عوامل موثر در موفقیت و شکست انقلاب های عربی

تحولات جهان عرب در کشورهای عربی منطقه نتایج متفاوتی را در پی داشته است. در برخی از کشورها به انقلاب و در برخی از کشورها به اصلاحات جزئی داخلی منجر شده است. در برخی از کشورها  نیز هیچ گونه نتیجه ای خاصی به دنبال نداشته است. دلیل این امر به اجماع یا عدم اجماع همزمان چهار عامل مهم "فروریختن دیوار ترس روانی از سرکوب دولتی"، "وجود اعتراضات انقلابی مسالمت آمیز و به دور از خشونت"، "وجود احساس مشترک وحدت ملی" و "نوع موضع گیری ارتش در برابر اعتراضات مردمی" باز می گردد. 

 

اولین عامل تاثیرگذار را می توان فرو ریختن دیوار ترس روانی دانست که توسط دولت های اقتدارگرا در برابر حرکت های اعتراض آمیز مردمی ایجاد شده بود. این دیوار ترس روانی باعث شد، در جهان عرب با وجود شرایط سخت، ظلم و ستم و اختناق حاکم بر جوامع، ملت ها از ترس سرکوب بی رحمانه دولت ها، از هرگونه اعتراض و مخالفت پرهیز کنند. 

 

دومین عامل را می توان وجود احساس مشترک ملی دانست. در حرکت های اعتراض آمیز علیه دولت ها وجود حداقلی از احساس مشترک ملی ضروری است، تا از اختلافات و گروه بندی های قومی، نژادی، دینی، زبانی و غیره که باعث تفرقه و انشعاب در اهداف انقلاب ها می شود، جلوگیری شود. در واقع حرکت های اجتماعی اعتراض آمیز در جوامع همگن از نظر جمعیتی با موفقیت بیشتری روبه رو هستند. 

 

سومین عامل تاثیر گذار را می توان مسالمت آمیز بودن اعتراضات و مخالفت ها عنوان کرد. این عامل از این نظر دارای اهمیت است که از یک سو امکانات و توانایی ملت ها در اعتراضات مسلحانه همیشه کمتر و معمولاً محدودتر از امکانات و تجهیزات امنیتی و نظامی دولت ها است. از سوی دیگر دست زدن به اعتراضات خشونت آمیز و مسلحانه این بهانه را به دست دولت ها می دهد که با تمام توان و قدرت در مقابل این حرکت های مردمی بایستند؛ که این مسئله در نهایت باعت شکست انقلاب های مردمی یا کند شدن روند آن خواهد شد. بنابراین مسالمت آمیز بودن اعتراضات از شدت سرکوب دولتی می کاهد و امکان موفقیت انقلاب ها را افزایش می دهد.

 

در نهایت عامل چهارم در خصوص چگونگی موضع گیری ارتش در برابر اعتراضات مردمی است. اگر موضع گیری ارتش در جهت همراهی با اعتراضات و یا اتخاذ سیاست بی طرفانه باشد، این موضوع درصدِ موفقیت و سرعت پیروزی انقلاب های مردمی را افزایش می دهد و برعکس اگر ارتش موضعی در جهت حمایت از نظام سیاسی حاکم اتخاذ کند، باعث کشتار تعداد بسیاری از انقلابیون و در ادامه، باعث کند شدن یا شکست روند انقلاب های مردمی می شود.

 

انطباق این عوامل چهارگانه اصلی بر وضعیت انقلاب های مردمی در داخل کشورهای عربی در فهم نتایج مختلف بدست آمده از تحولات عربی تاکنون مؤثر بوده است. به گونه ای که در یک بررسی تحلیلی از این عوامل چهارگانه می توان به وضوح مشاهده کرد که تونس و مصر بر اثر اجماع این عوامل چهارگانه به نتایج مثبتی در انقلاب های مردمی خود دست یافته اند؛ و برعکس عدم اجماع میان این عوامل چهارگانه نتایج موفقیت آمیز و مثبتی را برای انقلابیون در لیبی، بحرین، یمن، عمان و کشورهای دیگر بدنبال نداشته است.

