سیاستمداران دمکرات و اعضای حزب در قوه مقننه از جایگاه حزب و رئیس جمهور ناخشنود می باشند محققاً علل متفاوتی را می توان به صحنه آورد. مشاوران رئیس جمهور و تیم همکار او در کاخ سفید به توجیه ساختاری روی آورده اند. یک چنین تحلیلی منجر به این می شود که یک حصار آهنین در اطراف رئیس جمهور کشیده شود و او از تمامی کاستی ها و مشکلات گسترده در جامعه کاملاً دور باشد. در چارچوب یک درک ساختاری از جایگاه امروزی باراک اوباما مي توان توجه را معطوف به واقعیات تحمیل شده نمود. این بدان معناست که مشکلات اقتصادی و نابهنجاریهای مالی برخاسته از نیروهایی هستند که باراک اوباما هیچ نقشی در بوجود آمدن آنها نداشته است: او فقط باید میراث دار بحرانها قلمداد شود. شهروندان باید درک کنند که اگر باراک اوباما به اقدام دست نمی زد شرایط از این هم بدتر می شد. از نظر مشاوران و حتی خود رئیس جمهور آنان شرایط بحرانی را تحویل گرفتند اما موفق بوده اند که تأثیرات ساختاری را مدیریت کنند و پی آمد های منفی آن را به حداقل برسانند. هر چند که بدهی حکومت فدرال به نزدیک 14 تریلیون رسیده و به عبارتي برای هر خانواده مبلغ 100 هزار دلار بدهی وجود دارد اما اگر سیاستهای رئیس جمهور نبود محققاً اوضاع نامناسب تر از امروز هم مي شد. در واقع رئیس جمهور و مشاوران او این تصویر را ترسیم می کنند که مردم باید شاکر باشند که باراک اوباما برسریر قدرت است چرا که او توانسته است نیروهای ساختاری و شرایط به ارث برده را به نحوی مدیریت کند که وضعیت از این که هست بدتر نشود.
 

 از این زاویه است که به شهروندان تأکید می گردد که آنان اشتباه می کنند که باراک اوباما را مقصر وضعیت حاکم بر کشور قلمداد می کنند و می بایستی از اینکه زحمات او را نادیده می گیرند خجل باشند. تحلیل دیگری درخصوص کاهش محبوبیت باراک اوباما وجود دارد كه تأکید را بر ناتوانی کاخ سفید در بیان سیاستهایش برای شهروندان و ناتوانی در ارتباط برقرار کردن با مردم قرار می دهد. لیبرالها کسانی هستند که این تحلیل را ارائه می کنند و بر این باور هستند که باراک اوباما نتوانسته است با مردم عادی ارتباط تنگاتنگ برقرار کند. از نظر اینان رئیس جمهور از تواناییهای فزاینده اداراکی و از هوش فراوان بهره مند است و به گفته آنها باعث شده است که شهروندان قادر به فهم او نيستند. پس رئیس جمهور باید سعی کند در هنگامی که برای شهروندان به توضیح خط مشی هاي خود می پردازد سطح گفتار خود را به سطح درك آنها تنزل دهد . اگررئیس جمهور با مردم عادی در سطح خود آنان تعامل کند محبوبیت خود را افزون شده خواهد یافت. در چارچوب این دیدگاه مقصد اصلی شهروندان هستند که فاقد توانایی های لازم برای فهم تفكر رئیس جمهورند. هر چندکه باراک اوباما هم باید تلاش فزونتری برای درک شهروندان انجام دهد. در اینجا تأکید به رئیس جمهور به عنوان کارگزار می شود و از او خواسته می شود در شیوه های خود تغییر بوجود آورد. نگاه سومی وجود دارد که طرفداران آن پیشروان اجتماعی هستند این افراد که خود را مترقی معرفی می کنند و اکثراً در محافل دانشگاهی و مطبوعاتی فعالیت می کنند به این باور هستند که علت کاهش محبوبیت رئیس جمهور این است که او به اندازه کافی به سوی چپ طیف سیاسی حرکت نکرده است. اینان بر این اعتقاد هستند که باراک اوباما در شرایطی به قدرت دست یافت که کشور دست به گریبان بحرانهای متعدد بود. اینکه مردم او را بر جان مک کین ترجیح دادند به خاطر این بود که انتظار داشتند با سیاستهای مبتنی بر ارزشهای مترقی معضلات حاکم بر جامعه را از بین ببرد. اما باراک اوباما به سیاستهای ضروری که مردم انتظار داشتند روی نیاورد و به همین دلیل موفق نبوده است که بیکاری نزدیک به 10 درصد را حل کند و برنامه های رفاهی را توسعه دهد. پس علت اینکه باراک اوباما با نگاه منفی روبرو است به دلیل عدم وفاداری او به ارزشهای مترقی است. اینکه کدامین یک از این دیدگاهها از اعتبار تحلیلی بالاتری برخوردار است به شدت بستگی به پیش فرض های استناد شده دارد. اما آنچه را می توان به وضوح مشاهده کرد این می باشد که در انتخابات میان دوره ای سال 2010 رای دهندگان ناخرسندی خود را با تنبیه حزب رئیس جمهور به نمایش گذاشتند.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.