ایران آغازگر جنبش استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است
کیهان برزگر معاون امور بین الملل مرکز مطالعات خاورمیانه در گفتگو با خبر از اشتباه هایی سخن می گوید که جورج بوش در خاورمیانه مرتکب شد و اوباما هم آن را تکرار می کند.
انتخابات میان دوره ای در ایالات متحده به پایان رسید. کنگره در اختیار جمهوری خواهان قرار گرفت و در مجلس سنا هم هرچند دموکرات ها بیشتریت آرای را به دست آوردند اما برخی کرسی ها را از دست دادند. آیا نتیجه این انتخابات تاثیری بر سیاست های کاخ سفید می گذارد؟
قطعا این انتخابات در ساختار سیاسی آمریکا که مجالس کنگره و سنا در آن نقش های کلیدی را بر عهده دارند، تاثیرگذار است.اما از این باب که این انتخابات بتواند استراتژی باراک اوباما و دموکرات ها را تحت تاثیر قرار دهد، باید با احتیاط پاسخ داد.اوباما با شعارهایی به روی کار آمد که می توانیم از آن با عنوان بسته تغییر نام ببریم. این بسته وعده هایی را درون خود جای داده بود که یکی از آنها به عنوان مثال خارج کردن سربازان آمریکایی از صحنه جنگ در کشورهای خاورمیانه بود. یکی از نکات برتری باراک اوباما بر هیلاری کلینتون در زمان رقابت های درون حزبی دموکرات ها همین روحیه جنگ ستیزی او بود . برگ برنده باراک اوباما این بود که وی در جامه سناتور به حضور نیروهای آمریکایی در عراق رای منفی داده بود و این در حالی بود که رای خانم کلینتون مثبت بود. اوباما در همان زمان هم تاکید داشت که آمریکا به سیاستمدارانی نیاز ندارد که مشروعیت یک جنگ را به راحتی بپذیرند. هسته اصلی پیروزی اوباما در سیاست " تغییر" وی ریشه داشت. تغییر هم در حوزه سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی. در عرصه دیپلماسی باید تاکید کنیم که اوباما به وعده خود در خصوص خارج کردن سربازان آمریکایی از جنگ تا حدودی عمل کرد. قسمتی از نیروهای رزمی از عراق خارج شدند و مابقی هم تا تابستان 2011 عقب نشینی می کنند. اما نمی توان این وفای به عهد را به تنهایی پیروزی مطلق برای اوباما به حساب آورد . در آمریکا کم نیستند کسانی که اعتقاد دارند این جنگ های خاورمیانه بود که اقتصاد کشور را دچار بحران کرد. سرنوشت حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان همچنان تیره و تار است . اوباما در این خصوص هم وعده هایی داد که البته غیرقابل باور است. بنابراین این تغییر در دستگاه سیاست خارجی منجر به پیامدهای مثبت و ملموس در زندگی امریکایی ها نشد و بر همین اساس بود که دموکرات ها نتوانستند در انتخابات میان دوره ای برنده شوند. باراک اوباما به دلایلی رای نیاورد، که یکی از آنها عدم شرکت جوانان در انتخابات بود. جوانان آمریکایی این روزها بیش از گذشته گرایش های چپ دارند و معتقدند که باید نظام حاکم را به چالش کشید . در شرایطی که اوباما نتواند تغییرات مد نظر را اعمال کند بی شک موقعیت دموکرات ها به خطر می افتد و این احتمال وجود دارد که این طیف تا چند دوره دیگر ریاست جمهوری را به جمهوری خواهان واگذار کنند. همچنان بسیاری از آمریکایی ها نسبت به حادثه یازدهم سپتامبر حساسیت دارند و به دنبال کشف این هستند که حضور آمریکایی ها در خارج از مرزهایش چه دستاوردی برای آنها داشته است . اوباما باید چرخش جدی را آغاز کند. این چرخش باید هم در حوزه سیاست داخلی باشد و هم خارجی. برخی به اوباما پیشنهاد می کنند که با جنگی دیگر چرخش خود را اغاز کند اما این مساله ره به جایی نخواهد برد چرا که افکار عمومی آمریکا در حال حاضر آمادگی جنگی دیگر را ندارد . بنابراین من اعتقاد دارم که اوباما برای جبران باید در مسیر حل و فصل یک پرونده موجود حرکت کند و نه در مسیر خلق پرونده ای جدید چه در عرصه داخلی و چه خارجی. نتیجه این انتخابات این است که اوباما فعالیت خود را در عرصه سیاست خارجی افزایش می دهد چرا که مخالفت ها با وی در این حوزه کمتر است. اما این چرخش به سمت سیاست داخلی در جهت مثبت خواهد بود و نه منفی. اما در مجموع برای جدی خواندن نتیجه این شکست برای دموکرات ها اندکی زود است .
