جمهوری یهودی اسرائیل و مذاکرات بی‌پایان صلح

درآمد

اعلام حکومت افرط‌گرای اسرائیل به ریاست بنیامین نتانیاهو مبنی بر اینکه توقف شهرک‌سازی منوط به شناسایی دولت اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی از سوی حکومت خودگردان فلسطین می‌باشد، موجب شد که بار دیگر صاحب‌نظران مسائل خاورمیانه به این نظر اعتقاد بیاورند که اسرائیل هیچ گاه به طور واقعی خواهان صلح با اعراب و فلسطینی‌ها نیست. زیرا هر چند نتانیاهو این امر را به عنوان پیش‌شرط برای متوقف ساختن شهرک‌سازی در کرانه باختری رود اردن مطرح کرد تا طرف فلسطینی امکان ازسرگیری مذاکرات صلح را داشته باشد، در مفهوم واقعی، این اظهارات را باید دلیلی دیگر بر بی‌تمایلی اسرائیل و به ویژه راست‌گرایان افراطی در حکومت کنونی به دستیابی به یک صلح واقعی ارزیابی کرد. اینک پرسش این است که حکومت اسرائیل از بیان این گونه اظهارات چه اهدافی را دنبال می‌کند و پیامدهای آن برای مذاکرات صلح چه خواهد بود.


مذاکرات بی‌پایان صلح

از همان هنگام که اسرائیل در سال 1991 به انجام مذاکره با طرف فلسطینی برای دستیابی به صلح پایدار رضایت داد، بسیاری از ناظران که با اندیشه‌ها و سیاستهای دولت اسرائیل آشنایی داشتند، اعلام کردند که مذاکرات صلح برای اسرائیل صرفاً تاکتیکی برای برطرف ساختن فشارهای وارده از  سوی اجتماع بین‌المللی و به ویژه ایالات متحده در دوران پس از جنگ سرد می‌باشد یا دست کم این امر در خصوص رهبران راست‌گرای اسرائیل کاملاً مصداق دارد. به سخن دیگر، بیشتر مسؤولیت ویران شدن روند صلح پس از ترور اسحاق رابین در سال ١٩٩٥ را باید متوجه همین راست‌‌گرایان افراطی اسرائیل دانست که اساساٌ از انگاره زمین در برابر صلح پیشتیبانی نمی‌کردند و صرفاً خواهان صلح در برابر صلح بودند. هم اینک نیز که مذاکرات صلح با تلاش اوباما پس از دو سال و نیم وقفه بار دیگر آغاز شده، اعضای راست‌گرای کابینه اسرائیل با تمدید نکردن وقفه در کار شهرک‌سازی بار دیگر فلسطینی‌ها را در موقعیتی قرار دادند که چاره‌ای جز تعلیق مذاکرات نداشته باشند. 

 

    همین اقدامات و اظهارات اسرائیل موجب این شده است که ستاره بخت گروههایی مبارز همچون حماس که اعتقادی به صلح ندارند و مبارزه با اسرائیل را تنها راه موفقیت به شمار می‌آورند در طرف فلسطینی رو به صعود باشد. در واقع، با هر گونه اظهارات و اقدامات افراط‌گرایانه از سوی اسرائیلی‌ها در طرف فلسطینی نیز طرفداران روند صلح دچار ضعف و فقدان پشتیبانی مردمی می‌شوند. تصویب لایحه شهروندی در کابینه اسرائیل که در آن همه شهروندان از جمله اعراب وادار می‌شوند سوگند وفاداری به اسرائیل بخورند که از نظر ناظران قانونی نژادپرستانه و در راستای اعمال فشار بر اعراب اسرائیلی خواهد بود، یکی دیگر از اقدامات اسرائیلی‌هاست که بی‌توجهی آنان به راه حلهای مسالمت‌آمیز را به اثبات می‌‌رساند. 

