پیمان شانگهای و تصویر مبهم روابط ایران و چین
اجلاس امسالِ سران کشورهای عضو «پیمان شانگهای» در جینگدائو چین، تحتالشعاع دو رویداد اجلاس سران گروه هفت در کانادا و دیدار تاریخیِ رهبران کره شمالی و آمریکا در سنگاپور برگزار شد و بههمین جهت، اخبار و تحولات آن در مقایسه با سالهای گذشته چندان مورد توجه رسانهها قرار نگرفت. حسن روحانی رئیسجمهور ایران نیز که به دعوت رسمیِ شی جینپینگ با همراهی هیأتی بلندپایه در این اجلاس شرکت کرده بود، پس از دو روز حضور و دیدار با برخی از مقامات کشورهای شرکتکننده، با امضاء چهار یادداشتتفاهم دوجانبه با چین به سفر خود پایان داد. پیش از برگزاری اجلاس شانگهای، برخی انتظار داشتند که اکنون در پی عقبنشینی آمریکا از توافق هستهای وین و همچنین بروز اختلافات جدی میان پکن و واشنگتن بر سر وضع تعرفههای تجاری، اعضای سازمان شانگهای ممکن است از اعطای عضویت کامل به ایران به عنوان راهی برای نشان دادن حمایت از تهران و توافق هستهای استفاده کنند. اما این موضوع با وجود حمایت روسیه، همچون ادوار پیشین به دلیل عدم تمایل چین در دستور جلسه قرار نگرفت.
میدانیم که تا پیش از توافق برجام در سال ۲۰۱۵، قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل و قرار گرفتن ایران تحت فصل هفتم منشور ملل متحد، دلیلِ عدم تحقق درخواستِ تبدیل وضعیت ایران از عضو ناظر به عضو اصلی تلقی میشد. با اینحال، دستیابی به توافق هستهای میان ایران و گروه ١+٥ و متعاقب آن رفع تحریمها و همچنین عملیاتی شدن دكترین تعامل سازنده توسط دولت روحانی، موجب نشده است تا جایگاه ایران نزد چین و در قالب شانگهای ارتقاء یابد. این در حالی است که شی جینپینگ نخستین رئیسجمهوری بود که پس از برجام بلافاصله به ایران سفر کرد و در بهمن ماه ۱۳۹۴ در بدو ورود در مقالهای که در روزنامه ایران نوشت، از ضرورت احیای جاده ابریشم با همکاری تهران سخن گفت و با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای موافقت کرده بود. حال این پرسش مطرح میشود که با وجود رابطۀ نزدیک سیاسی و اقتصادی تهران و پکن، چرا مقامات دولتی و نخبگان حزب کمونیست چین مایل به عضویت رسمی ایران در پیمان شانگهای نیستند. در مقام پاسخ، این موضوع، به نقص اساسیِ نگاه راهبردیِ ایران در منطقه و جهان مرتبط است که در سه بحثِ مرتبط میتوان به آنها پرداخت:
نخست اینکه سازمان همکاری شانگهای در مقایسه با ناتو که مبتنی بر اتحاد است، بر همکاری متمرکز است و در حالحاضر، این نهاد افزایش امنیت منطقهای را در چارچوب مبارزه با تروریسم، افراطگرایی و جداییطلبی در دستور کار قرار داده است که در همین حد یعنی عضویت ناظر نیز، پیمان شانگهای این اهداف را برای ایران پوشش میدهد. درواقع عضویت ناظر در این سازمان، به ایران اجازه میدهد تا بدون پذیرش تعهدات سنگین در مقامِ یک عضو رسمی، در بالاترین سطح در جلسات كارشناسی، وزرا و یا در سطح رییسجمهور مشاركت کرده و در جریان ریز مباحث، مواضع و مصوبات قرار بگیرد. اما رفتار ایران به واسطۀ نزاع مبنایی با غرب و بهویژه ایالات متحده آمریکا، نیازمندیهای دفاعی زمان جنگ سرد را در پرتو اتحاد منعکس میکند که به اعتقاد چینیها که منشأ روانیِ آن را از اساس را رد میکنند، ذهنیتی قدیمی بوده که در قرن بیستویکم، استقلال دیپلماسی چین را تضعیف میکند. بههمین منظور، چین مایل نیست روابط دفاعی و امنیتی را با کشورهایی که انقلابی رفتار میکنند، بسط دهد. موضوعی که به نسبت در ایران مغفول مانده است.
دوم، باید به این نکته توجه کنیم که تلاش چین برای تجدید موازنه بین سیاستهای داخلی، خارجی و امنیتی خود، محرک نظم مورد علاقۀ پکن و منطق رفتار این کشور در سطح جهانی است؛ به نحویکه این سیاستها متمایل به برنامهها وتسهیلگر اهداف بلندمدتِ این کشور باشند. در این میان، همکاری محدود و کنترل شده با ایران، بازتاب وابستگیِ فزاینده به منابع انرژیِ فسیلی، موقعیت جغرافیایی برای اتصال زمینی به خاورمیانه و تلاشهای چین برای «پیشروی به غرب» و آسیای مرکزی و ورای آن است که با آغاز طرح کمربند ابریشم جدید، شی جینپینگ در سپتامبر ۲۰۱۳ استراتژی خود را با ایدۀ «دوست همه و دشمن هیچکس» تعریف کرده است. بر این اساس، از نگاه مقامات و نخبگان چینی، روابط فزایندۀ دفاعی با ایران و پذیرشِ عضویت ایران در پیمان شانگهای، موجب تضعیف تلاشهای پکن برای گسترش نفوذ اقتصادی و همکاری نظامی با دیگر کشورهای منطقه میشود. این مهم بهویژه در خصوص اسرائیل و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و مهمتر از همه عربستان سعودی در چارچوب منبع نخستِ انرژی این کشور و دریای سرخ برای تثبیت مسیر دریاییِ ابریشم موضوعیت مییابد. ازهمینرو ایران این نکته را باید در نظر داشته باشد که سیاست «کنش متوازن» پکن، در شرایط کنونی تنها به روابط تاکتیکی و مصلحتیِ با ایران خلاصه میشود.
سوم، از نقطهنظر شواهد رفتاری و ملاحظات راهبردی، شکی نیست که پکن در تعامل خود با منطقه خاورمیانه از دستورالعمل زیرکانهای برخوردار بوده و در این ارتباط هم حساسیت عمیقی را بهویژه در مورد رابطۀ خود با کشور ایران مطمحنظر قرار داده است. نظر به آنکه ایالات متحده آمریکا در مسیر تشدید چالشِ رقابت بر سر قدرت و خیزش چین، از سال ۲۰۱۱ با عملیاتی کردن استراتژی ثقلگرایی به سمت آسیا پاسیفیک، مشغول توسعه تلاشهای مضاعف برای تنظیم دوباره راهبرد جهانی خود یعنی اختصاص منابع و نیرو برای بهبود موقعیت خویش در جنگ (قدرت) جدید با این کشور است؛ ایران تا اطلاع ثانوی، برای چین «شاخص کنترل» و عنصر توازنبخش در مقابل آمریکا قلمداد شده است. از این منظر، پایداریِ چند کانون تنش و درگیری ممکن است موجب منحرف شدن توجه آمریکا و مانع از تمرکز منابع پنتاگن به شرق آسیا شود. چیزی که به این فشارها میافزاید، احتمال بروز چالشهای چشمگیر میان ایران و اسرائیل در خاور نزدیک و میان ایران و عربستان در خلیج فارس خواهد بود که ممکن است توجه آمریکا را از آمادهسازی برای رویارویی با چین در در اطراف تایوان و دریای چین جنوبی منحرف کند. خروج آمریکا از برجام و اتخاذ مواضع افراطیِ فزاینده در قبال نفوذ منطقهایِ ایران نیز ممکن است موجب بروز درگیری بین دو کشور شود؛ بهویژه اگر ایران بخواهد در پاسخ به اقدامات آمریکا، برنامه هستهای خود را از سر بگیرد. لذا در نبودِ چشمانداز روشن برای حل و فصل اختلافات آمریکا و ایران، اختصاص شمار زیادی نیرو به صورت طولانیمدت در خلیج فارس، موضوعی است که چین تا حدودی کنترل شده از آن استقبال میکند. این واقعیت انکارناپذیر، اشاعۀ این نظر است که چین از وضعیت کنونیِ تخاصم میان ایران با آمریکا در خارج از پیمان شانگهای رضایت نسبی دارد؛ و اگر ماهیت این سازمان با حضور رسمیِ ایران بیشتر نظامی و در تقابل با آمریکا تعریف شود؛ چین از آن منتفع نخواهد شد.
بنابراین سیاست ایران در قبال چین نیازمند بازطراحی و انطباق با سرعت تحولات جدید است؛ چرا که نوع بازی در سطح بینالملل به مراتب سیالتر و پیچیدهتر شده و برای فعالیت و نتایج مطلوب در محیط بیرونی، رسیدن به سطح خاصی از استاندارد در بکارگیریِ استراتژیِ روزآمد اجتنابناپذیر شده است که در نگاه ایران غایب است. از این منظر، در نبودِ یک «تصویر بزرگ» و «یک ایده واضح»، اقدام موثر در روابط دوجانبه یا چندجانبه (شانگهای) با چین مشکل است. بههمین جهت، در شرایط کنونی و به احتمال زیاد، ظرف سه سال آینده، جمهوری اسلامی ایران اگر هم به عضویت رسمی شانگهای درآید؛ باز هم از شرایط لازم برای همکاری نزدیک دفاعی و راهبردی با چین برخوردار نخواهد شد. افزون بر آن، وابستگیِ بیش از اندازۀ ایران به چین، شرایطی را فراهم کرده است که این کشور را سوداگرانه مشتاق بهره جستن از انزوای اقتصادی و سیاسی ایران میکند و به این نگاه تداوم میبخشد. بر این اساس، چین زمانی به این رویکرد خود نسبت به ایران پایان میدهد که ایران توان و فرصتِ عبور از بحران و تخاصم با آمریکا را پیدا کند و در نتیجه، سیاست خارجی و منطقهای خود را متنوعتر ساخته و توجه بیشتری به شرایط جهانی داشته باشند. لذا اکنون هم، با خروج ترامپ از برجام و پایداریِ دولت وی {حداقل} تا اواخر سال ۲۰۲۰، چین دلیلی برای ارائۀ امتیازهای مهمِ سیاسی و دفاعی به ایران نمیبیند. تا آن زمان، درخواست عضویت رسمی برای پیمان شانگهای، مغایر منافع ملی کشور است.
نویسنده
مسعود رضائی
مسعود رضائی، پژوهشگر ارشد مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات استراتژیک چین در خاورمیانه می باشد. وی دانشآموخته مقطع دکتری در رشته روابط بینالملل از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران (اصفهان) میباشد. حوزه مطالعاتی نامبرده چین و خاورمیانه، بازدارندگی و راهبرد دفاعی ایران است.