بحران اقتصادی بر شکست دموکرات ها چه تاثیری داشت؟
اقتصاد نقش مهمی در زندگی آمریکایی ها دارد. اما زندگی اقتصادی همه چیز را تحت تاثیر قرار نمی دهد. آنچه که نظر رای دهندگان آمریکایی را نسبت به اوباما برگرداند، مجموعه ای از مولفه های متفاوت بود . از این تاثیر گذاری می توانیم در خصوص اقتصادهای محلی سخن بگوئیم. شاید باید اینگونه گفت که جمهوری خواهان بهتر از دموکرات ها برنامه های خود را در ذهن رای دهندگان خوش آب و رنگ نشان دادند. شادی اوباما هم باید در دو سال نخست به گونه ای به ثمر نشستن پروسه تغییر را به تصویر می کشید. در خصوص سیاست باراک اوباما در قبال ایران به عنوان نمونه، این نگرانی وجود داشت که جمهوری خواهان با لابی های سیاسی و اقتصادی که در اختیار دارند به نوعی رویکرد اوباما در قبال ایران را تغییر دهند. در حوزه سیاست داخلی ،شاید به نظر برخی منتقدان اوباما بسیار ایده آلیستی عمل کرد اما در این خصوص که این جنگ های خارج از برنامه بود که مادر بحران اقتصادی شد، حق کاملا با باراک اوباما بود .
با این همه من معتقد هستم که این مسائل سیاسی و روشنفکری است که تکلیف رای رای دهندگان را مشخص می کند. مسائلی مانند مبارزه با تروریسم. به باور من این سیاست های اوباما در حوزه سیاست خارجی هم بود که به محک آزمایش گذاشته شد. در این انتخابات مسائل سیاست خارجی با دغدغه های مردم در حوزه سیاست داخلی به نوعی گره خورد. با این همه نمی توان نقش اقتصاد را هم نادیده گرفت. شاید بر همین اساس است که اوباما در مواجهه با ایران به نوعی با احتیاط پیش می رود چرا که نبرد با ایران می تواند بر قیمت نفت هم تاثیر بسزایی بگذارد.
نقش کارشکنی های جمهوری خواهان در کنگره را چگونه ارزیابی می کنید؟
قطعا کنگره در این حوزه هم کارشکنی هایی خواهد داشت . در حوزه سیاست داخلی به عنوان نمونه جمهوری خواهان می توانند مسائلی مانند بیمه عمومی را که طرح شخص اوباما بود، زیر سوال ببرند. مخالفت و مقاومت جمهوری خواهان هم با شخص باراک اوباما نیست بلکه این طیف به دنبال بازگشت به قدرت و کاخ سفید هستند. بر همین اساس است که بسیاری از تحلیل گران ادعا می کنند که اوباما در حوزه سیاست داخلی نمی تواند بیش از این مانور دهد در حالیکه در حوزه سیاست خارجی دست اوباما برای حل و فصل یک مناقشه و تامین اعتبار باز است . اما مطمئن باشید که جمهوری خواهان با سرمایه ای که در اختیار دارند مانند بانک ها و لابی های قدرتمند مالی تمام تلاش خود را برای بلوکه کردن فعالیت های اوباما به کار خواهند گرفت. این طیف تلاش خواهند کرد به رای دهنده آمریکایی بفهمانند که شعار " تغییر" باراک اوباما ره به جایی نخواهد برد.
نظریه ای وجود دارد دال بر اینکه آمریکاییها دو سال پیش خسته از سیاست بازی های جمهوری خواهان در عرصه سیاست خارجی به دموکرات هایی رای دادند که به شکل سنتی به مسائل داخلی بیشتر اهمیت می دهند. این مساله را تایید می کنید؟
این مساله که دموکرات ها در حوزه سیاست خارجی آنچنان فعال نیستند به مسائلی مربوط است که در زمان حکومت دموکرات ها در راس قرار می گیرد . به عنوان نمونه در حال حاضر همان دموکرات هایی روی کار هستند که گفته می شود به مسائل سیاست خارجی چندان اهمیت نمی دهند. با این وجود مساله پرونده هسته ای ایران وجود دارد. این برنامه هسته ای ایران چه در زمان جمهوری خواهان و چه دموکرات ها حائز اهمیت است و این احتمال وجود دارد که حتی دموکرات ها در قبال این پرونده سیاستی را اتخاذ کنند که ما از مرام دموکرات ها دور می بینیم. این اتفاق در زمان بیل کلینتون دموکرات رخ داد. سخت ترین تحریم ها علیه ایران در زمان وی اعمال شد . مساله حائز اهمیت دیگر هم پرهیز دموکرات ها از وارد شدن به جنگ داخلی تمام عیار است. دموکرات ها شاید در جنگ های جراحی گونه و محدود شرکت کنند اما در مرام نامه آنها رویارویی مستقیم با قدرت خارجی جایی ندارد . در این مبحث نوع موضوعات بسیار مهم است. به عنوان نمونه جنگ افغانستان با شعار مبارزه با تروریسم بود و به همین دلیل از مشروعیت کافی نزد افکار عمومی ایالات متحده برخوردار بود. اما جنگ عراق با شعار ارتقا دموکراسی هم انجام گرفت که هیچ گاه امریکایی ها آن را باور نکردند و در نتیجه این جنگ هیچ گاه مشروعیتی نداشت و نخواهد یافت .
اوباما در حال حاضر می تواند از مبحث سیاست خارجی برای ارتقای موقعیت خود در عرصه داخلی کمال استفاده را نماید. به عنوان مثال در حوزه ایران، اوباما باید به گونه ای متفاوت عمل می کرد . وی همان سیاست های بوش را ادامه داد و این بزرگترین اشتباه وی بود .
آیا می توانیم ادعا کنیم که جنجال بسته های پستی مشکوک و پیام رهبر القاعده آن هم درست چند روز پیش از انتخابات در حقیقت مصرف داخلی و انتخاباتی بود که اوباما برای جلب آرا به راه انداخت؟
به راه انداختن این بازار تبلیغاتی از سوی اوباما می تواند هم فرصتی برای وی باشد و هم یک چالش. در شرایطی که اوباما نتواند از این بزرگنمایی به نتیجه مطلوب خود برسد، بی شک همین فرصت گریبان وی را در ابعاد بزرگ تری خواهد گرفت. بر همین اساس است که اوباما باید بخصوص در خاورمیانه در مسیر حل معضل های موجود قدم بزند. در خصوص بسته های پستی من هم تاکید دارم که این حرکت کاملا حساب شده و برنامه ریزی شده بود با مصرف تبلیغاتی و برای به تصویر کشیدن خطر تروریسم صورت گرفت. اوباما فرصت چندانی برای حل و فصل موضوعاتی که در خصوص آنها اغراق کرده است،ندارد. به عنوان نمونه پرونده هسته ای ایران اگر حل و فصل نشود،تبدیل به چالشی جدی می شود. ورود به جنگ با ایران هم باز به ضرر آمریکاست و منجر به تقویت فضای ضد جنگ می شود. در خصوص یمن هم به اعتقاد من آمریکایی ها نمی توانند این کشور را تبدیل به افغانستان دوم کنند. آمریکا در حال حاضر توان ورود به جنگ تمام عیار دیگری در منطقه را ندارد .
تاثیر لابی صهیونیست بر این انتخابات چیست؟
ناگفته پیداست که اسرائیلی ها از نتیجه انتخابات میان دوره ای کنگره به شدت خرسند شدند و البته خوشحالی خود را هم پنهان نکردند. لابی صهیونیست بخصوص در کنگره دارای نفوذ بسیاری است . صهیونیست ها بسیاری از رسانه های امریکایی را در اختیار دارند و این امر هم ریشه در تاریخ ورود یهودیان به آمریکا دارد. صهیونیست ها در دانشگاه ها، در موسسات تحقیقاتی ، در کنگره و در بسیاری از حوزه های دیگر نقش های کلیدی دارند و البته تاثیرگذار هم هستند.
همواره گفته می شد که دموکرات ها با روسای رژیم اسرائیل رابطه بهتری دارند. اما حضور باراک اوباما در کاخ سفید با وجود آنکه دموکرات است به تنش با تل آویو انجامید. این مساله را چگونه ارزیابی می کنید؟
اوباما به دنبال این بود که هویت متفاوتی را در حوزه سیاست خارجی از خود نشان دهد. بدین منظور اوباما چاره ای نداشت جز فاصله گرفتن از لابی های تاثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکا. در همان سال های 2008 و 2009 کتاب هایی در خصوص تاثیر لابی صهیونیست بر سیاست های کاخ سفید منتشر شد. در این چنین فضایی بود که اوباما فضای مستقل خود را خلق کرد و سیاست دوستی با روسیه و نرمش در برابر ایران را پیشه راه خود کرد. اوباما دوست داشت به همگان اثبات کند که تصمیم گیری های من بر اساس منافع آمریکا است و شاید منفعت واشنگتن در مصالحه با ایران باشد . لابی صهیونیستی از طریق هیلاری کلینتون نقش خود را در دولت اوباما حفظ کرده است و فشارها هم ادامه دارد . انتخاب خانم هیلاری کلینتون هم در حقیقت به همین دلیل بود . جای شک نیست که در حوزه سیاست خارجی هیلاری کلینتون فضا را از باراک اوباما ربوده است. این مساله در خصوص پرونده هسته ای ایران بسیار واضح به چشم می خورد. پس از تصویب توافقنامه تهران این خانم کلینتون بود که نخستین عکس العمل را نشان داد و آن را غیرقابل قبول خواند.
زمانی که خانم کلینتون سمت وزارت امور خارجه را عهده دار شد، اوباما با انتصاب نمایندگان ویژه به نوعی زمام امور را در دست خود نگاه داشت. این نشان دهنده جنگ قدرت در داخل کاخ سفید هم هست؟
شاید واژه جنگ قدرت بسیار اغراق آمیز باشد اما بی شک اوباما با عدم انتصاب هیلاری به عنوان معاون اول خود نشان داد که ترجیح می دهد هیلاری آنچنان هم که باید و شاید به وی نزدیک نباشد . اوباما برای حفظ قدرت و تضمین انتخاب در دور دوم به محافظه کاری و تا حدی سکوت در برابر خانم کلینتون نیاز دارد. بحث انتصاب نمایندگان ویژه را از منظر دیگری هم می توانیم دنبال کنیم و آن هم تمرکز بیشتر بر روی این سوژه بود.
چقدر احتمال می دهید که اوباما به سندرم کارتر مبتلا شود و دور دوم را از دست بدهد؟
این بحث بستگی به برخی پرونده های مفتوح روی میز اوباما دارد. مانند برنامه هسته ای ایران و یا پرونده هسته ای. اما هیچ کدام از این مسائل به نظر من پتانسیل حذف اوباما را ندارند. باراک اوباما شخصیتی بسیار کاریزماتیک تر از کارتر دارد و البته شرایط حاکم بر ریاست جمهوری کارتر هم با اوباما متفاوت است .
هم زمان با حضور باراک اوباما در آسیا و نتانیاهو در آمریکا، دستور ساخت شهرک سازی های جدید در بیت المقدس شرقی صادر شد. تاثیر این انتخابات و حضور جمهوری خواهان در کنگره بر مناقشه صلح خاورمیانه را چگونه تعریف می کنید؟
اسرائیلی ها به صراحت شادی خود از انتخاب جمهوری خواهان به تصویر کشیدند. هم بحث شهرک سازی ها و هم ماجرای پرونده هسته ای ایران مجددا مطرح شد. اسرائیل در فرآیند صلح، بازی جدی از خود نشان نمی دهد و قصد ورود به مذاکرات جدی را هم ندارند. پرسش همین جاست که چرا اسرائیلی ها باید نگران مذاکرات صلح باشند؟ در روزهایی که جهان عرب روزهای انفعال خود را پشت سر می گذارد و در برابر ماجرای غزه سکوت اختیار می کند، نمی توان از اسرائیل انتظار زیادی داشت. اسرائیل بر اساس تجربه تاریخی به این نتیجه رسیده است که باید با دولت های عرب وارد مصالحه شود تا به نوعی صلح نسبی دست یابد. حکومت های اصلی جهان عرب هم که این روزها در کاهلی و خنثی گری کامل به سر می برند به فلسطینی ها امتیازی نمی دهند. در خصوص راهکار اوباما هم باید توجه داشته باشیم که اوباما هیچ راهکار جدیدی را برای مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل ارائه نداد.وی در ابتدای امر تلاش کرد تا حدودی اعراب را با خود همراه کند که این نیز ره به جایی نبرد. سیاست تغییر اوباما هم در نهایت شامل فلسطینی ها نشد. حجت این حرف هم نادیده گرفته شدن گروه هایی است که در مبحث فلسطین حرف جدی برای گفتن دارند. طرفی در قد و قامت حماس که نمی توان نقش آن را نادیده گرفت. چگونه می توان حماس را نادیده گرفت؟ چگونه می توان متغیرهای منطقه ای را کنار گذاشت؟ سوریه هم نمی تواند از این بازی کنار گذاشته شود . هیچ صلحی بدون حضور سوری ها به جایی نخواهد رسید. اوباما در نخستین روزها تلاش کرد با زدن پل دیپلماتیک میان سوریه و خود به نوعی سوری ها را وارد بازی کند که موفق نشد. اسرائیلی ها در حال حاضر زمان را برای مصالحه مناسب نمی دانند. اسرائیل در مذاکرات دست گیرنده دارد و نه دهنده و با این سیاست هم به جایی نمی رسد.
