سیاست خارجی مصر جدید / محمد مهدي مظاهري*

با توجه به چالش هاي كه در حوزه داخلي براي عملي شدن مطالبات انقلاب مصر و نيل به دموكراسي واقعي پيش روي محمد مرسي وجود دارد، این سؤال مطرح می شود که آيا سياست خارجي مصر در دوره محمد مرسي با تغييرات بنيادين و ساختاري مواجه خواهد گشت؟ علی رعم ادعای مرسی مبنی بر احترام به توافقات بین المللی به نظر می رسد نگرانی هایی در خصوص رادیکالیزه شدن سیاست خارجی مصر وجود دارد. 

 

جايگاه و نقش مهم مصر در جهان عرب غير قابل انكار است. اين كشور به عنوان كانون تفكر جهان عرب از بسترهاي تاريخي و تمدني و نيز هويت ملي و تاريخي برخوردار است. این کشور از ديرباز به دليل موقعيت استراتژيك، ارتش بزرگ و رهبران مشهور از بازيگران اصلي منطقه بوده است. بنابراين قدرت يابي اسلامگرايان و پيروزي محمد مرسي نامزد اين جريان، تاثيرات و پيامدهايی بر نظام و معادلات منطقه اي و جهان عرب به همراه خواهد داشت. 

 

با توجه به اینکه سرانجام تحولات مصر هنوز مشخص نيست و كشاكش قدرت ميان نظاميان و اخوان المسلمين همچنان ادامه دارد و حتي لايه هايي از طيف افراطي اخوان وابستگي هاي به سلفي ها و وهابيون دارد؛ از این رو، اتخاذ سياست واحد و مستقل در ارتباط با مسائل منطقه اي و بين المللي از سوی رهبران جدید مصر با دشواري هايي مواجه است.

 

 بدون تردید دگرگوني در نظام سياسي و ساختار قدرت در اين كشور و روند اصلاحات سياسي– اقتصادي ضروري به نظر مي رسد. بنابراين مصر پس از مبارك ديگر به عنوان رژيم محافظه كار و وابسته به جهان غرب و حامي اسرائيل عمل نخواهد كرد و بازگشت تكثرگرايي و فضاي باز سياسي، سياست خارجي مصر جديد را با تحولاتي روبه رو خواهد كرد. این تحولات طبیعتا بر روابط مصر با کشورهای منطقه به ویژه عربستان، اسرائیل و ایران و همچنین قدرت های فرامنطقه ای به ویژه آمریکا بدون تأثیر نخواهد بود.

 

نخست، روابط مصر و عربستان؛ این  دو کشور قبل از فروپاشي رژيم مبارك به عنوان دو متحد سنتي همواره در مدار منافع غرب حركت می کردند و نقش مهمي را نيز در برقراري امنيت منطقه اي و تعميق و رشد مذاكرات صلح خاورميانه ميان اعراب و اسرائيل بر عهده داشتند. به طوريكه دو كشور بنا به ملاحظات استراتژيك و داشتن دشمنان مشتركي چون ايران، سوريه و حزب الله لبنان در منطقه از تمام امكانات و مولفه هاي قدرت براي پيشبرد اهداف و تضمين امنيت منافع خود و غرب استفاده مي كردند.

 

 در اين مسير رياض با پشتوانه مالي و فراهم ساختن امكان كار براي كارگران مصري در سرزمين خود و ديگر كشورهاي همجوار نقش بي بديلي را در بقاي رژيم مبارك بر عهده داشت، ‌از اين رو رياض در قامت متحد تمام عبار تا واپسين روزهاي حكومت مبارك از وي حمايت نمود. ولي پس از فروپاشي رژيم مبارك، ترس از سرايت موج هاي انقلاب به سرزمين حجاز باعث شد كه حاكمان آل سعود با نگراني بيشتري تحولات سرزمين نيل را پيگيري كنند.

 

 البته عربستان سعودي براي حفظ نفوذ سنتي و ارتباطات قديمي خويش در مصر اقداماتي را انجام داد كه تاحدودي از ناامني هاي موجود كاسته شود. تهديد به خروج سرمايه های خود از بانك هاي مصري و حتي اخراج كارگران اين كشور در صورت اتخاذ سياست ضد سعودي از سوي اخواني ها و همچنين تقويت جريان تندرو سلفي، از جمله اقدامات جديد عربستان بوده است. 

 

گرچه عربستان در انتخابات رياست جمهوري مصر با حمايت های مالی و رسانه اي تلاش كرد كه احمد شفيق يار مبارك پيروز ميدان شود. با اين وجود، پيروزي محمد مرسي سبب ایجاد ابهامات و پيچيدگي هايی در روابط دو كشور نشده است. گرچه محمد مرسي بر حفظ روابط راهبردي با جهان عرب و تضمين امنيت كشورهاي منطقه تاكيد داشته ولي بايد ديد با تثبيت اوضاع سياسي مصر،‌ شرايط به چه سمت و سويي پيش خواهد رفت؟ بايد در نظر داشت علاوه بر اختلافات ايدئولوژيكي و ديني ميان اخواني ها و وهابي های عربستان، هر دو كشور همواره ادعاي رهبري جهان عرب و اسلام را داشته و دارند. بنابراين تصور مي شود كه روابط دو كشور در آينده بدون تنش هاي سياسي نباشد. اگرچه  نیاز مصر به سرمايه گذاري خارجي باعث مي شود كه مصر جديد از اتخاذ سياست راديكال نسبت به رياض و افزايش اختلاف به نوعي امتناع ورزد. 

 

دوم، روابط مصر و اسرائيل؛ حفظ و گسترش روابط با مصر در ابعاد سياسي و اقتصادي همواره براي سران اسرائيل از اهميت برخوردار بوده است. تئوري پردازان اسرائيل بر اين باورند كه تضمين امنيت و برتري اين رژيم در گرو داشتن روابط نزديك با مصر است. 

