نشانه‌شناسی اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان سعودی

نوع مطلب: مقاله

از زمان اشغال عراق در سال 2003 که نظامیان آمریکایی عربستان را ترک کردند مجددا این نیروها با هدف مقابله با تهدیدات موشکی و پهپادی که قلب نفتی سعودی را نشانه رفتند، به عربستان باز می‌گردند تا تحول نظامی مهمی در روند همکاری‌های ریاض و واشنگتن رقم بخورد. رئیس‌جمهوری آمریکا گفته است که اعزام سربازان آمریکایی به درخواست عربستان و با هدف تقویت توان دفاعی و موشکی نیروی نظامی آنها انجام خواهد گرفت. پیش‌تر و در اواخر تیر ماه 1398 پنتاگون مجوز اعزام ۵۰۰ نظامی و تجهیزات این کشور به پایگاه شاهزاده سلطان بن‌عبدالعزیز در نزدیکی ریاض را صادر کرده بود که انفجار مجدد تاسیسات آرامکو نشان می‌دهد این تعداد نیرو جوابگوی حملات وارده به عربستان نبوده و نیاز است تا کمیت و کیفیت حضور و آرایش این نیروها تغییر کند.

 

آمریکا پیش‌تر هم در سال ۱۹۹۱ در زمان حمله صدام به کویت، نیروی نظامی به عربستان اعزام کرده بود که این اقدام با موافقت عبدالعزیز بن‌ باز رئیس وقت علمای ارشد وهابی مواجه شد که در نوع خود تحول بسیار مهمی در قرائت فقهی از حضور نیروهای کفار در سرزمین‌های اسلامی محسوب می‌شد. در مقطع کنونی آنچه اهمیت اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان را دوچندان می‌سازد، صورت‌بندی معادلات جدید منطقه در معادله همکاری‌های سعودی-آمریکایی است که برای تبیین دقیق‌تر باید آن را در چند متغیر مهم تحلیل کرد.

 

سطح و دامنه تهدیدات و مخاطرات منطقه‌ای برای عربستان در شرایط کنونی افزایش قابل‌توجهی یافته است. این مساله از یک‌سو به‌دلیل فروپاشی نظم پیشین منطقه‌ای است که تحلیلگران نقطه مبنای آن را سقوط صدام و اشغال عراق می‌دانند که خود را در ظهور بحران‌های چند لایه و درگیر شدن بازیگران دولتی و غیردولتی متعددی جلوه‌گر ساخته است. از سوی دیگر بخشی از این تهدیدات ناشی از نوع کنش خود عربستان در منطقه است. رفتار تهاجمی سعودی پس از خیزش‌های عربی 2011 تا مقطع کنونی باعث شده تا منبع و منشا تهدیدها افزایش پیدا کند. این مساله به‌خصوص در یمن و در ناامن شدن مرزهای عربستان و تغییر معادلات میدانی جنگ بروز یافته که گروه‌های یمنی را به حملات بیشتر به داخل عربستان ترغیب کرده است.

 

حملات رخ‌داده به تاسیسات نفت عربستان، فارغ از افزایش سطح تهدیدها، در تحول استراتژی و تجهیزات رقبای سعودی هم جلوه‌گر شده است. در شرایط بی‌نظمی منطقه‌ای و رفتار تهاجمی عربستان، برداشت مقامات سعودی این بود که می‌توانند رقبای منطقه‌ای خود به‌ویژه ایران و گروه‌های مقاومت را در شرایط تدافعی قرار دهند و در این فضا زمینه را برای تغییر رفتار رقیب فراهم کنند. اما آنچه در یک‌سال اخیر نمایان شده است، تغییر معادله از دفاع به حمله و به‌دست گرفتن ابتکار عمل و قرار دادن عربستان در فاز دفاعی است. پیشتر نیز حملات موشکی و پهپادی متعددی به خاک عربستان بخصوص در جنوب این کشور و در مجاورت با مرزهای شمالی یمن وارد شده بود که ضربات قابل‌توجهی را بر تاسیسات حیاتی این کشور وارد آورده است. این اتفاقات عملا نشانگر تحول در راهبرد رقبای عربستان و رونمایی از توانمندی‌های نظامی و تجهیزات جدید در این حوزه است که معادلات نظامی در منطقه را هم در آینده تغییر خواهد داد.