 

    همزمان باید در نظر داشت که شرایط هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی هم اکنون شرایط بسیار دشواری است. هم اکنون فلسطین عملاً دوپاره شده و نوار غزه تحت کنترل حماس و کرانه باختری تحت تسلط فتح است. اسرائیلی‌‌ها از این امر در مذاکرات خویش بسیار سوءاستفاده می‌کنند و هر از چند گاه ابراز می‌دارند که حکومت خودگردان نمایندگی کل مردم فلسطین را بر عهده ندارد و هر گونه تعهدی که بر عهده گیرد، مشخص نیست مورد پذیرش همه مردم فلسطین قرار گیرد. از سوی دیگر، در اسرائیل نیز یک حکومت ائتلافی بسیار شکننده بر سر کار است که هم از سوی افراط‌گرایان راست‌گرا و هم از سوی میانه‌روهای چپ‌گرا تحت فشار است. از یک سو راستی‌ها مخالف واگذاری هر گونه امتیازی به فلسطینی‌ها هستند و از سوی دیگر چپی‌ها از سیاست سرسختانه اسرائیل علیه فلسطینی‌ها انتقاد می‌کنند، به گونه‌ای که اعضای حزب کارگر حاضر در کابینه و چند تن از اعضای میانه‌روتر حزب لیکود به لایحه شهروندی اسرائیل رأی منفی دادند و موافق تبدیل اسرائیل به یک دولت صرفاً یهودی نیستند. بنابراین در شرایط کنونی هیچ یک از دو طرف فلسطینی و اسرائیل در شرایطی نیستند که بتوانند تصمیمهایی بزرگ و گهگاه دردناک برای دستیابی به صلح بگیرند و این تصمیمات مورد موافقت اکثریت رأی دهندگان دو کشور قرار بگیرد. در چنین وضعیتی گویی دو طرف تنها برای اینکه خود را در حال مذاکره و علاقمند به صلح نشان دهند، مذاکره می‌کنند و هر دو به خوبی می‌دانند که هدف از این مذاکرات دستیابی به یک راه حل پایدار و عادلانه نیست. به همین خاطر، این مذاکرات را می‌توان مذاکراتی بی‌پایان دانست که حتی بر سر اصول اولیه آن نیز میان دو طرف توافق وجود ندارد. 


نتیجه‌گیری 

اگر آن گونه که اسرائیل خواهان آن است، روزی اسرائیل به یک سرزمین صرفاً یهودی تبدیل شود، آن گاه می‌توان از جمهوری یهودی اسرائیل سخن به میان آورد، یعنی یک نظام سیاسی که قرار است بر اساس دین یهود اداره شود. این در حالی است که بسیاری از آمارها نشان می‌دهد که در میان خود جامعه یهودی اسرائیل یک پنجم افراد اساس بی‌خدا یا ملحد هستند و بسیاری دیگر از ساکنان این کشور به ویژه آنانی که از اروپای باختری و آمریکای شمالی به آنجا مهاجرت کرده‌اند، یک سبک زندگی سکولار دارند و به هیچ وجه با برقراری یک نظام دینی در کشورشان موافقت ندارند. همه اینها بیش از هر چیز نشانگر این است که حکومت راست‌گرای اسرائیل با مطرح ساختن انگاره دولت یهودی اسرائیل صرفاً خواهان سنگ‌اندازی بر سر راه مذاکرات صلح است تا بدین ترتیب تا مدتی از زیر بار فشارهای بین‌المللی برای پایان بخشیدن به کشمکش 60 ساله موجود با اعراب و فلسطینی‌ها شانه خالی کند. این گونه اظهارات همچنین نشانگر نگرانی اسرائیل از رشد جمعیت اعراب اسرائیلی و بازگشت احتمالی پناهندگان فلسطینی به خانه‌هایشان نیز می‌باشد. این اعراب که ٢٠ درصد جمعیت اسرائیل را تشکیل می‌دهند هنوز هم بیشتر به فلسطین بیشتر دلبستگی دارند تا دولت اسرائیل. 

 

    در پایان باید یادآور شد که اظهارات نژادپرستانه مقامات اسرائیلی به خوبی نشان می دهد که تا چه حد فلسطین و اسرائیل از هر زمان دیگری از دوران پس از توافقات اسلو در 1993 از صلح دورتر هستند و امکان هر گونه سازش و یا مصالحه در فضایی که هر گونه دادن امتیاز کوچک به طرف مقابل به عنوان تسلیم تلقی می شود تصورپذیر نیست. در این فضای با حاصل جمع جبری صفر و شدت یافتن اختلافات و شکافهای داخلی هم در میان اسرائیلی‏ها و هم فلسطینی‏ها هر سناریویی به جز صلح محتمل خواهد بود. 


نویسنده

محمد حسین حافظیان

محمد حسین حافظیان پژوهشگر ارشد در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر حافظیان مسائل خاورمیانه و مطالعات زنان است.