حضور جمهوری خواهان در کنگره می تواند منجر به تخریب رابطه آمریکا با کشورهای عربی نظیر سوریه شود؟
نقش سوریه، ایران و تا حدودی ترکیه در منطقه سیر صعودی خود را طی می کند. دلیل ان هم این است که آمریکایی ها به عنوان مثال در عراق در حال عقب نشینی هستند و نتوانستند خلا قدرت در منطقه را پر کنند. در این فضا نیروهای منطقه ای و آنها که استراتژی و ایدئولوژی دارند مانند ترکیه حرفی برای گفتن پیدا کرده اند.
آمریکا با امضای قرارداد نظامی با عربستان سعودی منطقه را وارد رقابت تسلیحاتی کرده است. فعالیت های تسلیحاتی واشنگتن در منطقه چه توجیهی دارد؟
ما در منطقه خاورمیانه با جنبشی روبرو هستیم که جنبش استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است . آغازگر این جنبش صلح آمیز هم ایران بود. ایران برنامه هسته ای خود را از سال 1974 آغاز کرد و امروز هم این برنامه بر همان چهارچوب حرکت می کند. این تنها کشورهای منطقه نیستند که نسبت به این جنبش صلح آمیز استفاده از انرژی تمایل نشان می دهند بلکه در سطح بین المللی هم این جنبش با استقبال هایی روبرو شده است . در اروپا هم کشورهایی مانند ایتالیا به دنبال راه اندازی راکتورهای هسته ای خود هستند. اعراب منطقه هم منفعت خود را در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای می دانند و اینجاست که استاندارد دوگانه آمریکایی به چشم می خورد. آمریکا از یک سو با برنامه هسته ای صلح آمیز ایران مخالف است و از سوی دیگر به کشورهای عربی برای دستیابی به همین انرژی کمک می کند. در این فضا است که دو مفهوم " بازدارندگی " و " انرژی هسته ای صلح آمیز " در هم می آمیزند. در مورد ایران ، آمریکایی ها حرکت های خود در قبال تهران را بازدارندگی قانونی می خوانند و در قبال اعراب فعالیت های هسته ای را استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای .
اعراب هم در این میان گرفتار نوعی تضاد هستند. از یک سو حق استفاده ایران از انرژی صلح آمیز هسته ای را پذیرفته اند و از سوی دیگر به دلیل تبدیل شدن به متحدان استراتژیک آمریکا چاره ای جز پیروی از خط مشی واشنگتن ندارند.
در خصوص برخورداری اعراب از انرژی هسته ای هم افکار عمومی آمریکا و هم اروپایی ها به شدت با واشنگتن مخالف هستند و اوباما را متهم می کنند که در ازای نفت و یا منافع سیاسی، منطقه را وارد رقابت هسته ای می کند.
با این وجود نمی توان مانع از پیشرفت جنبش استفاه صلح امیز از انرژی هسته ای شد. نفت کشورهای عربی مادام العمر نیست و اعراب آگاهانه انرژی هسته ای را در توسعه پایدار خود وارد کرده اند.
در خصوص فروش تسلیحات به کشورهای عربی هم ، سیاست اوباما ابهام آمیز است . اگر هدف از استقرار این تسلیحات تهدید ایران است که باید تصریح کنم کشورهایی مانند امارات متحده عربی با تسلیحات آمریکایی هم نمی توانند در مقابل ارتش ایران علم شوند. آمریکایی ها و اعراب در حقیقت با این قراردادهای تسلیحاتی با هم معامله می کنند و منفعت اقتصادی آمریکا در این قراردادها است. آمریکا حتی می تواند در ازای سکوت در برابر وضعیت حقوق بشر در عربستان این معامله را جوش دهد . امریکا با فروش این تسلیحات در حقیقت دولتمردان خاندان سعود را وابسته به خود نگاه می دارد . بنابراین در خصوص فروش تسلیحات امریکا به اعراب خاورمیانه به هیچ وجه نیت اوباما برقراری توازن تسلیحاتی در منطقه با توجه به فعالیت های ایران نیست. باور من این است که آمریکایی ها در نهایت نقش ایران را در منطقه می پذیرند چرا که ایران و قدرت آن واقعیتی نیست که قابل اغماض باشد.
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.