 

متغیر بسیار مهم در فرآیند اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان و غافلگیری سعودی از حملات آرامکو در ضعف سامانه‌های دفاع موشکی عربستان نهفته است. به‌رغم خریدهای تسلیحاتی انبوه عربستان که سالانه به حدود 80 میلیارد دلار می‌رسد، سعودی در عمل نتوانسته در حوزه دفاع از تاسیسات زیربنایی که با حیات اقتصادی و مشروعیت وابسته به تزریق پول به جامعه در ارتباط است، بر ضعف‌ها غلبه کند. برخی ضعف ها و خطاها در سامانه‌های پاتریوت آمریکایی که پیش‌تر هم در حملات گروه‌های یمنی به جنوب عربستان نمایانگر شده بود، یکی از عمده نگرانی‌های محمد بن‌سلمان ولیعهد و وزیر دفاع سعودی است که بارها خواستار تحویل سامانه پیشرفته تاد از آمریکا شده و به مقامات کاخ سفید هشدار داده است که اگر این سامانه را تحویل ندهند، به سمت خرید از روسیه و سامانه اس400 متمایل خواهد شد.

 

اما متغیر بسیار مهم دیگر در این روند، بی‌میلی دولت ترامپ برای بر عهده گرفتن نقش عملیاتی در تامین امنیت عربستان است. ترامپ بارها از هزینه‌های سرسام‌آور جنگ در خاورمیانه انتقاد کرده و به متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا هشدار داده که باید برای تامین امنیت خود هم هزینه کنند و هم نقش جدی میدانی پیدا کنند، اما عربستان برعکس خواستار نقش جدی‌تر واشنگتن در معادلات منطقه به‌خصوص کارزار فشار بر ایران است. در این میان مباحث گسترده ای در کاخ سفید و در کنگره در جریان است که چگونه می توان به یک تعادل در این وضعیت رسید. کاخ سفید معتقد است اگرچه سعودی متحد ایده آلی برای ایالات متحده به شمار نمی رود، اما سناتورهای آمریکایی که خواهان پایان دادن به حمایت واشنگتن از ریاض هستند باید به دنبال جایگزینی برای استیلای منطقه ای ایران باشند.

 

تبیین این چهار متغیر به یک خروجی مهم منتج می شود و آن گذار از معادله نفت - امنیت است که تقریبا از زمان تاسیس پادشاهی آل‌سعود و کشف نفت تا مقطع کنونی البته با فراز و فرودهای مهم، بر ساحت‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی - امنیتی ریاض و واشنگتن غلبه یافته و منجر به در هم تنیده شدن شبکه گسترده همکاری‌های عربستان و آمریکا شده است. اما تغییر اولویت‌های منطقه‌ای آمریکا و تمرکز بر چین، کاهش اهمیت نفت خاورمیانه در اقتصاد آمریکا و عدم‌تمایل واشنگتن برای برعهده گرفتن نقش پلیس جهانی در دوره ترامپ و پیشتر گسترش چندجانبه‌گرایی در دوران اوباما، باعث شده تا اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان بیش از آنکه اقدامی استراتژیک و قابل‌توجه در رویکرد خاورمیانه‌ای آمریکا و در فرآیند همکاری‌ها با عربستان باشد، اقدامی تاکتیکی، محدود و بازدارنده برای کاهش دادن اثرات شوک وارده است و طبیعتا با فروکش کردن این بحران و در یک سطح کلان‌تر؛ نظم‌یابی جدید منطقه‌ای، خروج تدریجی آمریکا از منطقه بیش از پیش صورت واقعی به خود خواهد گرفت.

 

از اینرو خود سعودی ها نیز با پذیرش این مسئله و نوعی احساس رهایی استراتژیک، به دنبال این موضوع هستند تا علاوه بر خریدهای تسلیحاتی برای جبران کاستی های موجود، واشنگتن را متقاعد کنند که در این دوره انتقال، نقش قابل توجهی را به عربستان واگذار کنند که در دوره پساسیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده، بتواند منجر به نقش یابی تکمیلی و تحکیمی ریاض در تحولات منطقه و در رقابت بین قدرت های منطقه ای شود. اگرچه این مسئله مهم در فرآیند برخی ملاحظات منطقه ای آمریکا و کاستی های یک راهبرد جامع، باعث شده این مطلوبیت تا تحقق عملیاتی فاصله زیادی داشته باشد.

 

 


نویسنده

کامران کرمی

کامران کرمی کاندیدای دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان است.  حوزه مطالعاتی ایشان سیاست و امنیت در خلیج فارس و شبه جزیره عربی است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد