صعود چین و کاهش هزینه افول امریکا: منطق اوباما

نوع مطلب: مقاله

در دهه هفتاد کتابهای فراوانی به چاپ رسید که تئوری افول امریکا را به تصویر کشید. این اعتقاد که امریکا قدرتی در حال نزول است در میان بسیاری از حوزه های اکادمیک از اعتبار فراوان برخوردار شد و در چارچوب همین دیدگاه بود که نظریه "عصر پاسیفیک" شکل گرفت. به قدرت رسیدن رونالد ریگان در اوایل دهه هشتاد در امریکا و صعود میخائیل گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی، در نیمه های دهه هشتاد که پی آمدهای تعیین کننده ای را به نمایش گذاشتند منجر به بی اعتباری تئوری مطرح شده گشت. امروز در عصر باراک اوباما تئوری افول دوباره از مشروعیت فراوانی برخوردار شده است و آنچه اعتبار فزونتری در مقایسه با گذشته به آن می بخشد این است که برخلاف گذشته، تنها در کریدورهای محافل  آکادمیک صحبت از افول نمی شود، بلکه تصمیم گیرندگانی که در قلمرو سیاست خارجی امریکا هستند در چارچوب پذیرش هنجاری آن به سیاستگذاری می پردازند.

 

تیم مشاورین باراک اوباما و گردانندگان سیاست خارجی امریکا در وزارت خارجه بر این اعتقاد هستند که امریکا یک کشور در حال افول است و این واقعیتی غیر قابل اجتناب است. پس امریکا باید با در نظر داشتن این واقعیت به روابط خود با قدرتهای بزرگ هویت بخشد. در همین چارچوب است که دولت باراک اوباما نظاره گر اقتدار یافتن چین در صحنه جهانی و بالاخص شرق آسیا است. تیم سیاست خارجی امریکا که در تعامل کامل با چارچوب های فکری و ارزشی اوباما است با تکیه بر توجیهات تاریخی درصدد است که خط مشی امریکا را در قلمرو گیتی حیات ببخشند. از نظر آنها دولت انگلستان در قرن نوزدهم متوجه قرار گرفتن در مسیر اجتناب ناپذیر افول بود ، به همین جهت با قدرت در حال صعود یعنی ایالات متحده به مبارزه نپرداخت و به سیاست های خصمانه با این کشور روی نیاورد.

 

انگلستان اعلامیه مونرو را گردن گرفت و حوزه امریکای لاتین را به امریکا واگذار کرد و به سیاست درهم تنیدگی و به عبارتی تعامل با امریکا روی آورد. نیروی دریایی انگلستان که وظیفه محافظت از خطوط دریایی و تضمین حرکت آزاد و بدون مانع کشتی های تجاری را به عهده گرفته بود در همین چارچوب به رونق گرفتن تجارت خارجی امریکا کمک کرد و مانعی برای توسعه اقتصادی امریکا ایجاد نکرد. انگلستان به سیاست توازن در قبال امریکا روی نیاورد و سعی نکرد این کشور را مدیریت کند و هزینه ای برایش رقم بزند. در واقع هژمونی امریکا در منطقه امریکای لاتین ، توسط امپراطوری انگلستان به رسمیت شناخته شد. دولتمردان امریکایی در عصر حاضر نیز اعتقاد به گریز ناپذیر بودن واقعیت دارند . این تلقی که امریکا درحال افول است و چین درحال صعود، متاثر از سیاست های امپراطوری انگلستان در قبال امریکا در قرن نوزدهم است. در نتیجه اعتقاد بر این است که ایالات متحده نباید به توازن چین بپردازد و بیش از گذشته باید با این کشور به تعامل پرداخته و آن را درگیر سیاست و تجارت کند. از نظر آنان، اگرچه در دهه های گذشته انگلستان و امریکا به ترتیب قدرت های برتر در شرق آسیا که در واقع منطقه نفوذ و حوزه تمدنی چین است به حساب می آمدند، ولی این موضوع باید یک استثنا یا انحراف در نظر گرفته شود و پذیرش هژمونی چین در شرق آسیا باید کاملاً مطرح شود. 
 

به همین جهت امریکا روابط خود با چین را در چارچوب منطق حاصل جمع جبری صفر نگاه نمی کند و صعود چین را منطقی و طبیعی فرض می کند. از این رو دولتمردان امریکا به منظور اینکه جایگاه خود را در شرق آسیا تثبیت کنند و جایگاه جهانی خود را استحکام بخشند، سیاست مطمئن سازی استراتژیک را پیش گرفته اند. این بدان معناست که امریکا کاملاً حوزه نفوذ چین را پذیرفته و هژمونی آن در شرق آسیا را تایید می کند و در صورت بروز اختلاف میان چین و کشورهای همسایه مانند ژاپن، امریکا سعی می کند در عین حفظ منافع کشور دوست و متحد خود، نیازهای استراتژیک و هژمونیک چین را هم مدنظر داشته باشد. این نوع نگرش به هژمونی چین به معنای شکل گیری روابط امریکا با کشورهای منطقه تنها از زاویه منافع امریکا نیست بلکه از منظر منافع طبیعی چین نیز می باشد.

 

دور شدن امریکا از سیاست توازن که خط مشی سنتی آن بود به افول امریکا در این جغرافیا سرعت می بخشد ولیکن از دید تصمیم گیرندگان امریکایی با پذیرش افول امریکا و عدم توازن چین حداقل امریکا موفق به کاهش هزینه های مترتب به این افول می شود و آن را مدیریت می کند. توانایی در مدیریت این افول سبب خواهد شد که امریکا همچنان یک بازیگر مطرح در شرق آسیا باقی بماند و بتواند در معادلات منطقه تاثیرگذار باشد. این استراتژی جدید امریکا در قبال چین علاوه بر کاهش هزینه های امریکا در مدیریت سیاست های خارجی، هزینه های چین را نیز به میزان زیادی کم کند و چین به لحاظ همین کاهش هزینه ها، در مقام پاسخگویی به همکاری در عین صعود تمایل نشان دهد.  


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.