 

‌اسرائيل از زمان امضاي توافقنامه صلح با مصر در سال 1979 در راستاي ايجاد روابط سياسي و فرهنگي با اين كشور تلاش نمود كه با خارج نمودن مصر از جرگه دشمنان خود و نيز با افزايش نفوذ سياسي و فرهنگي در ساختار قدرت اين كشور از وقوع هر گونه جنگ احتمالي در منطقه جلوگيري كند.مبارك نيز در طول حيات سياسي 30 ساله خود ضمن پايبندي به توافقات با تل آويو، به عنوان متحد نزديك آن عمل و با ميانجي گري ميان اعراب و اسرائيل تلاش مي كرد كه به توده هاي مردم عرب بقبولاند كه ديگران با ادبيات جنگ عليه اسراييل در منطقه جايگاه خود را از دست داده است.

 

 بنابراين فروپاشي رژيم مبارك باعث نگراني تل آويو در منطقه شده است. از سوي ديگر اسرائيل به دليل سابقه 6 جنگ متوالي با اعراب و نداشتن متحد استراتژيك در منطقه با خلاء قدرت مواجه گرديده است. گرچه محمد مرسي با دادن اطمينان نسبت به پايبندي نسبت به قراردادهاي پيشين از جمله كمپ ديويد از ميزان اين نگراني كاسته است، اما مصر پس از مبارك ديگر ذخيره استراتژيك اسرائيل در منطقه نيست. نكته ديگر اينكه حمایت مردمی از محمد مرسی رئیس جمهور منتخب مردم این کشور، بر اتخاذ سیاست های مستقل از سوی مرسی در منطقه به ویژه نسبت به اسرائیل بی تأثیر نخواهد بود. 

 

نکته ديگر اينكه قدرت يابي اخوان المسلمين در مصر باعث اتحاد دروني ميان گروه هاي مختلف فلسطيني و همواره شدن مسير تشكيل دولت مستقل در سرزمين هاي 1967 گرديده است و مصر جديد در تحقق اهداف فلسطيني ها در منطقه نقش مهمی خواهد داشت. از همين رو است كه دولت حماس به عنوان محصول سياسي اخواني ها در نوار غزه رضايت خود را از پيروزي محمد مرسي اعلام مي كنند. 

 

سوم، روابط مصر و ایران؛ سقوط مبارك براي ايران از جهات مختلفي مهم بود. شايد مهم ترين پيامد اين تحول برقراري روابط ديپلماتيك پس از گسست آن در سي سال گذشته باشد. از اين رو جمهوری اسلامی ايران از انقلاب مصر و سقوط مبارک به گرمي استقبال نمود.

 

از ديدگاه ايران فروپاشي رژيم مبارك، متحد استراتژيك امريكا و اسرائيل، ضمن بر هم زدن توازن قوا به نفع جريان مقاومت، شرايط را نيز براي انسجام و اتحاد بيشتر كشورهاي اسلامي فراهم مي سازد. همچنين دوري مصري ها از اسرائيل و آمريكا به عنوان عامل تاريخي در گسست روابط دو کشور مي تواند به عنوان مولفه مهم در نزديكي مناسبات و برقراري روابط جديد بر پايه منافع مشترك عمل نمايد. 

 

با اين وجود هنوز ابهاماتي در روابط دو كشور مسلمان و مهم منطقه وجود دارد. از این لحاظ که بدون تردید امريكا، رژيم اسرائیل و عربستان در راستای ممانعت با استفاده از ابزارهای مالي و سياسي و همچنین حمايت از گروه هاي مخالف ايران در داخل مصر تلاش خود را به عدم سرگيري مناسبات در سطح ديپلماتيك رسمي به كار خواهند گرفت.

 

چهارم، روابط مصر و آمریکا؛ قدرت يابي اسلامگرايان در مصر و بروز تغييرات وسيع در سامانه امنيتي منطقه بر چالش هاي سياست خارجي امريكا افزوده است. در رويكرد آمريكايي ها به تحولات مصر همچنان سردرگمي هايي مشاهده مي شود. تا قبل از فروپاشي رژيم "مبارك" آمريكا، مصر را به عنوان متحد استراتژيك براي حفظ منافع راهبردي و تضمين امنيت اسرائيل در منطقه مي ديد. از این رو، در قبال پايبندي اين كشور به صلح با اسرائيل، ساليانه ميليارد ها دلار را در اختيار قاهره قرار مي داد.

 اما پیروزی اسلام گرایان در مصر و تعديل سياست خارجي تك بعدي این کشور، چرخش اين كشور از حوزه كشورهاي محافظه كار به جريان اعتدالي، حمايت از گروه هاي فلسطيني و اتخاذ سياست مستقل مي تواند معضلات امنيتي آمريكا را در منطقه افزايش دهد.

 گرچه عمق تحولات مصر و دامنه تغييرات سياست خارجي مشخص نيست. ولي آمريكايي ها تلاش خواهند كرد كه روابط خويش را با مصر جديد بر اساس ملاحظات قبلي از جمله تضمين امنيت اسرائيل و تنظيم و اعطاي كمك هاي مالي در آينده را نيز وابسته به همين موضوع نمايند. 

 

در مجموع به نظر می رسد که محمد مرسی در سیاست خارجی مصر برای رهايي از سياست هاي وابستگي خود به قدرت های غربی به ویژه آمریکا، علاوه بر حل معضلات اقتصادی و سیاسی مصر جدید، بایستی بتواند سياست های جديد را  با رویکردی مستقل تر و بر مبنای تامین  منافع ملي مصر اتخاذ كند.


*استاد دانشگاه