 

به عنوان نمونه در تونس اجماع چهار عامل در روند شکل گیری تا پیروزی انقلاب قابل مشاهده است. در این کشور دیوار ترس روانی از سرکوب نظام سیاسی با خودسوزی جوان دست فروش تونسی (محمد بو عزیزی) فرو ریخت. از نظر وجود احساس مشترک وحدت ملی و همگنی اجتماعی می توان گفت، جامعه تونس یک جامعه مسلمان است که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان سنی پیرو مذهب مالکی تشکیل داده اند. طبقه متوسط شهر نشین 50درصد جمعیت را تشکیل می دهد و در روند انقلاب همه مردم جامعه از همه اقشار تحصیل کرده، جوانان و بازاریان و غیره شرکت گسترده داشتند. اعتراضات به شکل مسالمت آمیز و بدور از خشونت آغاز شد و به رغم برخی اقدامات سرکوبگرانه رژیم، به همان شکل نیز استمرار یافت و در نهایت ارتش تونس که مجهز به امکانات و تجهیزات نظامی گسترده نبود در طول روند انقلاب در حاشیه قرار گرفت و بی طرفی اختیار کرد.بنابراین اجماع عوامل چهارگانه مطرح شده در تونس روند انقلاب را تسریع کرد و باعث سقوط نظام سیاسی به ریاست «زین العابدین بن علی » شد. از سوی دیگر اجماع این عوامل به روندِ گذار به مرحله انتقالی بعد از سقوط نظام، سرعت بخشید.

 

در مصر نیز مردم این کشور با مشاهده انقلاب تونس، تشویق شدند که دیوار ترس روانی از نظام حاکم را بشکنند. در این کشور اختلافات دینی و قومی از اهمیت زیادی برخوردار است. هرگز این اختلافات وارد حوزه سیاست در طول تاریخ معاصر مصر نشده است. بنابراین مسلمانان و مسیحیان همگی از ابتدا به شکل یکپارچه در حرکت انقلابی شرکت کردند و همانند نمونه تونس، اعتراضات مردمی علی رغم سرکوب دولتی، هویت مسالمت آمیز و غیرخشونت آمیز خود را حفظ کرد. ارتش مصر در ابتدای امر از سرکوب معترضان سر باز زد و بیطرفی اختیار کرد. ولی در مرحله بعد بیطرفی را کنار گذاشت و به انقلابیون پیوست. اجماع این چهار عامل باعث سقوط نظام سیاسی به ریاست "حسنی مبارک" در طول 17 روز شد. بنابراین می توان گفت تجربه تونس یک نمونه موفق از اجماع عوامل چهارگانه تاثیرگذار را نشان می دهد و تجربه مصر اجماع در این عوامل چهارگانه را تثبیت کرد. 

 

اما در تحولات یمن همزمان سه عامل "فرو ریختن دیوار ترس روانی از سرکوب دولتی"، "مسالمت آمیز بودن اعتراضات" و "همصدا بودن گرو های اجتماعی در برکناری نظام سیاسی حاکم" در روند تحولات این کشور وجود داشت؛ ولی موضع گیری ارتش،  باعث کند شدن روند انقلاب شد. ارتشی که وفاداری خود را به دولت "علی عبدالله صالح" حفظ کرد و دست به سرکوب گسترده انقلابیون زد. کشتار گسترده انقلابیون در نهایت باعث دخالت نیروهای خارجی و شورای همکاری خلیج فارس شد. سرانجام بحران یمن با پیشنهاد انتقال ریاست دولت از علی عبدالله صالح به نائب وی و شکل گیری دولت انتقالی پایان یافت.

 

در بحرین نیز دو عامل "عدم انسجام ملی میان شیعیان و سنی ها" و  "حمایت ارتش از دولت که سبب دخالت نیروهای نظامی خارجی از جمله عربستان سعودی شد،  باعث گردید تا  سرنوشت انقلاب مردمی شیعیان بحرین تاکنون نامشخص باشد. 

 

عوامل چهارگانه تاثیرگذار بر موفقیت یا شکست انقلاب های عربی هر چند جزء مجموعه بزرگی از عوامل هستند اما همه عوامل را در بر نمی گیرند. اجماع عوامل چهارگانه مطرح شده فوق می تواند به طور نسبی در موفقیت انقلاب ها و گذار به مرحله انتقالی تاثیر گذار باشد. بنابراین اجماع این عوامل چهارگانه در هر یک از کشورهای عربی می تواند در آینده معیاری برای تحلیل و پیش بینی بروز انقلاب های مردمی نیز در نظر گرفته شود.