آمريكا و طالبان: گريز ناپذيري تعارض
دو نيروي كاملاً متعارض در افغانستان در برابر هم به آرايش نيرو پرداخته اند. در يك سوي اين دره عميق آمريكا و متحدين اين كشور به همراه حكومت مركزي مستقر در سرزمين قرار گرفته اند و در سوي ديگر جنگجويان طالبان و مجموعه اي نامتجانس از رزمندگان غير افغان مستقر هستند. يكصد هزار سرباز آمريكايي و بيش از سي هزار نفر متحدين در صدد هستند كه ساختار فكري، بنيانهاي اجتماعي، چارچوب هاي اقتصادي و وابستگي هاي سياسي در سرزمين افغانستان را دگرگون كنند.
اين ناشي از وظيفه مندي و مسئوليتي است كه رهبران آمريكا براي كشور خود به عنوان رهبر جهان غرب قايل هستند كه دقيقأ همان توجيهي است كه نويسنده انگليسي در قرن نوزدهم براي حضور انگلستان در هندوستان مطرح كرد و آن را در قالب « مسئوليت مرد سفيد » بيان نمود. آمريكائيان در دوران باراك اوباما در صدد ايجاد تمدني متفاوت براي مردم در سرزمين افغانستان مي باشند. اين تمدن هر چند بيگانه است اما آمريكائيان آن را به شدت متعالي و مسير حركت به سوي ترقي و توسعه مي دانند. هدف دگرگون ساختن ماهيت فرهنگي در افغانستان مي باشد تا بستر مناسب براي استقرار نفوذ نهادينه و ريشه دار آمريكا در اين جامعه محقق گردد. به ضرورت نياز به برهم خوردن شيوه زندگي در شكل متداول آن و از سويي ديگر متحول ساختن نگاه به پديده ها و حوادث و درك و فهمي به شدت متمايز از واقعيات است. آمريكائيان دست يازي به چنين خط مش را گريز ناپذير در چارچوب منافع ملي خود تصوير مي سازند.
از نظر آنان براي تقويت موقعيت جهاني اين كشور و تداوم بخشي به نافذ بودن در گستره گيتي مي بايستي همسويي فرهنگي و نهادي بوجود آيد. افغانستان را نبايد كشوري در دور دست و جزيره اي مستقل قلمداد كرد. هر چند اين سرزمين هزاران مايل دورتر از مرزهاي آمريكا قرار گرفته اما كيفيت حيات در اين كشور تأثير گذار در جايگاه جهاني و از سويي ديگر به اشكال گوناگون متاثر كننده فضاي حيات داخلي آمريكا مي باشد.
به عنوان رهبر جهان غرب و مسئول حفظ نظم آمريكايي اين اعزام وجود دارد كه قالب هاي حاكم ارزشي و نهادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي در افغانستان به سمت و سويي هدايت شوند كه حداقل در ريل مسير حركت به جهت الگوهاي مطلوب نظر غرب قرار گيرد. اين ارزش ها و نهادها هستند كه منطق حاكم به شكل گيري الگوهاي رفتاري را بوجود مي آورند. در حال حاضر به مانند چند صد سال اخير، رفتار مردم افغانستان در قالب ارزشهاي مشروعيت يافته بوسيله قالب هاي سنتي پشتون ولي و نهادهاي سنتي به مانند قبيله، قوم، جنگ سالاري و غيره هويت مي يابد و متجلي مي گردند.
استقرار نيروهاي آمريكايي و كشورهاي عضو ناتو در راستاي اين هدف است كه بنيانهاي حيات بخش الگوهاي رفتاري افغانها يعني ارزشها و نهادهاي حاكم دگرگون گردند. در جهت تحقق اين مأموريت است كه تقسيم كار بين نيروهاي آمريكايي و ناتو شكل گرفته است. آمريكا مسئوليت نمايش قدرت نظامي و اعمال آن براي مجاب ساختن مردم و مبارزه با نيروهاي خصم اين سياست ها را دارا است و اكثر نيروهاي عضو ناتو وظيفه برپايي زمينه لازم براي شكل گرفتن ارزشها و نهادهاي مورد نظر را به عهده دارند.
آمريكا با بكارگيري مستقيم نيروي قهريه محيط عمليات را براي فعاليت فرهنگي – نهادي كه بوسيله ديگر كشورها دنبال مي شود امن مي سازد. ارزشها و تحول آن از اين روي مهم و حياتي هستند كه ملت بوجود مي آورد و نهادها از اين جهت كليدي هستند كه دولت را مستقر مي سازند. غرب به رهبري آمريكا در صدد تبديل جمعيت مستقر در افغانستان به ملت و مبدل ساختن تشكيلات مستقر در جامعه به مجموعه اي به نام دولت است. تشكيل ملت در افغانستان به معناي كم رنگ ساختن تعلقات قومي، قبيله اي، زباني و مذهبي و پربها ساختن مقوله هاي ارزشي انتزاعي و بوجود آوردن دولت به معناي رويه مند ساختن خط مشي ها و سياست گذاريها بر اساس نيازهاي حكومت مستقر در كابل به حاشيه راندن رهبران محلي و بزرگان ايالتي – قومي است.
طالبان كه در سوي ديگر معادله هستند مبارزه را برگزيده اند چرا كه متوجه اين واقعيت هستند كه موفقيت آمريكا به منزله حيات يافتن نيروهاي جديد اجتماعي و به حاشيه راندن و محو نهايي نيروهاي اجتماعي سنتي و نمادهاي تاثير گذار كنوني مي باشد. چارچوب حيات بخش منازعه اين نيست كه اقدام آمريكا و نگاه طالبان خوب و بد و زشت و زيبا مي باشند بلكه اصل و اساس شكل دهنده فرايند كيفيت هويت افغاني است. منافع آمريكا ايجاب مي كند كه سرمايه داري ساختار اقتصادي مستتر باشد كه اين به معناي محو اقتصاد مبتني به كشاورزي و از بين رفتن جايگاه صاحبان زمين و ارزشهاي برآمده از اين شيوه توليد است.
اقتصاد سرمايه داري به معناي قرار گرفتن افغانستان در چرخه نظام سرمايه داري جهاني و ضرورت ورود آمريكا به اين سرزمين بطور طبيعي و چالش ناپذير مي باشد. اقتصاد سرمايه داري به ضرورت نيازمند استقرار ارزشها و نمادهاي متناسب در تمامي حيطه هاي حيات است. اقتصاد كشاورزي هويت اجتماعي خاص خود را شكل ميدهد كه همانا وجود ارزش ها و نهادهايي است كه امروزه در گستره افغانستان شاهد آن هستيم. اين كليت به هيچ روي منافع آمريكا را تأمين نمي كند در حاليكه استقرار سيستم سرمايه داري و ارزشها و نهادهاي وابسته به آن عملاً به معناي حاكميت الگوهاي غير سنتي و متداول افغانستان است و اين همان دليلي است كه طالبان را كه نماد سنتها هستند به مبارزه وا داشته است.
جهت ارجاع دانشگاهی:
حسین دهشیار، "آمريكا و طالبان: گريز ناپذيري تعارض"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 15 خرداد ماه 1389.
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.